نباید مسائل را سیاه و سفید ببینیم
در رابطه با اسرائیل بهرغم اینکه اجماع دوحزبی در حمایت از اسرائیل سیاست رسمی واشنگتن است، ولی به دلیل تفاوتهایی در تاکتیکها، ترامپ گزینه مطلوب نتانیاهوست. متاسفانه در ایران یک نگاه صفر و صدی یا سفیدوسیاه در مورد آمریکا حاکم است.
1- مسئله مهم برای رایدهندگان آمریکا نه ایران است و نه حتی روسیه و چین. نزد بیش از ۸۰ درصد رایدهندگان وعدههای کاندیداها در مورد اقتصاد، مالیات، سقط جنین، مهاجرین و... تعیینکننده رای به کاندیدا است. با این وجود نتیجه انتخابات آمریکا نهتنها برای ایران بلکه برای همه جهان اهمیت داشته و تاثیر خواهد گذاشت.
اروپا مهمترین متحد آمریکا نگران روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ است. از نظر رهبران قاره سبز حضور ترامپ با توجه به سابقه چهار سال قبل او در کاخ سفید، تاثیرات ویرانگری بر مناسبات دو سوی اقیانوس اطلس و روابط سنتی با آمریکا خواهد گذاشت.
در رابطه با اسرائیل بهرغم اینکه اجماع دوحزبی در حمایت از اسرائیل سیاست رسمی واشنگتن است، ولی به دلیل تفاوتهایی در تاکتیکها، ترامپ گزینه مطلوب نتانیاهوست. متاسفانه در ایران یک نگاه صفر و صدی یا سفیدوسیاه در مورد آمریکا حاکم است. ایران واشنگتن را شر مطلق تلقی میکند درحالیکه در روابط بینالملل خیر و شر مطلق امری انتزاعی است. این نوع نگرش ما به بزرگترین قدرت اقتصادی و سیاسی جهان:
*راههای تعامل و استفاده از فرصتها را مسدود میکند
*قدرت بازیگری و نقشآفرینی رقبای ما را افزایش میدهد
* با واقعبینی مبتنی بر ارجحیت منافع ملی بر مسائل دیگر تطابق ندارد
بنابراین اینکه کدامیک از این دو (هریس یا ترامپ) برای چهار سال آینده در منصب رئیسجمهور آمریکا قرار گیرند قطعاً تفاوتهای قابل ملاحظهای برای ما وجود دارد. توجه داشته باشیم که آمریکا بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی دنیاست. هیچکس مایل و قائل به کرنش در مقابل این قدرت نیست ولی به تعبیر زیبای ماهاتیرمحمد: «شما با شاخ این گاو درگیر شدهاید درحالیکه ما به پستان آن چسبیدهایم.»
بهطور سنتی ایران رئیسجمهور دموکرات را ترجیح داده است. البته این بدان معنا نیست که اگر هریس رای بیاورد، شرایط برای ما کاملاً مطلوب میشود. با رئیسجمهور دموکرات فضای تنفس بیشتری برای ما باز میشود.
طبق گفته مسئولان در حال حاضر میتوانیم یک میلیون و نیم بشکه نفت بفروشیم، معنایش این است که زبان گفتوگوی بهتری با دموکراتها داریم. اسرائیلیها و جمهوریخواهان هم به این مسئله اعتراض میکنند که شما چشمهایتان را بستهاید و ایران دارد نفت صادر میکند.
2- مبارزات انتخاباتی در آمریکا معمولاً یک سال و اندی قبل از اولین سهشنبه نوامبر سال انتخابات کلید میخورد. کشورها براساس ترجیحشان که کدامیک از دو گزینه مطلوب آنهاست، لابیگری خود را براساس وزن و جایگاه خود شروع میکنند. در مورد ایران متاسفانه جنگ غزه سایه سنگین خود را بر سیاست خارجی ایران افکند و عملاً ما را آچمز کرد.
تا جاییکه اطلاع دارم، تصور نمیکنم از طرف ما اقدامی با هدف تاثیرگذاری (در حد خودمان و برای مرحله بعد از انتخاب) صورت گرفتهباشد؛ چه از طریق افراد شاخص دور و بر کاندیدای دو حزب یا به صورت مستقیم یا با واسطه مذاکرهای صورت گرفته باشد.
البته شاید هم این اتفاق افتادهباشد و من بیخبر باشم. مشکل ایران است که در رابطه با نوع تعامل با آمریکا هنوز واقعاً به جمعبندی مشخصی نرسیده و این گزار را دنبال میکند که «برای ما اهمیتی ندارد چه کسی در انتخابات آمریکا برنده میشود. سیاستهای عملی واشنگتن برای ما مهم است.» این گزینه عملاً هر گونه کنشگری تاثیرگذار را از ایران سلب میکند.
اگر در پی انتفاع از جنبههای مثبت آمریکا برای پیشبرد اهداف سیاسی و اقتصادی خود نیستیم، حداقل باید برای کاهش ضرر و زیان آن تدبیری اندیشیده شود. ما نیازمند دستیابی به یک اجماع، تدوین سیاست، راهکارهای تاثیرگذاری برای تامین منافع خود در رابطه با قدرتی هستیم که چه بخواهیم و چه اکراه داشته باشیم به نقشآفرینی موثر و کلیدی در جهان مشغول است.
۳- اینکه چه کاندیدای دموکراتی در انتخابات پیروز شود، در سیاست کلان آمریکا نسبت به ایران مخصوصاً در رابطه با موضوعات اساسی مثل موضوع اسرائیل و محور مقاومت، تغییر زیادی رخ نخواهد داد. در مسائل استراتژیک در رابطه با ایران متاسفانه ما یک اجماع دوحزبی آمریکا را شاهد هستیم.
آنچه تفاوت میکند، تاکتیکهای دو حزب در رابطه با کشورمان است. بهعنوان مثال، در موضوع فلسطین و اسرائیل، معروف است که دموکراتها معتقد به راهحل دودولتی هستند اما جمهوریخواهان با ایده دودولتی که از پشتوانه قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت و حمایت اکثریت کشورهای جهان برخوردار است، مخالف هستند.
موافقتنامههای اسلو در سال ۱۹۹۳ میان یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل در حضور بیل کلینتون رئیسجمهور دموکرات آمریکا به امضا رسید. هرچند اسرائیل مکرر آن را نقض کرد. این روند در دولت اوباما هم پیگیری شد. در جنگ غزه، دولت بایدن بهرغم حمایت قاطع از اسرائیل همچنان بر طرح دودولتی اصرار دارد و این از اختلافات میان بایدن-هریس با نخستوزیر تندرو اسرائیل است.
در موضوع ایران هم تفاوت تاکتیکهای دو حزب طی ۴۵ سال گذشته مشخص بوده است.البته دونالد ترامپ در جمهوریخواهان یک استثناء است. به خاطر خودشیفتگیهایی که دارد، شاید بشود با او معامله کرد که بشود خطر را از دو کشور دور کرد.
او در دوره قبل که از برجام خارج شد، مدام میگفت برجام بد و اصلاً بدترین توافق بود، ایران سر ما کلاه گذاشت و بیایید با من توافقی جدید امضا کنید. رفتار او با ایران تلاش برای رسیدن به راهکاری مشابه قضیه کرهشمالی بود. با توجه به رویکرد خارج از عرف سیاسی ایران در قبال آمریکا، به نظر میرسد پیروزی ترامپ شرایط را برای ایران سختتر خواهد کرد. ویژگیهای شخصیتی، لابی نیرومند اسرائیل در کمپین ترامپ و حمایت اعراب محافظهکار از صلح ابراهیم که داماد او طراح آن است، کفه ترازو را در تاثیرگذاری بر تصمیمات ترامپ بر ما سنگینتر خواهد کرد.
به نظرم، ما باید فارغ از اینکه کدامیک از این دو برنده میشوند، سیاست جامع با آمریکا را در دستور کار قرار دهیم. حرکت فقط در جهت تقابل به نفع کشور ما نیست. نتیجه چهار دهه تقابل در کشور را شاهد هستیم. باید استراتژی داشته باشیم و بدانیم که در هر قدم چه میخواهیم بکنیم. چه سیاستهایی در پیش بگیریم که متضمن کمترین ضرر و بیشترین نفع برای کشور باشد.
با فرض احتمال پیروزی ترامپ (با توجه به رقابت تنگاتنگ بین دو نامزد انتخابات که در ۷۰ سال اخیر بیسابقه است) نباید در تاریخ بمانیم و بگوییم نمیتوان با کسی که چنین و چنان است، سر میز مذاکره نشست. از اینگونه وقایع در تاریخ سیاست بسیار اتفاق افتاده است.
به میزانی که روابط ما با آمریکا بهتر شود، هراس اسرائیل و رقبای منطقهای افزایش خواهد یافت که در نهایت به نفع ماست. با این پیشفرض که نزدیکی به آمریکا لزوماً به معنای حل همه مسائل با ایالات متحده نیست. ترامپ بیاید یا نیاید، مشکلات ما با آمریکا آنقدر زیاد و درهمپیچیده است که حل آنها در زمانهایی محدود اصلاً قابل تصور نیست. ولی در دنیای سیاست ما نباید مسائل را سیاه و سفید ببینیم.