| کد مطلب: ۸۹۹۲
از ایجاد تا اخراج

از ایجاد تا اخراج

چگونه نیم قرن حضور گروه‌های تروریست ایرانی در شمال عراق پایان یافت؟

چگونه نیم قرن حضور گروه‌های تروریست ایرانی در شمال عراق پایان یافت؟

سابقه اختلاف ایران و عراق بر سر موضوع کردها به دهه چهل خورشیدی و روی کار آمدن حزب بعث در عراق باز می‌گردد. تا پیش از کودتای 1337 در عراق و روی کار آمدن عبدالکریم قاسم، تهران و بغداد روابط نزدیکی داشتند و در قالب پیمان بغداد در اتحاد سیاسی و نظامی با هم بودند. کودتاچیان با قتل‌عام خاندان سلطنتی عراق شوک بزرگی به محمدرضا پهلوی وارد کردند و در پی آن، ایران با ابراز تاسف از قتل ملک فیصل دوم به سایر اعضای خانواده وی پناه داد و برای هشت روز در ایران عزای عمومی اعلام کرد. ایران تا مدتی از شناسایی حکومت جدید در عراق اجتناب کرد و تنش میان دو کشور افزایش یافت. رژیم بعثی عراق که پان‌عربیسم و دشمنی با عجم یکی از پایه‌های ایدئولوژیکش را تشکیل می‌داد، به ادعاهای ارضی علیه ایران روی آورد و درگیری‌های مرزی بین دو کشور آغاز شد. طی دهه چهل بارها ایران و عراق در مرز با هم درگیر شدند تا جایی که شورای امنیت سازمان ملل هر دو طرف را به رعایت حدود مرزی و خویشتنداری دعوت کرد اما هر دو کشور تصمیم گرفتند تا با پناه دادن به مخالفان سیاسی طرف دیگر به مقابله برخیزند.

عراق که به‌دنبال تشکیل جبهه‌ای از مخالفان ایران بود موفق شد همکاری تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک ایران را که از سال 1339 با سوءظن شاه از کشور فراری شده بود، جلب کند. تیمور بختیار که از خاندان معروف ایل بختیاری بود ضمن همکاری با سرلشکر فضل‌الله زاهدی در کودتای 1332 توانست در سال 1333 تشکیلات زیرزمینی و مخفی حزب توده و دکتر حسین فاطمی، وزیر امورخارجه دولت دکتر مصدق را شناسایی و دستگیر کند. او که به‌عنوان فرماندار نظامی تهران با اعدام 24 تن از رهبران حزب توده و همچنین دکتر فاطمی، اقتدار و شهرتی به هم زد بود، در پایه‌گذاری ساواک نقش مؤثری داشت و خودش نیز به‌عنوان اولین رئیس آن منصوب شد. تیمور بختیار که در بهمن 1339 حامل پیامی از شاه برای کندی، رئیس‌جمهور آمریکا بود به آمریکایی‌ها پیشنهاد داد که به‌خاطر ضعف و ناتوانی شاه از طرح او برای خلع محمدرضا پهلوی حمایت کنند؛ غافل از اینکه از نگاه آمریکایی‌ها تیمور بختیار مردی «شیطانی»، «جاه‌طلب» و «به شدت فاسد و خودخواه» و زیادی مستقل بود که اگر قدرت را در دست می‌گرفت، احتمال داشت ایران را از اردوی غرب خارج و یک کشور بی‌طرف اعلام کند. بختیار بلافاصله پس از بازگشت به ایران از ریاست ساواک برکنار شد و سپس از ایران تبعید شد. با تبعید بختیار او با صراحت بیشتری به مخالفت با رژیم شاه روی آورد و با اکثر مخالفان رژیم شاه ارتباط گرفت. در نهایت وقتی کشورهای اروپایی عدم تمدید پاسپورتش را به اطلاع او رساندند، ژنرال صالح مهدی‌عماش از سوی ژنرال احمد حسن‌البکر، رئیس‌جمهور عراق برای دیدار با بختیار به ژنو رفت و پیام داد که دولت عراق با کمال افتخار به ژنرال بختیار گذرنامه سیاسی اعطا کرده و در عراق او را خواهد پذیرفت. بختیار با استقبال از نزدیکی به مرزهای ایران این پیشنهاد را پذیرفت و با تشریفات وارد بغداد شد و در قصر سابق نوری سعید نایب‌السطنه عراق ساکن شد. بختیار که در دوران ریاست ساواک از جبهه مخالفان شاه به‌خوبی مطلع بود «جبهه خلق‌های ایران» را تشکیل داد و تلاش کرد مخالفان را از اقوام مختلف در آنجا گرد هم آورد. محمدتقی زهتابی با معرفی محمود پناهیان، وزیر جنگ فرقه دموکرات آذربایجان از شوروی به بختیار پیوست و حزب دموکرات کردستان هم که با وجود سرکوب شدید پس از خروج ارتش سرخ شوروی از خاک ایران در جنگ جهانی دوم همچنان فعال بود به جبهه خلق‌های ایران پیوست و عملاً شمال عراق به محل گرد هم آمدن و تقویت گروه‌های مخالف ایران بدل شد. در میان این گروه‌ها حزب دموکرات کردستان تنها گروهی بود که به واسطه نزدیکی به مناطق کردنشین ایران از توانایی عملیات نظامی نیز برخوردار بود. تیمور بختیار در 16 مرداد 1349 توسط ساواک در دیاله عراق ترور شد و جبهه خلق‌های ایران از هم پاشید اما ارتباط حزب دموکرات کردستان و عبدالرحمان قاسملو رهبر آن با رژیم بعثی عراق تازه آغاز شده بود.

حزب دموکرات کردستان پس از این تاریخ تحت حمایت رژیم بعثی عراق گرفت و موفق شد در شمال عراق پایگاه‌هایی برای خود فراهم کند. در زمان عبدالرحمان قاسملو روابط بین حزب دموکرات کردستان با حزب بعث عراق به سطح همکاری رسید. قاسملو که با استفاده از فضای باز سیاسی دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت مدتی در ایران به فعالیت پرداخته بود، سال ۱۳۳۶ ایران را به مقصد چکسلواکی ترک کرد و در سال ۱۳۳۷ پس از کودتای بعثی در عراق همراه با تنی چند از اعضای حزب دموکرات به عراق رفته و تلاش کرد با اقامت در خاک عراق، سازمان‌های حزبی را در داخل کشور احیا نمایند. همین سیاست عراق منجر به آن شد که رژیم شاه نیز به حمایت از کردهای شمال عراق روی بیاورد و ملامصطفی بارزانی همراه با عده زیادی از ایل بارزانی در آذربایجان غربی سکنی داده شدند و ارتش شاهنشاهی ایران نیز با تجهیزات نظامی و حتی در مواقعی با آتش توپخانه از اقدامات نظامی ایل بارزانی در شمال عراق به حمایت پرداخت. اوج‌گیری فعالیت کردهای شمال عراق مشکل جدی برای دولت عراق پیش آورد درحالی‌که با فعالیت حزب دموکرات کردستان علیه ایران تناسب چندانی نداشت و بسیار محدود بود. ادامه فعالیت کردها، عراق را وادار به صلح با ایران کرد که در قرارداد الجزایر میان دو طرف به امضا رسید که هم‌چنان نیز پابرجاست. یکی از بندهای مهم قرارداد الجزایر میان شاه و صدام حسین، معاون رئیس‌جمهوری عراق این بود که «طرفین‌ متعهد می‌شوند که‌ در مرزهای‌ خود کنترل‌ دقیق‌ و مؤثری‌ به‌منظور قطع‌ هر گونه‌ رخنه‌ و نفوذ که‌ جنبه‌ خرابکاری‌ داشته‌ باشد، اعمال‌ کنند.» در واقع هیچ‌یک از دو حکومت حمایت‌شان از گروه‌های مخالف را به‌صورت رسمی نمی‌پذیرفتند و با همین ادبیات دیپلماتیک توافق کردند که دست از حمایت گروه‌های مخالف بردارند اما در مذاکرات به صراحت و روشنی و با جزئیات درباره گروه‌های مخالف صحبت شده بود. بر همین اساس نیز پس از امضای قرارداد الجزایر، اخراج و محدودسازی مخالفین در دستور کار طرفین قرار گرفت. ایران ایل بارزانی را به شهرستان کرج در نزدیکی تهران و صدها کیلومتر دورتر از مرزهای عراق انتقال داد و عراق نیز فعالیت حزب دموکرات کردستان را محدود کرد اما با وقوع انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی فصل جدیدی در زمینه حمایت عراق از کردها آغاز شد.

انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی

انقلاب اسلامی به‌ویژه در سال‌های نخستین منجر به خلأ قدرت در برخی مناطق کشور شد و همچنین هیمنه قدرت منطقه‌ای ایران و تصوری که از تسلط شاه بر مناسبات منطقه‌ای وجود داشت نیز فرو ریخت و قدرت‌های همسایه و در صدر آنها عراق را به این نتیجه رساند که پس از این نه‌تنها نباید از سیاست‌های منطقه‌ای ایران نگران باشند بلکه حتی می‌توانند به دخالت در امور داخلی ایران روی بیاورند.

حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری عبدالرحمان قاسملو که مهمترین گروه کردی مخالف بود، در سال‌های ابتدایی وقوع انقلاب اسلامی با استفاده از خلأ قدرت کنترل تعدادی از شهرها را به دست گرفت و برای دستیابی به خودمختاری سیاسی با تهران به گفت‌وگو پرداخت. اگر در آن روزها ارتباط و حمایت عراق از قاسملو چندان روشن نبود، امروز اما می‌دانیم که عراق پشتیبان اصلی خودمختاری در خوزستان و کردستان بود و صدام در سال‌های نخستین وقوع انقلاب اسلامی درصدد بود با روی کارآوردن دولت‌های خودمختار در نوار غربی کشور، نفوذ خود را به غرب ایران گسترش دهد و چه‌بسا ادعاهای ارضی خود را در مواجهه با این دولت‌های خودمختار دست‌نشانده به‌راحتی به کرسی بنشاند. حزب کومله نیز گروه دیگر کردی بود که رویکرد کمونیستی داشت و از حمایت و همراهی سایر گروه‌های مارکسیست نیز برخوردار بود. این گروه نیز به سرعت در ارتباط با دولت عراق قرار گرفته و از حمایت‌های رژیم بعثی بهره‌مند شد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، این گروه‌های تروریستی نیز به‌عنوان بخشی از ابزارهای عراق علیه ایران به کار گرفته شدند و در جریان جنگ تحمیلی به عنوان مزدور و همچنین جاسوسی در داخل خاک ایران به کار گرفته شدند. قاسملو که در آثار و مواضع سیاسی خود مدعی حقوق کردها در همه مناطق بود، در جریان سرکوب کردهای عراق نیز به همکاری با صدام روی آورد و در جریان حملات شیمیایی صدام به حلبچه و سردشت در گفت‌وگو با رسانه‌های بین‌المللی وجود چنین حملاتی را انکار کرد و دولت عراق را از انجام چنین جنایت‌هایی تبرئه کرد. این کمترین خدمتی بود که قاسملو در قبال چند دهه حمایت می‌توانست به عراق ارائه دهد. در جریان جنگ تحمیلی سازمان مجاهدین خلق دیگر گروه تروریستی نیز در عراق استقرار یافت و به ادامه فعالیت‌های تروریستی خود پرداخت و به این شکل عراق به مأمن گروه‌های تروریستی مخالف ایران بدل شد. این شرایط تا زمان سقوط صدام‌حسین ادامه داشت. حزب دموکرات کردستان چندین سال عضو مجمع «شورای ملی مقاومت» به ریاست مجاهدین خلق بود و عبدالرحمان قاسملو در مصاحبه‌ای گفت: «نظر حزب دموکرات و سازمان مجاهدین خلق در کلیه زمینه‌ها با هم کاملاً مشترک بوده و قرار شده در آینده همکاری‌های دو سازمان گسترش یابد. ناگفته نماند که سازمان مجاهدین خلق از مدت‌ها پیش پشتیبانی خود را از مبارزات بحق ما اعلام داشته است.»

هرچند صدام‌حسین پس از جنگ اول خلیج‌فارس و حمله آمریکا به عراق علی‌الظاهر سیاست‌های ضدایرانی خود را کنار گذاشت اما همچنان این گروه‌های تروریستی در خاک عراق حضور داشتند اما با حمله آمریکا و متحدین به عراق و اشغال عراق رژیم صدام‌حسین سقوط کرد و سرنوشت گروه‌های تروریستی در هاله‌ای از ابهام قرار گرفت. به‌ویژه اینکه با انتخابات‌های عراق متحدین ایران در اپوزیسیون صدام به قدرت رسیدند و پست‌های سیاسی عراق را به دست گرفتند. متحدین ایران که خودشان نیز در جریان سرکوب‌های صدام از این گروه‌های تروریستی آسیب دیده بودند، در نخستین اقدام توان خود را به اخراج سازمان مجاهدین خلق متمرکز کردند و موفق شدند این گروه را از خاک عراق اخراج کنند اما در شمال عراق گروه‌های تروریست کردی از حمایت حکومت اقلیم کردستان عراق بهره‌مند بودند و این حکومت حاضر به خلع سلاح و اخراج این گروه‌ها نمی‌شد.

پایان صبر ایران

ایران که پیش از این و در دوران حکومت صدام نیز با عملیات نظامی علیه مقر گروه‌های تروریست کردی اقدام کرده بود با ناامیدی از اقناع دولت اقلیم در مورد خلع سلاح این گروه‌ها گزینه نظامی را در دستور کار خود قرار داد. در سال 1374 سپاه پاسداران با فرماندهی احمد کاظمی به عمق 160 کیلومتری خاک عراق نفوذ کرد و با محاصره کوی سنجق مقر حزب دموکرات کردستان ایران، آنان را غافلگیر کرده و وادار به پذیرش شرایط خود کرد. پس از این عملیات که حدود دوهزار نیروی زبده با بهره‌گیری از دویست خودروی نظامی عملیات خود را انجام دادند، گروه‌های تروریستی کردی پذیرفتند دست‌کم در آن دوره زمانی عملیات نظامی علیه نیروهای ایرانی را کنار بگذارند. این عملیات درحالی صورت گرفته بود که حکومت صدام در عراق مستقر بود و طبیعتاً ایران در دوران کنونی که متحدین ایران در بغداد به حکومت رسیده‌اند اقدامات خود را با اقتدار و تسلط بیشتری پیگیری کرد. سپاه پاسداران طی سال‌های گذشته چندین بار با موشک‌ به مقرهای احزاب تروریست کردی حمله کرده است. نخستین این حملات در شهریور 1397 بود که سپاه در واکنش به «اعزام تیم‌های تروریستی در ماه‌های اخیر از اقلیم کردستان عراق به مناطق کردنشین ایران» و انجام عملیات‌های تروریستی در شهرهای ایران، دو مقر حزب دموکرات کردستان را موشک‌باران کرد. در این موشک‌باران بیش از 15 نفر از اعضای این گروهک کشته شدند و 40 نفر نیز زخمی شدند. این اقدام ایران هرچند با اعتراض رئیس‌جمهور عراق و دولت اقلیم کردستان مواجه شد اما براساس حقوق بین‌الملل یک دفاع مشروع محسوب می‌شد چراکه ایران مقرهای نظامی گروهک‌های تروریستی را که به اقدام علیه ایران پرداخته بودند، هدف قرار داده بود و هیچ فرد غیرنظامی در این حملات آسیب ندید. سپاه پاسداران در اطلاعیه خود نوشت که یگان موشکی نیروی هوافضای سپاه با مشارکت یگان پهپادی نیروی زمینی سپاه، «در یک عملیات موفق»، محل استقرار یکی از گروه‌های کرد را «با ۷ فروند موشک زمین به زمین کوتاه‌برد» هدف قرار داده است. سپاه پاسداران ایران همچنین ضمن «انتظار» از اقلیم کردستان عراق برای «مراقبت و کنترل جدی‌تر مرزهای مشترک»، به گروه‌های «تروریست و ضدانقلاب» هشدار داد که «تکرار شرارت و شیطنت از سوی آنها را با پاسخ‌های سخت‌تر و کوبنده‌تر مواجه خواهند ساخت.» حملات توسط سپاه و از پایگاهی نزدیک ارومیه انجام گرفته و طی آن شش موشک به مقر احزاب کردی مستقر در اقلیم کردستان عراق شلیک شده بود. اما شدیدترین حملات سپاه به مقر احزاب کردی که محدود به حزب دموکرات نمی‌شد، در 6 مهر 1401 آغاز شد و تا آذر ادامه داشت و طی آن مقر احزاب کردی چون کومله و حزب دموکرات و حزب پاک و پژاک را در کوی‌سنجق، آلتون کوپری و زرگویز مورد هدف قرار داد. این حملات منجر به کشته شدن ده‌ها تن از اعضای این گروه‌ها و همچنین انهدام استحکامات آنان در مقرهای خود شد. بنا به گفته سردار محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، بیش از 1200 موقعیت نظامی شامل مقر، پایگاه و سنگر در شمال عراق مورد شناسایی قرار گرفته بود که مشغول فعالیت علیه ایران هستند و ایران در پاییز 1401 ده‌ها هدف عمده از این اهداف را مورد حمله قرار داد. سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در مهر 1401 اعلام کرد، سپاه با بیش از 73 موشک بالستیک و ده‌ها پهپاد انهدامی و ده‌ها راکت و صدها شلیک توپخانه‌ای نزدیک به 40 نقطه از مقرهای تجمع و مراکز آموزشی و عملیاتی «گروهک‌های تروریستی» را در کردستان عراق مورد حمله قرار داده است و این اقدام را تا زمان خلع سلاح این گروه‌ها ادامه خواهد داد. پاکپور همچنین تهدید کرده در صورت عدم اقدام جدی دولت عراق، مقرهای شهری این گروه‌ها را نیز که در شهرها و مناطق مسکونی قرار دارد، مورد هدف قرار خواهد داد. سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وقت وزارت امور خارجه، درباره اقدامات نظامی ایران علیه برخی گروهک‌های تروریستی در منطقه کردستان عراق گفته بود: «ایران در قبال برخی اقدامات گروهک‌های تروریستی ورشکسته‌ای که در اقلیم کردستان علیه ملت ایران و جمهوری اسلامی ایران عملیات می‌کردند، صبر راهبردی همراه با درایت نیروهای نظامی و دستگاه‌ دیپلماسی داشتند که این در مسیر حل‌وفصل باشد. پیام قاطعی که ایران به دوستان خود در دولت عراق و اقلیم کردستان ارسال کرده، این است که این مسیر و اقدامات تروریستی دیگر نمی‌تواند ادامه یابد. نمی‌شود در مرزهای اقلیم کردستان عراق و در عراق، شاهد حضور پایگاه‌های نظامی توسط گروهک‌های تروریستی ضدایران باشیم. نمی‌توانیم شاهد برقراری پایگاه‌های نظامی باشیم که در آنها گروهک‌های تروریستی برای حمله به ایران، مورد تعلیم و تربیت نظامی قرار می‌گیرند. این نه‌تنها با حسن همجواری مغایرت دارد، بلکه مخالف اصول بین‌الملل است. ایران بیش از این نمی‌تواند صبر کند، به دوستان در دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان گفته شده که این اقدامات به‌هیچ‌وجه از سوی ایران دیگر قابل تحمل نیست و اینها باید خلع سلاح شده و این پایگاه‌ها برچیده شوند.» پس از حملات ایران در پاییز 1401 به مقر احزاب کردی مذاکرات امنیتی میان ایران و دولت عراق شکل گرفت که منجر به توافقنامه امنیتی تهران و بغداد شد. توافقنامه امنیتی ایران و عراق در اسفندماه سال ۱۴۰۱ به امضا رسید. طبق این توافق، ایران تا ۲۸ شهریورماه سال ۱۴۰۲ به عراق مهلت داد تا احزاب کرد ایرانی مستقر در اقلیم کردستان عراق را خلع سلاح و اردوگاه‌های نظامی آنان را تعطیل کند. توافقنامه امنیتی میان ایران و عراق روز ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ با حضور محمدشیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، علی شمخانی، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و قاسم‌الاعرجی، مشاور امنیت ملی نخست‌وزیر عراق به امضا رسید. محمدشیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق در همان زمان در گفت‌وگو با شبکه الجزیره گفته بود: «توافقنامه امنیتی‌ که امروز با ایران امضا کردیم شامل کنترل مرزها و تحویل دادن افراد تحت تعقیب می‌شود و امیدواریم که این توافق موجب ثبات در مرزها شود».

ایران تا پیش از پایان ضرب‌الاجل تعیین شده در این توافقنامه بارها اعلام کرد که مهلت اجرای توافق امنیتی با عراق برای «خلع سلاح» احزاب کرد ایران در اقلیم کردستان عراق را به‌هیچ‌وجه تمدید نمی‌کند و در صورت عدم اجرای آن، اقدامات لازم را انجام خواهد داد. این اقدامات لازم بدون شک واکنش نظامی مجدد علیه مقرهای این گروه‌ها بود. ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه در این باره به خبرنگاران گفت: «روابط ایران و عراق کاملاً دوستانه و مبتنی بر حسن همسایگی است. اما موضوع حضور نیروهای تروریستی در اقلیم کردستان یک نقطه سیاه در مناسبات دوجانبه است. انتظار ما این است که این نقطه سیاه بر طرف شود».

محمدشیاع السودانی، نخست‌وزیر عراق، در گفت‌وگو با نورنیوز، که اخبار مربوط به شورایعالی امنیت ملی ایران را انعکاس می‌دهد، گفت: «اجرای کامل توافق امنیتی با ایران را با جدیت ادامه می‌دهیم.» سودانی در ادامه افزود: «خود را موظف می‌دانیم که نگرانی‌های امنیتی تهران را از بابت جریان‌های تروریستی مستقر در اقلیم کردستان برطرف کنیم و به‌همین منظور تاکنون بیش از دویست میلیون دلار برای این موضوع هزینه کرده و بیش از سه هزار نیروی ارتش ملی را در سراسر مرزهای ایران و اقلیم مستقر کرده‌ایم.» او در ادامه بر تعهد دولت عراق برای مهار احزاب کرد مستقر در اقلیم کردستان عراق تأکید کرد. با پایان ضرب‌الاجل تعیین‌شده برای اجرای توافقنامه امنیتی، برخی از خبرگزاری‌ها اعلام کردند که احزاب کرد ایران، اردوگاه‌های نظامی خود را تخلیه کرده‌اند. سیدابراهیم رئیسی، چند روز پس از پایان ضرب‌الاجل قید شده در توافقنامه امنیتی تهران با بغداد، خواهان راستی‌آزمایی برای اطمینان کامل از اجرای این توافقنامه شد. او در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ در مراسم رژه نیروهای مسلح ایران، خواستار اعزام کارشناسان ایرانی به اقلیم کردستان عراق، برای بررسی و حصول اطمینان از خلع سلاح کامل احزاب کرد ایران و تخلیه اردوگاه‌های آنان شد. سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران، چند روز پس از پایان ضرب‌الاجل تعیین‌شده برای خلع سلاح احزاب کرد ایران، ضمن تشکر از دولت مرکزی عراق برای اجرایی کردن بخشی از توافقنامه، خواهان اخراج احزاب کرد ایران از کل خاک عراق شد. او در گفت‌وگویی تلویزیونی که در حاشیه رژه نیروهای مسلح ایران در سالروز آغاز جنگ ایران و عراق انجام شد، گفت: «قرارمان بر این بود که این گروهک‌ها ۲۸ شهریورماه به‌طور کامل خلع‌سلاح شده باشند. اما آنچه در این مهلت شش‌ماهه رخ داد، این بود که فقط قدری از مرزهای کشور ما فاصله گرفته‌اند. آنچه در متن قرارداد دبیران شورایعالی امنیت دو کشور آمده، کاملاً باید انجام شود. این تروریست‌ها باید به‌طور کامل خلع سلاح و از عراق اخراج شوند. رئیس‌جمهور فرمودند که نیروهای مسلح چند روزی مهلت بدهند و صبر کنند، ما برای چند روز صبر خواهیم کرد و تیم‌های ناظر را به این منطقه می‌فرستیم تا بررسی کنند که آیا این خلع سلاح به‌طور کامل انجام شده‌است یا خیر.»

به نظر می‌رسد ایران مشابه روندی که در خصوص گروهک منافقین طی کرد و در ابتدا آنان را از پایگاه اشرف اخراج و خلع سلاح کرد و به اردوگاه آوارگان لیبرتی در نزدیکی بغداد منتقل کرد و در نهایت نیز موفق شد آنان را از عراق اخراج کند، درصدد است گروهک‌های کردی مسلح را نیز پس از خلع سلاح و انتقال از مقرهای پیشین‌شان در عراق نیز محدود کرده و سپس به‌طور کامل از عراق اخراج کند. با توجه به روابط نزدیک این گروهک‌ها با سازمان‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل، به نظر می‌رسد مشابه سازمان مجاهدین خلق این گروه‌ها نیز محل دیگری برای استقرار خود پیدا خواهند کرد. با این حال بدون شک این محل جدید مزیت و راحتی عراق را برایشان نخواهد داشت و کیلومترها از مرزهای ایران دور خواهد بود. سیاست جمهوری اسلامی ایران در طرد و محدودسازی این گروهک‌های تروریستی کاملاً منطبق بر حقوق بین‌الملل و مشروع بوده و به همین دلیل نیز توانسته از حمایت دولت مرکزی عراق بهره‌مند باشد و با وجود مقاومت دولت اقلیم کردستان به اجرا گذاشته شود. دولت اقلیم کردستان که سران آن در دوران صدام حسین مورد حمایت ایران بوده و در ایران پناه گرفته بودند، در سال‌های اخیر بارها به ایران گفته‌اند: «ما اجازه نمی‌دهیم از خاک اقلیم کردستان، تهدیدی متوجه کشورهای دوست و همسایه شود» با این حال در عمل به تعهد خود عمل نکرده‌اند و در نهایت نیز با اقتدار و اقدام نیروهای مسلح ایران وادار به تبعیت شدند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار