انجام ماموریت غیرممکن
در دولت اول حسن روحانی، ایران با خروج از ذیل فصل هفتم منشور ملل به توافقی درباره بحران هستهای دست یافت
در دولت اول حسن روحانی، ایران با خروج از ذیل فصل هفتم منشور ملل به توافقی درباره بحران هستهای دست یافت
24خردادماه سال 1392، حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ایران به پیروزی رسید. قطعنامهها و تحریمهای بیسابقه سازمان ملل علیه ایران در دوره محمود احمدینژاد کشور را در موقعیتی قرار داد که رقابتهای انتخاباتی سال 1392 بر محور پرونده هستهای ایران و حل مشکل آن بچرخد. اکثر نامزدهای انتخاباتی سال 1392 نیز بهنوعی با این پرونده در ارتباط بودند اما بخت با حسن روحانی یار بود که توانست حمایت آیتالله هاشمیرفسنجانی و اصلاحطلبان را کسب کند و پس از تکیه بر کرسی ریاستجمهوری بزرگترین و مهمترین پرونده بینالمللی تاریخ جمهوری اسلامی را راهبری کند؛ خروج پرونده هستهای ذیل فصل هفتم ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد.
حسن روحانی هرگز تا پیش از اینکه هفتمین ریاستجمهوری ایران را برعهده بگیرد، چهره مشهور و شناختهشدهای برای عموم نبود، هرچند هرگز از قدرت و مناصب بالا نیز دور نبود. حسن روحانی از سال 1359 و دوره اول مجلس، وارد مجلس شورای اسلامی شد و تا سال 1379 عضو مجلس بود و در دوره اول و دوم ریاست کمیسیون دفاع و در دوره چهارم و پنجم نایبرئیسی اول مجلس را برعهده گرفت. او با آغاز جنگ تحمیلی که آیتالله هاشمیرفسنجانی از سوی امام خمینی(ره) فرمانده کل قوا، فرماندهی جنگ را برعهده داشت، فرماندهی پدافند را برعهده گرفت و در همین دوران بود که به نمایندگی از هاشمیرفسنجانی به یکی از پیشگامان برقراری رابطه میان ایران و آمریکا بدل شد. حسن روحانی بهعنوان نماینده هاشمیرفسنجانی شاخصترین فردی بود که با رابرت مک فارلین، مشاور امنیت ملی آمریکا در تهران دیدار کرد. هرچند این دیدار به نتیجه مطلوب آمریکاییها نرسید و نتوانست منجر به تجدید روابط دو کشور شود و حتی در سطحی بالاتر به رسوایی سیاسی ایران-کنترا و سرنگونی دولت ریگان منتهی شد، اما برای ایران بیثمر نبود. ایران با خرید موشکهای امآیام-۲۳ هاوک و بیجیام-۷۱ تاو آمریکایی توانست ضعفهای نظامی خود را برطرف کند. با گذشت سه دهه بار دیگر حسن روحانی پس از انتخاب بهعنوان رئیسجمهور در معرض رابطه با آمریکاییها قرار گرفته بود.
ماموریت غیرممکن: خروج از فصل هفتم
گره اصلی پرونده هستهای ایران توافق با آمریکا بود که با اشتباهات دولت احمدینژاد و سعید جلیلی در شورای امنیت توانسته بود چندین قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد علیه ایران به تصویب برساند و با برخورداری از حق وتو قدرت این را داشت که حتی اگر همه طرفهای دیگر به صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران رای دهند از خروج پرونده ایران از شورای امنیت جلوگیری کند. تجربه کشورهای دیگری که ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نیز قرار گرفته بودند تجربه بسیار ناخوشایندی بود. عراق پس از حمله صدام به کویت و لیبی در دوران قذافی ذیل فصل هفتم سازمان ملل متحد قرار گرفتند و جز با جنگ و سرنگونی نظامهای حاکم از ذیل این فصل خارج نشدند، با این حساب حسن روحانی و تیم سیاست خارجی او در آزمونی سخت قرار داشتند.
وقتی روحانی در خرداد 1392 بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد یکی دو سالی از مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا در عمان میگذشت. میراث مذاکراتی که با ابتکار عمل علیاکبر صالحی، وزیر امورخارجه دولت احمدینژاد و نظارت و حمایت رهبری آغاز شده بود، به دست روحانی و دولتش رسید. مذاکراتی که با نزدیکی انتخابات ریاستجمهوری در ایران بنا بر صلاحدید و دستور رهبری متوقف شده بود تا دولت بعدی بتواند آن را پیگیری کند. روحانی نیز در مناظرههای انتخاباتی حل پرونده هستهای ایران را مهمترین هدف دولتش معرفی کرده بود. علیاکبر صالحی، وزیر امورخارجه وقت که در دولت حسن روحانی مسئولیت سازمان انرژی اتمی را برعهده گرفت اینگونه مذاکرات پنهانی عمان را گزارش میدهد: «انتخابات ایران هم با پیروزی آقای دکتر روحانی خاتمه یافت. فاصله زمانیای میان انتخاب ایشان تا تنفیذ ریاستجمهوری وجود داشت. آقای دکتر روحانی، کمیتههای مختلف سیاسی، اجتماعی و... تشکیل دادند. آقای ظریف و آقای زمانینیا هم در این کمیتهها حضور داشتند. آن هنگام آقای عراقچی بهعنوان معاون وزارت امور خارجه به همراه آقای جلیلی در مذاکره با گروه 1+5 حضور داشت. من آقای عراقچی را بهعنوان رابط و نماینده وزارت امور خارجه با کمیتههای تشکیل شده مرتبط توسط آقای روحانی، تعیین کردم تا دوستان دولت یازدهم را در جریان مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 قرار دهد. آقای خاجی را هم مأمور گزارشدهی - همراه با مستندات و مدارک- درباره مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا کردم. خودم هم نامهای برای آقای دکتر روحانی نوشتم و خدمت ایشان رفتم و گفتم که ما چنین مذاکراتی را با آمریکا انجام دادیم و الان هم بنا به توصیه رهبر معظم انقلاب این مذاکرات را متوقف کردیم تا حضرتعالی این مسیر را ادامه دهید. آقای روحانی وقتی در جریان جزئیات این مذاکرات قرار گرفتند، موضوع برایشان باورپذیر نبود. به ایشان گفتم که حضرتعالی بعد از اینکه تنفیذ انجام شد، این مسئله را سرعت دهید. خداینکرده آن را رها نکنید تا مانند گذشته، حدود هشت ماه را بهعنوان فاصله تشکیل دو جلسه از دست ندهیم. پس از انتخابات و در دولت تدبیر و امید، شرایط کشور متحول شده بود. رئیسجمهوری، وزیر خارجه و نهاد شورای عالی امنیت ملی همه هماهنگ، همفکر و همدل بودند. بنابراین، روند مذاکرات شتاب گرفت و دوره تازهای برای حلوفصل پرونده هستهای آغاز شد». آمادگی آمریکاییها برای مذاکرات پنهانی لزوماً بهمعنای نزدیکی توافق نبود و همچنان فاصله زیادی میان توقعات و پرسشهای آنان و مطالبات و خواستههای ایران وجود داشت.
مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ طبق ستون سوم پیماننامه جهانی منع گسترش سلاحهای هستهای بهمنظور اطمینان قدرتهای جهانی از عدم تولید و توسعه سلاحهای هستهای توسط ایران و اطمینان ایران از حق خود برای غنیسازی سوخت صلحآمیز هستهای برای اهداف غیرنظامی در سال ۱۳۸۵ یک سال پس از آغاز دولت محمود احمدینژاد آغاز شد. در دوره پیش از آن حسن روحانی بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران با تروئیکای اروپایی یا سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس و در نهایت هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا خاویر سولانا به مذاکره پرداخته بود که به پیشنهاد و پیگیری سعید جلیلی این ترکیب با افزوده شدن آمریکا، چین و روسیه به مذاکره ایران با پنج عضو دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان بدل شد، اما در واقع طرف اصلی مذاکرات آمریکاییها بودند، هرچند سایر کشورهای حاضر نیز دغدغهها و منافع و سلایق خود را در مسیر مذاکرات پیگیری میکردند.
دستاوردهای مرد دیپلماسی
حسن روحانی همچنان که نام خودش را با دیپلماسی و مذاکره پیوند داده بود، فردی را بهعنوان وزیر امورخارجه برگزید که بسیاری او را توانمندترین و کارآمدترین وزیر امور خارجه تاریخ جمهوری اسلامی و حتی تاریخ ایران میدانند؛ محمدجواد ظریف. خانواده متمول و مذهبی ظریف از حامیان مالی علما بودند بهگونهای که پدر او حاج عباسعلی ظریف، مشهور به گاوصندوق علما و از حامیان و بانیان مالی مسجد اعظم قم و مسجد هامبورگ بود. محمدجوادِ جوان نیز سال 1355 برای تحصیل به آمریکا رفت و دیپلم خود را در کالج درو کسب کرد و عضو فعال انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا شد. در سال 1357 با وقوع انقلاب اسلامی بهعنوان مشاور کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو برگزیده شد؛ عنوانی که مسیر آینده زندگی او را ترتیب داد. او در فاصله سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ مشاور سیاسی، رایزن و کاردار نمایندگی ایران در سازمان ملل بود و آنچنان در محافل عمومی آمریکایی حضور پررنگ و مؤثری داشت که روزنامه هرالد تریبیون، در مقالهای به قلم «وارن هوگ»، مینویسد: «محمدجواد ظریف به اندازهای در دانشگاهها، محافل عمومی سیاسی و اجتماعی حضور پیدا میکند که لیزا اندرسون، رئیس دانشکده امور بینالملل دانشگاه کلمبیا از وی پرسیدهاست که آیا قصد شرکت در رقابتهای انتخاباتی آمریکا را دارد؟!» این رفتوآمدهای او بیثمر هم نبود. زمانی که ظریف بهعنوان نماینده دائم ایران در دفتر نیویورک سازمان ملل، جو بایدن سناتور دموکرات آمریکایی در اوایل سال 2003 میلادی را در دیداری دوستانه دیدند، شاید کمتر به ذهنشان خطور میکرد که در جایگاهی بالاتر رودررو و یا همراه یکدیگر برای ایجاد توافقی میان دو کشور روبهرو شوند. وقتی ظریف بهعنوان وزیر امورخارجه ایران برگزیده شد، جو بایدن معاون اول اوباما شده بود و ظریف با همتای آمریکایی خود جان کری که او هم سناتوری دموکرات بود، برای ایجاد توافقی تلاش میکردند که آرزوی بایدن بود: «نمیشود پذیرفت که ایران یک دشمن همیشگی است و هر لحظه و لحظه باید اتفاق بدی بین دو کشور بیفتد.»
چاک هیگل، سناتور جمهوریخواه از نبرسکا که واسطه دیدار بایدن و ظریف بوده این دیدار را اینگونه روایت میکند: «هیگل به یاد دارد که این دو با هم «غذای خوشمزه، زیبا و فوقالعاده ایرانی صرف کردند و به روشی باریکبینانه درباره همه مسائل حتی برنامه هستهای ایران و اینکه چگونه دو کشور میتوانند به زمینه مشترکی دست یابند، به گفتوگو نشستند. هر دو، متوجه حساسیت این جلسه بودند. هیگل میگوید: «ما واقعاً درباره همه چیز صحبت کردیم، اما وارد مسائلی نشدیم که میتوانست ما را دچار تنش کند. با این حال، هیچ موضوعی را فروگذار نکردیم و به شکلی کلی درباره همه چیز صحبت کردیم.» در این دیدار، بایدن همان شخصیت نرمخو بود. ظریف که دولتش احتمالاً همه این گفتوگو را ضبط میکرد، بسیار تحفظ داشت، اما هیگل میگوید که «ظریف هر لحظه، بایدن را ارزیابی میکرد و سخنانش را به دقت میشنید.» هیچیک از دو طرف در موقعیتی نبودند که بتوانند هیچ تعهدی را بپذیرند، بنابراین دیدار آنها مثل یک آشنایی اولیه بود. هیگل میگوید که پس از این دیدار، او و بایدن با احساس خوبی از تماس با آقای ظریف جلسه را ترک کردند و بهدرستی هم حدس هم میزدند که ظریف در سیاست ایران، اوج بیشتری خواهد گرفت.»
ظریف با ادامه مسیری که علیاکبر صالحی آغاز کرده بود به سرعت مذاکرات را پی گرفت و توانست تنها چند ماه پس از آغاز کار رسمی دولت در سوم آذر 1392 به توافق موقت ژنو دست پیدا کند که براساس آن ایران برنامه هستهای خود و غنیسازی اورانیوم را به شکلی محدود ادامه داد و نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی را بر تأسیسات خود تسهیل کرد؛ در عوض، طرف مقابل بخشی از تحریمهای وضعشده علیه ایران را تعلیق کرد و از وضع تحریمهای جدید اعم از بینالمللی، چندجانبه و یکجانبه خودداری نمود. همین پیشدرآمد موفقیت خوبی برای دولت روی کارآمده در تهران بود که اثرات اقتصادی و اجتماعی خود را بر جا گذاشت و توانست رایدهندگان ایرانی را به استمرار کار دولتی که بنا بود ایران را از جایگاه «تهدیدی علیه صلح و امنیت بینالمللی» به کشوری شایسته احترام بدل کند، امیدوار شوند. ایران امیدوار بود طی این مذاکرات بتواند کلیه حقوق هستهای خود از جمله حق برخورداری از چرخه کامل سوخت هستهای که شامل غنیسازی اورانیوم میشود را حفظ کند و در عین حال از قید تحریمهای بینالمللی و قطعنامههای ذیل فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل خارج شود. تلاش غربیها و آمریکاییها نیز آن بود که بتوانند تأسیسات هستهای که بهزعم آنان میتوانست برای غنیسازی اورانیوم با درصد بالا امکان ساخت سلاح هستهای را برای ایران فراهم میکند، محدود کنند. تلاشهای پیچیده فنی و حقوقی و سیاسی طرفین که بیش از 22ماه به طول انجامید در «برنامه جامع اقدام مشترک» در 23 تیر 1394 به نتیجه رسید و پیمان برجام در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا به علاوه آلمان) بسته شد. براساس این توافق، ایران متعهد شد ذخایر اورانیوم غنیشده متوسط خودش را پاکسازی و ذخیرهسازی اورانیوم با غنای کم را تا ۹۸ درصد قطع کند و حداقل به مدت ۱۵ سال تعداد سانتریفیوژها را به حدود دوسوم کاهش دهد. ایران موافقت کرد که اورانیوم را بیش از ۳٫۶۷ درصد غنیسازی نکند و تأسیسات غنیسازی اورانیوم جدید یا رآکتور آبسنگین جدیدی نسازد. فعالیتهای غنیسازی اورانیوم بهمدت ۱۰ سال به یک ساختمان که از سانتریفیوژهای نسل اول استفاده میکند محدود خواهد بود. دیگر تأسیسات نیز طبق پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای اجتناب از خطرهای تکثیر سلاحهای اتمی تبدیل خواهند شد. برای نظارت و تأیید اجرای توافقنامه توسط ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی(IAEA) باید به تمام تأسیسات اتمی ایران دسترسی منظم داشته باشد. در نتیجه این توافقنامه که تاییدیه پایدار متعهدین آن را به همراه دارد، ایران از ذیل تحریمهای شورای امنیت ملل متحد، اتحادیه اروپا و تحریمهای ثانویه ایالات متحده بیرون خواهد آمد. منتقدان برجام معتقدند که تعهدات ایران روشن و عملیاتی بود و بهسرعت نیز اجرا شد اما طرفهای غربی امکان تخطی از تعهدات خود را داشتند همچنان که هرچند در سخن، تحریمهای بینالمللی علیه ایران لغو شد اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. این انتقادات ابعاد حقوقی پیمان برجام را نادیده میگیرند که چگونه قطعنامههای فصل هفتمی شورای امنیت را بیاثر و خنثی کرد و توانست بدون جنگ یا درگیری، ایران را به کشوری عادی در نظام بینالملل بدل کند و از وضعیت انزوا خارج کند. هرچند رفع تحریمها محدود به تحریمهای ناشی از فعالیتهای هستهای بود و سایر قوانین تحریمی آمریکا علیه ایران را شامل نمیشد و در عمل نیز ترس از بازگشت اقدامات تنبیهی آمریکا علیه اقتصاد ایران سرمایهگذاران خارجی را از ریسک سرمایهگذاری در ایران منصرف میکرد اما امتیازات حقوقی برجام برای ایران قابل نادیده گرفتن نبود و نیست.
تلاش دیپلماتیک ظریف و همکارانش آنچنان بود که دوست و دشمن را به ستایش او برانگیخت.
جان کری، وزیر امورخارجه ایالات متحده آمریکا، ظریف را مذاکرهکنندهای «سرسخت»، «حرفهای» و «میهنپرست» و مورد احترام معرفی میکند و میگوید: «او همیشه بهشدت برای منافع ملتش میجنگید و در عین حال مدام بهدنبال راهحلی سازنده برای حل مشکلاتی بود که هر دو متوجه آنها بودیم. مشکلاتی که برای هر دو کشور بزرگ بود و دو ملت و عرصه سیاسی و اختلافاتی که همچنان در کشورهایمان وجود دارد». او در کتاب خاطراتش سرسختی ظریف برای دفاع از منافع ملی کشورش را اینگونه بیان میکند: «یک روز عصر، ارنست مونیز (وزیر انرژی سابق آمریکا) و من در اتاق اصلی مذاکره در طبقه دوم با ظریف و صالحی ملاقات کردیم. اینطور به نظرمان میرسید که انگار ایرانیها به بنبست خورده بودند. درباره اهداف و مسیرشان دچار تردید بودند و یا اینکه منتظر دستوراتی از تهران بودند. به خودمان که آمدیم دیدیم یکبار دیگر صدایمان را روی هم بالا بردهایم. یکی از دستیارانم داخل اتاق آمد و گفت صدایمان سالن پایین را برداشته و کل طبقه حرفهایمان را میشنوند. اندکی بعد نزد فرانک والتر اشتاینمایر، وزیر خارجه آلمان رفتم. به طعنه گفت از چیزهایی که شنیده اینطور دستگیرش شده که ظاهراً ملاقاتم با ظریف، سازنده بوده است. اینطور نبود. روز بعد، مسائل مطرحشده در گفتوگوی طولانیمان را به سایر وزرای خارجه گروه ۱+۵ منتقل کردم. چند ساعت روی پیشنهادهایی کار کردیم که بتواند برخی از شکافها میان دو طرف در مسائل اختلافی را برطرف کند.... ظریف، درحالیکه بلند میشد تا جلسه را ترک کند فریاد میزد: «این توهینآمیز است. شما میخواهید من را تهدید کنید. هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید.» سکوت مختصری حاکم شد تا اینکه سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، یخ فضا را شکست و گفت: «یک روس را هم همینطور.»»
اما دولت روحانی و مذاکرهکننده ارشد هستهای، محمدجواد ظریف بهخاطر این توافق آماج تندترین حملات قرار گرفتند تا جایی که رهبری چندین بار در مقابل مخالفان تندرو به دفاع از این تیم برخاستند؛ بهطوری که در شروع کار مذاکرات 12 آبان 1392 رهبری در آستانه سالروز تسخیر سفارت آمریکا گفتند: «هیچکس نباید این مجموعهی مذاکرهکنندگان ما را با مجموعهی شامل آمریکا - همان شش دولت، بهاصطلاح پنج بعلاوهی یک - سازشکار بداند؛ این غلط است؛ اینها مأموران دولت جمهوری اسلامی ایران هستند، اینها بچههای خودمان هستند، بچههای انقلابند؛ یک مأموریتی را دارند انجام میدهند. کار سختی هم هست [که] بر عهدهی اینهاست؛ دارند با تلاش فراوان آن کاری را که بر عهدهی آنهاست انجام میدهند. بنابراین نباید مأموری را که مشغول یک کاری است و مسئول یک فرایندی است، مورد تضعیف یا توهین یا بعضی از تعبیراتی که گاهی شنیده میشود - که اینها سازشکارند و مانند اینها - قرار داد؛ نه، این حرفها نیست.» رهبری بار دیگر در دوم تیر 1394 و در آستانه توافق برجام اینگونه به دفاع از هیئت مذاکرهکننده ایرانی برخاستند: «بنده هیئت مذاکرهکننده را - همین دوستانی که این مدّت این زحمات را بر دوش گرفتهاند - هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدین میدانم؛ این را همه بدانند. اکثر حضاری که اینجا تشریف دارید، از محتوای مذاکرات خبر ندارید؛ اگر شما هم از محتوای مذاکرات و جزئیات مذاکرات و آنچه در مجالس میگذرد مطلع بودید، به بخشی از آنچه بنده گفتم، حتماً اذعان میکردید. من البته علاوه بر اینها، بعضی از این دوستان را از نزدیک میشناسم، بعضی را از دور با سوابقشان میشناسم؛ اینها مردمانی هستند متدین و امین؛ اینها امیناند؛ قصدشان این است که کار کشور را پیش ببرند، گره را باز کنند و دارند تلاش میکنند برای این کار. انصافاً غیرت ملی هم دارند، شجاعت هم دارند، در مقابل یک تعداد کثیری از کسانی قرار میگیرند - که حالا نمیخواهم تعبیر متناسب واقعی را بکنم، چون گاهی تعبیرهایی هست که واقعاً شایستهی آن تعبیرند امّا خب، مناسب نیست که ما به زبان بیاوریم - و انصافاً در مقابل آنها با شجاعت کامل، با دقت کامل مواضع خودشان را بیان میکنند، دنبال میکنند و تعقیب میکنند.» رهبری پس از برقراری توافق برجام نیز بار دیگر از این تیم دفاع کردند: «خرسندی خود را از اینکه مقاومت ملت بزرگ ایران در برابر تحریمهای ظالمانه و تلاش دانشمندان هستهای در پیشبرد این صنعت مهم و کوشش خستگیناپذیر مذاکرهکنندگان، سرانجام طرفهای مقابل را که برخی از آنان به دشمنی با ملت ایران شهرهاند، وادار به عقبنشینی و رفع بخشی از آن تحریمهای زورگویانه کرد، ابراز میدارم.» و بهطور روشنتر با نام آوردن از ظریف اظهار داشتند: «آقای دکتر ظریف و همکارانشان آزمون خوبی را از سر گذراندند. احساس قدرت و نشستن در مقابل ۶ قدرت جهانی، دفاع از اهداف و تثبیت حضور و وجود خود به طرفهای مقابل، از جمله نقاط قوت مذاکرهکنندگان کشورمان در مذاکرات هستهای بود. تدین، مهمترین نقطهی قوت آقای ظریف است و بنده مکرر برای شما عزیزان دعا میکنم.» این شیوه دفاع همچنان استمرار داشت و بار دیگر انجام شد: «وزیر محترم خارجهی ما، آقای دکتر ظریف، یک نامهی گویایی به مسئول اروپایی مینویسند - البته این بارِ چندم است - و موارد نقض روح برجام و جسم برجام [را مطرح میکند]. گاهی میگفتند روح برجام نقض شده، ایشان میگوید که فقط روح برجام نیست، [بلکه] یک جاهایی هم خود برجام - یعنی جسم برجام - هم نقض شده بهوسیلهی آمریکاییها؛ ایشان فهرست کردند فرستادند برای آنها. یعنی این [شخص] دیگر کسی نیست که بگویند مخالفین این مذاکرات هستند که این حرف را میزنند؛ نه، خود وزیر محترم خارجه، چون انسان متدینی است، انسان باوجدانی است و انسان صاحب احساس مسئولیت است، خود ایشان هم این اعتراض را دارد میکند.»
بیاعتباری آمریکا
تلاشها برای برقراری برجام با روی کارآمدن اعجوبهای در آمریکا به باد رفت. دونالد ترامپ سرمایهدار و هتلدار آمریکایی که توانست کارزارهای انتخاباتی جمهوریخواهان را ببرد و در مقابل هیلاریکلینتون، وزیر امورخارجه سابق و نماینده دموکراتها به پیروزی برسد، تمام تلاشهای دولت حسن روحانی را بر باد داد. ترامپ با خروج آمریکا از توافق برجام و خروج از توافق محیطزیستی پاریس و همچنین سازمانهای بینالمللی چون یونسکو به بیاعتباری بینالمللی آمریکا دامن زد و ایران را از بخش مهمی از عواید مادی ناشی از رفع تحریمهای آمریکا محروم کرد. هرچند این روند تاثیری در سود حقوقی ایران نداشت و همچنان ایران به مدد برجام از ذیل فصل هفتم رهیده بود و آمریکا نیز بهعنوان طرفی که از توافق خارج شده، امکان آغاز فرآیند ماشه پیشبینیشده در توافق برای تنبیه ایران را نداشت. ایران به واسطه خروج آمریکا از توافق و عدم توانایی اروپاییها برای انجام تعهدات برجامی خود بدون اینکه از توافق خارج شود، تعهدات برجامی خود را معلق کرده و به گسترش فعالیتهای هستهای خود پرداخت و ضمن برخورداری از چتر حمایتی حقوقی برجام غنیسازی خود را تا 60 درصد گسترش داد و سانتریفیوژهای بیشتری را فعال کرد و همچنین تأسیسات جدیدی ساخت و نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را محدود کرد. در واقع برجام ضمن اینکه توانست تهدیدات بینالمللی را از سر ایران بردارد، محدودیتی در فعالیت هستهای ایران به وجود نیاورد و ایران توانست در سایه پذیرش حق چرخه کامل سوخت هستهای تواناییهای خود را گسترش دهد. اما دولت روحانی که امیدوار بود بتواند این پیروزی عرصه دیپلماسی را به رونق اقتصادی بدل کند و با رفع تحریمها پای سرمایهگذاران خارجی را به ایران بازکند، بهره چندانی از آن نبرد. در دوره نخست دولت روحانی به مدد برجام صد میلیارد دلار ایران آزاد شد، اما با روی کارآمدن ترامپ سختترین تحریمها علیه فروش نفت ایران صورت گرفت و روحانی در شرایط سختی قرار گرفت که سالهای پایانی دولت وی را منفعل و زمینگیر کرد. هرچند رایدهندگان به روحانی در دور دوم ریاستجمهوری او بیش از دور اول بودند و او با نسبتی بیشتر از تعداد رایدهندگان دور دوم خود را آغاز کرد، اما در پایان دوره وزرای او برای پایان دوران سخت لحظهشماری میکردند و ثمره مقاومت اقتصادی در دور دوم روحانی و پیروزیهای دیپلماتیک او به دولت سیدابراهیم رئیسی رسید تا شاید او بتواند در دور جدید مذاکرات پنهانی در عمان بار دیگر بر آمریکاییها پیروز شود، هرچند میان تواناییهای روحانی و رئیسی تفاوتهای زیادی وجود دارد.