اروپا از پرونده ایران خسته شدهاست
واکنش سرد سه کشور اروپایی به بسته پیشنهادی ایران برای آغاز مذاکرات هستهای و به تعویق افتادن اسنپبک، ناشی از دو عامل است که یک عامل مربوط به ایران و یک عامل مربوط به خود اروپا است.

واکنش سرد سه کشور اروپایی به بسته پیشنهادی ایران برای آغاز مذاکرات هستهای و به تعویق افتادن اسنپبک، ناشی از دو عامل است که یک عامل مربوط به ایران و یک عامل مربوط به خود اروپا است. در جانب اروپا، به این دلیل که کشورهای اروپایی درگیر جنگ اوکراین هستند، نگاه و رویکرد متفاوتی نسبت به ایران پیدا کردهاند. اروپا بعد از دو دهه مذاکره در موضوع هستهای با ایران و مشاهده تاکتیکهای تکرای از سوی ایران، دیگر فرسوده و خسته شدهاست. همین جا هم دقیقاً مسئله به عامل دوم میرسد که به درون ایران باز میگردد.
مقامهای رسمی ایران در خصوص روابط با اروپا دچار اشتباه محاسباتی هستند. مقامهای ایران همچنان فکر میکنند که از طریق خرید زمان و حساب باز کردن روی سیاست صبر استراتژیک اروپا، میتوانند پرونده را طولانیتر کنند تا اینکه نهایتاً بتوانند به شکلی مسئله را به نفع خود حل و فصل کنند. موضوع این است که پرونده ایران برای اروپاییها دیگر کاملاً وارد یک منطق دو-دویی (Binary) شدهاست: یعنی یا مسئله ایران باید به صورت کامل و جامع حل شود یا اینکه ایران به صورت کامل از معادلات بینالمللی حذف شود.
شرایط فعلی نشان میدهد که بهویژه پس از جنگ دوازده روزه متاسفانه این اجماع درون اروپا شکل گرفتهاست که دیگر قدرتهای اروپایی نمیخواهند از طریق راهکارهای سنتی مذاکره و گفتوگو با ایران برخورد کنند.
علاوه بر این، بهزعم اروپاییها تنها اهرمی که برای آنها از دوران مذاکرات برجام باقی ماندهاست و تنها ابزاری که برای ایفای نقش در پرونده هستهای ایران دارند، بهخصوص به گونهای که بتواند جایگاه دیپلماتیک آنها را نزد آمریکا نشان دهد، صرفاً فعالسازی اسنپبک بود. اگر اروپاییها از این پنجره زمانی برای استفاده از این اهرم استفاده نمیکردند، بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ این امکان برای همیشه از دست اروپاییها خارج میشد و هیچ ابتکار عمل دیپلماتیکی در اختیار اروپاییها برای دخالت در پرونده ایران باقی نمیماند.
برخورد سرد و بیمیلی اروپاییها به پذیرش بسته پیشنهادی مذاکراتی سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، یک نقطه عطف منفی دیگر در روابط ایران و اروپا است. دلیل اینکه این برخورد را یک نقطه عطف توصیف میکنم، نتایج مترتب بر بازگشت تحریمها، مانند فشار سیاسی، اقتصادی، تحریمی و انزوای بینالمللی ایران نیست، بلکه پیامی است که در برخورد اروپاییها نهفتهاست.
اروپاییها با این برخورد این پیام را به تهران مخابره میکنند که دوره انتظار و امید، دیگر تمام شدهاست و یک مرحله جدیدی از روابط بین ایران و اروپا در حال شکل گرفتن است که از ۶ مهر شروع میشود. این دوران جدید روابط ایران و اروپا، برای اروپا هم یک قمار بزرگ است. نتیجه این قمار ممکن است که ایران را به سیاستهای تهاجمیتر وادار کند یا اینکه بر عکس باعث شود که ایران به سمت اصلاحات بنیادین در برخی مسائل مورد اختلاف ایران و غرب حرکت کند.
آنچه در بالا ذکر شد، بههیچوجه به این معنا نیست که اقدامهای اروپا عادلانه، بحق و صحیح است، بلکه توصیف وضعیت روابط ایران و اروپا از منظر توازن قدرت است. اروپاییها در سالهای اخیر اشتباههای بسیار بزرگی مرتکب شدهاند و رویکرد کلی اروپا در خاورمیانه بهویژه پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ کاملاً با سیاستهای خودشان با عناوین قدرت هنجاری و حقوق بشر در تعارض کامل قرار داشت. در مورد حمله به ایران هم اروپاییها کاملاً در جریان قرار دارند که ایران قربانی تجاوز نظامی شدهاست و تاسیسات هستهایاش مورد حمله قرار گرفتهاست.
بنابراین من ادعا نمیکنم که موضع اروپا اخلاقی یا عادلانه است، بلکه معتقدم آنها به این نتیجه رسیدهاند که دیگر رویکرد ایران را تحمل نکنند. خواست اروپاییها این است که یک بار برای همیشه مسئله ایران را حل کنند و این سیاست در چارچوب منطق قدرت در فضای بینالملل است، نه در منطق اخلاق. از نظر اروپاییها و نگاهی که کلاً غربیها به مسئله ایران دارند، این است که بعد از جنگ ۱۲ روزه ایران در موضع ضعف قرار گرفتهاست و اگر قرار باشد فشارهای حداکثری نتیجهبخش باشد، الان موعد و وقت مناسب آن است. به همین دلیل سه کشور اروپایی به این سمت حرکت کردهاند که سیاستهایشان را ۱۸۰ درجه تغییر دهند و مذاکره را کنار بگذارند.
به این ترتیب، من بسیار بعید میدانم که در یک هفته باقیمانده اتفاقی رخ دهد که باعث شود اروپاییها از بازگرداندن قطعنامهها در بامداد ۶ مهر صرفنظر کنند. نخست به این دلیل که در حال حاضر از نظر زمانی مهلت بسیار ناچیزی برای رسیدن به یک راهحل مذاکرهشده وجود دارد و دوم اینکه افکار عمومی اروپایی، تمایل خیلی زیادی دارند که پرونده ایران از اولویت سیاست خارجی اروپا خارج شود.
مسئله دیگری که باعث ناامیدی از حل و فصل این مسئله میشود، این است که ایران از دستورکار اولویتهای راهبردی اتحادیه اروپا و قدرتهای اروپایی خارج شدهاست. این کشورها امیدوار هستند که زودتر مسئله ایران حل و فصل شود که به سرعت بتوانند به مسئله روسیه برگردند و بتوانند با تمرکز بیشتری از طریق همکاری با آمریکا مسئله روسیه را به اتمام برسانند.
قطعاً اروپاییها میدانند که ایران در ادامه این روند بیش از پیش به روسیه نزدیک میشود. این مسئله یک رخداد جانبی ناگزیر است، نه اینکه ایران بر اساس محاسبات منطقی تصمیم بگیرد که روابطش را با روسیه تقویت کند، بلکه ایران ناچار میشود که مسیر روابط نزدیک را با روسیه ادامه دهد. در حال حاضر در تفکر اروپاییها همین حالا هم فرض بر این است که ایران در زمین روسیه بازی میکند و در تمام گفتوگوهای مقامهای رسمی و اسناد راهبردی قدرتهای اروپایی، ایران به عنوان شریک روسیه تلقی میشود.
اروپا به جایی رسیدهاست که دیگر چندان تفاوتی در مواجهه با ایران نمیبیند و تصور میکند که در هر شرایطی ایران روابط بسیار نزدیک خود را با روسیه حفظ خواهد کرد. علاوه بر این در محاسبههای اروپا، این مسئله روشن است که حمایتهای روسیه و چین از ایران، بدون مرز نیست و تا سرحد خاصی ادامه پیدا خواهد کرد.
برای اروپاییها کاملاً مشخص است که اگر ایران بخواهد اقدامهای تندی، مانند خروج از NPT انجام دهد، روسیه و چین از چنین اقدامهایی حمایت نخواهند کرد. اروپاییها تقریباً تردیدی ندارند که در صورت در پیش گرفتهشدن سیاستهای تهاجمی از سوی ایران، حمایت قاطع روسیه و چین از تهران که در حال حاضر در برابر بازگشت قطعنامههای شورای امنیت وجود دارد، تکرار نخواهد شد.
در مورد روابط ایران با روسیه و چین، تاریخ آموزگار بسیار خوبی است. ما در تاریخ معاصر این شرایط را تجربه کردهایم و رفتار روسیه و چین را آزمودهایم. رفتار گذشته پکن و مسکو مشخص میکند که رفتارهای آینده آنها هم احتمالاً از الگوی گذشته پیروی خواهد کرد. پیوندهای اقتصادی که بین چین و کشورهای اروپایی و آمریکا وجود دارد و دورنمایی که برای احتمال حل و فصل جنگ اوکراین وجود دارد، باعث میشود که چین و روسیه هم اگر ایران بخواهد به سمت واکنشهای شدید برود، پشت ایران را خالی میکنند.
در نتیجه میتوان گفت که اروپاییها نخست به این باور رسیدهاند که چه قطعنامهها بازگردد و چه باز نگردد، ایران در تیم روسیه بازی میکند و اسنپبک ابزاری است که آنها میتوانند برای مجازات ایران برای سیاستهایش در قبال جنگ اوکراین استفاده کنند. دوم اینکه اروپا در محاسبات خود این را در نظر گرفتهاست که اگر ایران در واکنش بخواهد اقدامی تهاجمی انجام دهد، به دلیل ضعفی که در حال حاضر در منطقه دارد، باعث خواهد شد که روسیه و چین در ادامه مسیر ایران را تنها بگذارند.