سردار قادسیه از اوج تا سقوط
صدام حسین که بود و از ایران چه میخواست؟
صدام حسین که بود و از ایران چه میخواست؟
دیکتاتور عراق که همزمان با تثبیت انقلاب ایران، قدرت را در بغداد بهطور کامل قبضه کرد روستازادهای یتیم بود که بهخاطر نمرات پایین از ورود به دانشکده افسری بازماند، اما فرمانده کل قوا و ژنرال ارتش عراق شد و با وجود آنکه بیش از 10سال معاون حسن البکر بود، او را وادار به استعفا کرد و به جایش نشست و جنگی ویرانگر را با ایران آغاز کرد و در نهایت، حکومتش بر سر قمار حمله به کویت تضعیف شد و پس از یکدهه توسط آمریکاییها ساقط شد. صدام چرا هشت سال با ایران جنگید و چرا وقتی به دار آویخته شد، باز هم به ایرانیها دشنام میداد و بر این باور بود که ایران او را اعدام میکند؟ و چرا دخترش در شانزدهمین سالگرد اعدام او همچنان میگوید عراق توسط ایران اشغال شده است؟
«دیکتاتوری دیوانه و بیرحم» یا «سیاستمداری ملیگرا و مستقل» دو چهره متفاوتی است که دشمنان و هواداران صدام از او ارائه میدهند. حاکم بغداد شهری که نامش نیز فارسی و به معنی خداداد است و در چند کیلومتری تیسفون پایتخت افسانهای ساسانیان بنا شده، منطقهای که ساسانیان آن را قلب ایرانشهر میدانستند و هنوز میراث ایرانیها در آن جریان دارد، قصد داشت جا پای سعدبن ابیوقاص بگذارد و بهعنوان سردار قادسیه، فاتح ایران شود و سیادت عرب بر عجم را احیا کند، اما در پایان عمر خود وقتی طناب دار را به گردنش انداختند، هواداران ایران قدرت را در بغداد بهدست گرفته بودند. برخلاف تصور ایرانیها، صدام در جهان عرب نهتنها چهره منفوری نیست بلکه بهعنوان یک سیاستمدار عرب ضدآمریکایی و ضداسرائیلی میان برخی از گروهها محبوب نیز هست تا جایی که با اعدام او در 9 دی 1385 گروه فلسطینی حماس او را شهید اعلام کرد و برای اعداماش عزا گرفت. در امان پایتخت اردن نیز که میزبان بازماندههای خانوادههای عراقی و هزاران بعثی فراری از عراق است نیز شاید بیش از هر جای دیگری در جهان میتوان عکس صدامحسین را در گوشه و کنار بازارها و بساطِ دستفروشها و پشت
ماشینها پیدا کرد. بسیاری از صدام بهعنوان مدافع آرمان فلسطین به نیکی یاد میکنند، بهخصوص آن ۲۰۰ هزار فلسطینیای که در جریان جنگ ۱۹۹۱ خلیجفارس به ظن مدافع صدام بودن، از کویت اخراج شدند و خیلیهایشان در امان خانهای جدید یافتند.
اگر کردها و شیعیان عراق از صدام متنفر هستند، اما او هنوز میان بخشی از اهل سنت عراق چهرهای محبوب و نماد استقلال عراق است؛ استقلالی که بهزعم آنها اکنون با حضور شیعیان هوادار ایران در حکومت عراق خدشهدار شده است. رغد دختر بزرگ صدام که اکنون در امان پایتخت اردن زندگی میکند، همچنان این صدا را نمایندگی میکند و در پیامش برای شانزدهمین سالگرد اعدام پدرش اظهار داشت: «دخالتهای ایران در منطقه آشکار است. ایرانیها در نبود حاکمیت حقیقی در عراق این کشور را اشغال کردهاند.» او ضمن اینکه اعدام پدرش را تلخترین حادثه زندگیاش میداند، در گفتوگوی اخیرش با تلویزیون سعودی العربیه که از احتمال بازگشت او به صحنه سیاست در عراق پرسید، گفت: «کل شی وارد» یعنی «همه چیز ممکن است».
صدام که بود؟
صدام از جوانی وارد حزب بعث عراق شد و در سال 1959، با یک گروه بعثی در حمله به عبدالکریم قاسم که در آن زمان نخستوزیر و فرمانده نیروهای مسلح بود، شرکت کرد. اعضای تیم ترور موفق به فرار به یکی از مخفیگاههای حزب در پایتخت بغداد شدند و عبدالکریم قاسم، به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. پناهگاهی که تیم ترور در آن پناه گرفته بودند، مورد حمله قرار گرفت، اما صدام توانست به سوریه بگریزد و سه ماه را در آنجا گذراند و سپس به قاهره رفت. او در سال 1961، در مدت اقامتش در قاهره، با جمال عبدالناصر ملاقاتی داشت که او در مورد اقدامات سیاسی ملی به صدام توصیههایی کرد.
در بغداد، دادگاه عالی نظامی حکم اعدام او و گروهی از اعضای حزب را بهدلیل مشارکت در ترور عبدالکریم قاسم، صادر کرد.
میشل عفلق، رهبر فکری حزب بعث، به صدام جوان اهمیت میداد و او را به درجه بالایی ارتقا داد. عفلق بهعنوان بنیانگذار فکری بر حزب بعث در سوریه و عراق تسلط داشت و رابطه عفلق و صدام بسیار عمیق شد. صدام پس از قدرتگیری در عراق او را به بغداد دعوت کرد و تا سال 1989 میلادی و مرگ او جایگاه رهبری معنوی حزب بعث عراق را برعهده داشت و پس از مرگش صدام دستور داد، پس از تشییعی باشکوه، مقبرهای مجلل هم برای بنیانگذار حزب بعث بسازند.
حزب بعث عنوان «سوسیالیست» را لقب میکشید و قرار بود نماینده مدرنترین ارزشها باشد. بعث بهمعنای رنسانس یا رستاخیز یک ایدئولوژی التقاطی از سوسیالیسم و پانعربیسم است که توسعه و آمادهسازی ملت عرب از طریق رهبری یک حزب پیشتاز انقلابی را نمایندگی میکند. جامعه بعثی براساس نظریه خود بهدنبال روشنگری، رنسانس و احیای فرهنگ و ارزشهای جامعه عرب است. اندیشه بعثی از ایجاد یک حزب حمایت و کثرتگرایی سیاسی را رد میکند. پانعربیسم، تفسیری عربی از سوسیالیسم و همچنین پیشرفت اجتماعی اصول اندیشه بعثی است. حزب بعث در عین اینکه مدعی سکولاریسم است، اما اسلام را بهعنوان یک دین عربی تقدیس میکند. دولت حزب بعث از اقتصاد سوسیالیستی و مالکیت عمومی حمایت میکند، اما با سلب مالکیت خصوصی مخالف بود. بعثیها معتقدند که سوسیالیسم تنها راه توسعه یک جامعه آزاد و متحد عربی است. حزب بعث با وجود اینکه دارای اندیشه پانعربی بود و تلاش کرد تا در سایر کشورهای عربی چون مصر و اردن نیز نفوذ کند، اما تنها در مبدأ یعنی سوریه و سپس عراق توانست به قدرت برسد و در هر دو کشور نیز یک دیکتاتوری فردمحور را پایه گذاشت؛ در سوریه با حافظ اسد و در عراق با
کودتای مشترک حسن البکر و صدام حسین.
حسنالبکر و صدام حسین طی چند سال تلاش امنیتی و نظامی برای کودتا علیه رئیسجمهور عبدالسلام عارف را رهبری کردند و در نهایت توانستند در کودتایی خونین او را برکنار کنند. پس از کودتا احمد حسنالبکر به ریاستجمهوری منصوب شد و صدام به عنوان معاون انقلاب و معاون رئیسجمهور، ریاست دستگاه امنیتی را هم برعهده گرفت و عملاً مرد دوم انقلاب شد. صدام حسین در آن زمان 31 سال داشت.
در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970، صدام بهعنوان نایبرئیس شورای فرماندهی انقلاب و یک سیاستمدار مترقی و مؤثر شهرت پیدا کرد.
صدام با نوسازی اقتصاد عراق و ایجاد یک دستگاه امنیتی قوی برای جلوگیری از کودتا در ساختار قدرت مدیریت برنامههای رفاه و توسعه دولتی را برعهده گرفت. هسته اصلی این استراتژی نفتِ عراق بود؛ وقتی قیمت جهانی نفت در نتیجه بحران انرژی 1973 بهطور چشمگیری افزایش یافت و درآمدهای بالاتر، صدام را قادر ساخت تا در عرض چند سال، خدمات اجتماعی بیسابقهای در میان کشورهای خاورمیانه ارائه کند. او «نهضت ملی برای ریشهکن کردن بیسوادی» و کمپین «آموزش رایگان اجباری در عراق» را تأسیس کرد و دولت آموزش رایگان همگانی را تا بالاترین سطوح آموزشی ایجاد کرد. دولت همچنین از خانوادههای سربازان ارتش حمایت کرد و خدمات بیمارستانی رایگان را برای همه فراهم کرد و به کشاورزان یارانه پرداخت. درآمدهای نفتی به نفع صدام بود. به گزارش اکونومیست همانطور که آدولف هیتلر برای تحریک صنعت آلمان، پایان دادن به بیکاری گسترده و ساخت بزرگراهها مورد تحسین قرار گرفت، صدام به خاطر اقداماتش تحسین خارج از کشور را برانگیخت.
روح تجاوزکار صدام بیدار میشود
افزایش درآمدهای نفتی و حس رشد و توسعه کشور، صدام را به سوی بلندپروازیهای سیاسی سوق داد. پس از بهدست گرفتن قدرت توسط بعثیها در سال 1968، صدام بر ایجاد ثبات در کشور متمرکز شد؛ کشوری که براساس معاهده ساکسپیکو و با دخالت قدرت استعماری و بر بستری متناقض شکل گرفته بود. جامعهای پر از تنشهای عمیق و گسلهای اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی زیاد: سنی در مقابل شیعه، عرب در مقابل کُرد، رئیس قبیله در مقابل تاجر شهری، عشایر در مقابل دهقان. میل به حکومت باثبات در کشوری پر از شکاف، صدام را به سرکوب گسترده و بهبود استانداردهای زندگی سوق داد و با نخستین طلیعههای ثبات و اقتدار حسنالبکر نخستین قربانی صدام بود. روز 17جولای 1979 برابر با ۲۶ تیرماه ۱۳۵۸ حسن البکر متنی را از تلویزیون قرائت کرد که میگفت: «فرزندم صدام حسین در تمام دوره انقلاب از ۱۹۶۳ تاکنون در بیشتر کارهای انقلابی پیشگام بوده و لیاقت خود را ثابت کردهاست و من چون به علت بیماری قادر به انجام وظیفه خود نیستم او را به ریاستجمهوری عراق انتخاب میکنم.» او تنها سه سال دیگر عمر کرد و در 1982 در حصر خانگی بهطرز مشکوکی مرد. دومین قربانی صدام، ایران انقلابی بود.
نصرالله پورجوادی در مقالهای با عنوان «ایرانِ مظلوم» از سفر خود به سوریه و برخورد یک دانشجوی بعثی با خودش یاد میکند و مینویسد: «هماکنون که این سطور را مینویسم دائرهالمعارفی پیش روی من است که حکومت بعثی عراق در سال ۱۹۷۷ منتشر کرده و در ابتدای آن پس از تصاویر حسنالبکر و صدام حسین نقشۀ رنگی عراق نیز به چاپ رسیده است. در این نقشۀ رسمی استان خوزستان ما را با رنگی دیگر از ایران جدا کرده و عربستان نامیدهاند. این کتاب و نقشه سه سال پیش از حملۀ ناجوانمردانهی عراق به ایران چاپ شده است. این تنها سندی نیست که عراق در آن مدعی مالکیت بخشی از سرزمین ایران شده است. همۀ نقشهها و همۀ کتابهای جغرافیایی عراق، اعم از درسی و غیردرسی، رسمی و غیررسمی، همین وضع را دارد. این نقشهها و کتابها خود سندی است از آغاز جنگ بیرحمانهای که عراق بر کشور ما تحمیل کرد. عراق از سالها پیش از آنکه در شهریور ۱۳۵۹ تانکهای خود را به استان خوزستان روانه کند و خانهها و شهرهای این استان را با خاک یکسان نماید، تجاوز خود را به این منطقه تدارک دیده بود و در این تجاوز کشورهایی که استان خوزستان را عربستان و خلیجفارس را الخلیجالعربی نامیده
بودند، سهیم بودند. جنگ تحمیلی از جبهۀ فرهنگی آغاز شد. سالها پیش از آنکه تانکها و زرهپوشهای بعثیان به سرزمین ایران سرازیر شوند و گلولههای سربازان عربِ بعثی قلب جوانان ما را سوراخ کند، سیاستمداران ورشکستۀ عرب نقشههای جغرافیایی را تحریف کرده بودند و دستکم یک نسل را در مدرسهها و دانشگاههای خود با این فکر پرورده بودند. این سیاست شوم شیوۀ همیشگی متجاوزان و زورگویان است. پیش از اینکه سربازان خود را با سلاحهای آتشین و مرگبار به کشوری سرازیر کنند، اذهان ملّت خود و اگر بتوانند جهانیان را آماده میکنند. تجاوز فرهنگی از طریق تحریف حقایق تاریخی مقدمۀ تجاوز نظامی است و کتابها و نشریّات و نقشهها طلایۀ تانکها و زرهپوشهاست.»
البته رژیم عراق پیش از کودتای بعثی نیز با ایران وارد مناقشه مرزی شده بود. روزنامه اطلاعات سومخرداد 1344 گزارش داده است: «امروز گزارشهای تازهای از تجاوز هواپیماهای عراقی رسیده است... در اثر این بمباران چندین دهکده ویران شد و عده قابل ملاحظهای از ساکنین دهات که بلادفاع بودند، کشته شدند.»
دولت بعثی یک سال پس از روی کارآمدن در سال 1347 سیاست اخراج ساکنان ایرانیتبار از عتبات عالیات را در پیش گرفت و آنان را با سرکوب و شدت عمل وادار به مهاجرت به ایران کرد. روزنامه اطلاعات هفتم اردیبهشت 1348 گزارش داده است: «دیروز مامورین دولت عراق عدهای از ایرانیان مقیم آن کشور را که سالها در عراق سکونت داشته و به امور بازرگانی مشغول بودند، اخراج کردند و آنها را با کامیون و بهطور دستهجمعی به مرز خسروی انتقال دادند... خبرنگار ما با یکی از این افراد بهنام تورج خاتمی تماس گرفت و... آقای خاتمی در پاسخ خبرنگار ما گفت: من در بغداد تجارتخانه داشتم... دو روز پیش مامورین عراقی آمدند، کلیه اموال منقول و غیرمنقول مرا ضبط کردند و خود و خانوادهام را بدون هیچگونه وسیله زندگی روانه مرز خسروی نمودند... تنها من نبودم که زندگیم به یغما رفت بلکه زیاد هستند ایرانیانی که سالها در عراق با گرمای طاقتفرسا و شرایط نامساعد جوی و دوری از یار و دیار خود اندک سرمایه اندوخته بودند و در یک چشم بههمزدن اموالشان ضبط گردید و خودشان را با دست خالی روانه ایران کردند». اطلاعات دوازدهم شهریور 1348 باز هم گزارش داده که «اخراج ایرانیان
مقیم عراق با همان وضع رقتانگیز ادامه دارد؛ ایرانیانی که پای پیاده زیر تیغ سوزان آفتاب گرسنه و تشنه به مرز خسروی و مهران میرسند همانها هستند که بعد از تحمیل زجر و شکنجه در زندانهای امنیتی عراق به مرز رانده شدهاند بیآنکه خبری از زندگی و زن و بچه خود داشته باشند».
رژیم شاه نیز در واکنش به سیاست ضدایرانی که دولت انقلابی بعث در پیش گرفته بود، شدت عمل نشان داد و ضمن پناه دادن کُردهای مبارز علیه دولت عراق در مناطق مرزی آنها را برای مبارزه مسلح کرد و مهمتر از همه اینها، تیمور بختیار، رئیس سابق ساواک که از سال 1340 از ایران اخراج شده بود را دعوت کرد تا به عراق برود و ضمن ارتباطگیری و سازماندهی مخالفان رژیم شاه جبهه اپوزیسیون را تقویت کند. تیمور بختیار جبهه خلقهای ایران را در بغداد تاسیس کرد و رادیو فارسی بغداد را در اختیار گرفت و ساعتی از آن را نیز در اختیار جامعه روحانیت مبارز قرار داد که محمود دعایی، یار نزدیک امام خمینی و مدیر بعدی روزنامه اطلاعات، کار خبری خود را در آنجا آغاز کرد. بختیار موفق شد قبل از ترور توسط یکی از ماموران ساواک در استان دیاله عراق، نمایندگانی از حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و روحانیون انقلابی را به بغداد بیاورد.
صدام برای حمایت از دولت بعث بهشدت به سنیها تکیه میکرد و حضور شیعیان و کردها در عراق همواره بهعنوان تهدیدی علیه حکومت او مطرح بود. کردها محور دیگر مناقشه میان ایران و عراق بودند. از زمان تأسیس عراق بهعنوان یک کشور مدرن در سال 1920، عراق مجبور به مقابله با جداییطلبان کُرد در بخشهای شمالی کشور بود. صدام در سال 1970 با رهبران جداییطلب کرد مذاکره کرد و به توافق رسید که به آنها در مناطق کردنشین خودمختاری بدهد، اما این توافق شکست خورد. نتیجه این شکست جنگ شدید دولت و گروههای کُرد بود تا جایی که ارتش عراق مناطق جداییطلبان کُرد را بمباران کرد.
شورش کردها در شمال عراق در سال 1974 فرصتی برای کنترل روزافزون صدامحسین بر امور عراق بود و قدرت امنیتی او و همزمان دشمنی با ایران را افزایش داد. عراق همچنین بر سر کنترل اروندرود با ایران وارد مناقشه شد و معاهدات میان ایران و عثمانی را زیر سوال برد. درگیریهای مرزی و حملات هوایی دو کشور به مواضع هم منجر به نگرانی از ایجاد یک جنگ گسترده و دخالت الجزایر شد. در سال 1975 در پایان نشست اوپک در الجزیره با وساطت هواری بومدین، رئیسجمهور وقت الجزایر، شاه و صدام اعلامیه الجزایر را صادر کردند که در نهایت منجر به امضای عهدنامه الجزایر شد. در این عهدنامه ایران و عراق توافق کردند، خط تالوگ مرز دو کشور در اروندرود باشد و همچنین دو طرف از «رخنه اخلالگران» در مرزهای خود جلوگیری کنند. بعد از این توافق علاوه بر تثبیت مرزها،کمک شاه به کردها متوقف و فرمان اخراج امام خمینی توسط صدام، معاون وقت رئیسجمهور امضا شد.
انقلاب ایران و وقت بدعهدی صدام
با وقوع انقلاب به رهبری امام خمینی در ایران، صدام حسین تصور کرد با سرنگونی رژیم شاه که مورد حمایت آمریکا بود و از توان نظامی بالایی نیز برخوردار بود، خواهد توانست ایران انقلابی را که درگیر آشوب و هرجومرج است به زانو دربیاورد.
در آن دوره اصطلاح «صدور انقلاب اسلامی» در ایران رایج بود که قاعدتاً باید موجبات نگرانی دولت عراق را به وجود میآورد شاید به همین دلیل بود که رژیم صدام پس از دستگیری محمدباقر صدر، رهبر معنوی حزب الدعوه و خواهرش بنتالهدی صدر در 19 فروردین 1359 آنها را شهید کرد. حزب بعث نگران بود که انقلاب اسلامی ایران شیعیان عراق را نیز تشویق به شورش و اقدامی مشابه کند. حضور نیروهای معارض عراقی همانند حزب الدعوه و مجلس اعلای شیعیان عراق در ایران بهعنوان دلیل دیگری از دخالت ایران در امور عراق شمرده میشد. حزب الدعوه به گفته رهبران خود در زمانی که در ایران حضور داشت و توسط دولت جدید ایران حمایت میشد، دست به ترور ناموفق طارق عزیز معاون وقت نخستوزیرعراق زد.
صدام با تحمیل جنگ هشتساله علیه ایران امیدوار بود از سردرگمی ارتش و دولت پس از انقلاب استفاده کرده و بتواند فراتر از اروندرود، خوزستان منطقه نفتخیز ایران را به اشغال دربیاورد و ضعف ژئوپلیتیکی عراق را در دسترسی به آبهای آزاد از بین ببرد. کشور عراق در باریکه کوتاهی در بندر بصره به خلیجفارس دسترسی دارد که همانگونه که در دوران جنگ با ایران دیده شد به سهولت توسط نیروهای نظامی ایران قطع شد؛ عاملی که صدام را پس از شکست از ایران برای حمله به کویت تشویق کرد، حملهای که باز هم با اشتباه محاسباتی صدام آغاز شد و به فاجعهای بزرگتر برای او بدل شد. صدام که فکر نمیکرد با وجود آشفتگی در ایران با چنین مقاومت گستردهای روبهرو شود، درباره کویت نیز دچار اشتباه شد. صدام تصور میکرد جامعه بینالملل همچون حمله به ایران درباره حمله به کویت نیز سکوت خواهد کرد و برخلاف ایران در کویت نیرویی برای مقابله نیز حضور ندارد، اما برخلاف تصور او آمریکاییها رهبری ائتلافی را برعهده گرفتند که عراق را زیرورو کرد و تمام زیرساختهایش را از بین برد و سپس به حال خود رها کرد تا سال 2003 بتواند بر لاشه عراق مسلط شود.
در روزهای آغازین جنگ، نبردهای شدید زمینی در اطراف بنادر استراتژیک درگرفت و عراق پیشروی زیادی داشت تا اینکه نیروهای ایرانی شروع به سازماندهی مجدد صفوف خود کردند و در سال 1361 توانستند بخش اعظم خاک اشغالشده خود را پس بگیرند. جنگ در سال 1367 با خسارات سنگین مادی و جانی دو طرف به پایان رسید و مجموع کشتهشدگان دوطرف نزدیک به یک میلیون نفر شد. زیان اقتصادی هر دو کشور صدها میلیارددلار برآورد شد. دو کشوری که زمانی قدرتمند و در حال گسترش بودند، به ویرانه تبدیل شدند. عراق بدهکار هزینههای جنگ شده است. این یک شرمساری بزرگ برای صدام بود، که میخواست قدرت نظامی خود را توسعه دهد. صدام که از کشورهای عربی وام گرفته بود، با مشکل بازسازی زیرساختهای عراق مواجه شد، بنابراین دوباره سعی کرد این بار برای بازسازی آنچه در جنگ ویران شده بود، حمایت مالی دریافت کند.
میراث صدام
با سقوط دولت بعثی صدام، کردها و شیعیان قدرت فزاینده سیاسی را در عراق بهدست آوردند و اقلیت سنی که از ابتدای تاسیس این کشور حاکم بلامنازع عراق بودند، به یکباره با جایگاه تازهای روبهرو شدند که بههیچوجه برای آن آمادگی نداشتند.
بسیاری از افسران سابق ارتش بعثی که خود را وفادار به صدام میدیدند به یکباره دیدند هیچ قدرتی ندارند. تصمیم «بعثیزدایی» که در پی اشغال آمریکا توسط نیروهای حاکم سیاسی گرفته شد، باعث شد هزاران نفر از چهرههای حزب بعث بیکار شوند. این گروه نقشی کلیدی در بنیانگذاری داعش داشتند. برخی از مخالفین حتی از نقش رغد دختر صدام حسین در حمایت از داعش سخن گفتهاند. در اوت ۲۰۱۴ که داعش به اوج خود میرسید هفتهنامه آلمانی «اشپیگل» گزارشی با عنوان «مادرخوانده تروریسم» درباره رغد منتشر کرد و مدعی شد او به دنبال «انتقام»، میلیونها دلار ثروت خود را در اختیار داعش گذاشته است.
اگر نقش محوری بعثیها در داعش را یکی از میراثهای صدام بدانیم، میراث دیگر صدام برای عراق تلاش بازماندگان از اندیشه او برای بیثباتی در عراق و حذف شیعیان از دولت بوده و هست. هواداران صدام امیدوارند بتوانند با بازیابی جایگاه پیشین خود در سیاست این کشور از آنچه دخالت و حضور ایران در عراق میدانند، بکاهند و به دوران سردار قادسیه بازگردند؛ کسی که میخواست دوران برتری عرب بر عجم را احیا کند.