دیوارهای بتنی و خندقهای عمیق به تنهایی امنیت را تامین نمیکنند
افغانستان از این ظرفیت برخوردار است که اگر ثبات داشتهباشد، میتواند ثباتش را به کشورهای همسایه صادر کند و به همین ترتیب اگر ناامن باشد و دچار بیثباتی شدهباشد، این ناامنی و بیثباتی را در پیرامون خود گسترش میدهد. گروههای متعدد خشونتگرا از گذشته در افغانستان محیط فعالیت آزادانهی وسیعی داشتند و از زمان قدرت گرفتن طالبان این فعالیتها تشدید شدهاست. طالبان از گذشته با القاعده رابطه نزدیکی داشت و با به قدرت رسیدن طالبان، القاعده آزادانهتر میتواند در افغانستان فعالیت کند. شبکه حقانی که در برخی کشورها بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته میشود، بخشی از طالبان است که با خروج آمریکا از افغانستان، به بخشی از حکومت جدید در کابل تبدیل شدهاست. داعش هم بعد از فروپاشی خلافتش در سوریه و عراق تعداد زیادی از نیروهای خود را به افغانستان منتقل کرده و اکنون در این کشور مستقر شدهاست. به نظر میآید که ایرانیها باید نسبت به دیدگاه خوشبینانهای که به حاکمیت طالبان دارند، تجدیدنظری جدی انجام دهند تا از ناامنیهای ناشی از استقرار حکومت طالبان در کابل در امان بمانند.
داعش که مسئولیت عملیات تروریستی ۱۳ دیماه در کرمان را پذیرفتهاست، انگیزههای متعددی علاوه بر مسائل ایدئولوژیک با ایران دارد. نقشی که ایران و روسیه در از بین بردن خلافت داعش در عراق و سوریه ایفا کردند، همچنان در خاطر رهبران این گروه تروریستی باقی ماندهاست. سردار سلیمانی هم یکی از فرماندهانی بود که نقش برجستهای در مبارزه با داعش بازی میکرد و نقش او از ذهن داعشیها پاک نشدهاست. داعش از زمانی که خلافت و سرزمینهای تحت تسلطش را در غرب آسیا از دست داد و نیروهایش را به افغانستان منتقل کرد، تصمیم قطعی خود را گرفتهاست که انتقام آسیبهایی را که از ایران خوردهاست، بگیرد و با تهران تسویهحساب کند. الان داعش در افغانستان، درست در همسایگی شرقی ایران وضعیتی بسیار مساعدتری برای آسیب زدن به ما، نسبت به دورانی دارد که در سوریه و عراق مستقر بود.
زمینههایی در داخل ایران وجود دارد که باعث میشود گروههای خشونتطلب بتوانند از فرصت شکافهای موجود در ایران برای اهداف تروریستی خود سوءاستفاده کنند. شهروندان اهل سنت ایران احساس تبعیض میکنند. اکثریت نیروهای کارآمد اهل سنت از ساختار اداری حذف شدهاند. به لحاظ اقتصادی فقر، فلاکت و بیکاری در مناطق سنینشین از خراسان تا سیستان و بلوچستان گسترده است؛ البته مناطق سنینشین در غرب کشور هم همین وضعیت را دارد، اما در شرق کشور به دلیل قرابت جغرافیایی با محل استقرار داعش که این گروه تروریستی فعال شدهاست، مشکلات موجود در شرق کشور، زمینه مساعدتری برای نفوذ گروههای تروریستی به وجود آوردهاست. حوادثی که در چابهار برای یک دختر نوجوان رخ داد و رویدادهای مسجد مکی زاهدان و خاش، فاصله بین شهروندان منطقه را با حاکمیت بیشتر کرد. به نظر میرسد که داعش از همین فرصتها استفاده میکند. زمانی که مولوی عبدالغفار نقشبندی به سمت داعش گرایش پیدا کرد، زمینههایی برای توسعه فعالیت این گروه تروریستی در شرق کشور افزایش پیدا کرد. این مسائل باعث شدهاست که شرایط محیطی برای نفوذ نیروهای خارجی داعش به داخل کشور از مرزهای شرقی مساعدتر شود.
در شرق ایران بهصورت تاریخی این مردم بودند که امنیت را تامین میکردند. زمانی که انگلیسیها به سرزمینهای منطقه دستاندازی میکردند، این مردم بودند که در مقابل انگلیسیها ایستادگی میکردند؛ در دوران قاجار هیچ کمکی به مردم در برابر نیروهای خارجی نمیشد. الان متاسفانه نگاهی در حاکمیت وجود دارد که میخواهد امنیت را بدون مشارکت مردم محلی تامین کند. عمده فرماندهان نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی در منطقه از نقاط دیگر به شرق کشور اعزام شدهاند. این افراد نه محیط را میشناسند، نه با فرهنگ منطقه آشنایی دارند و نه توان کافی دارند که در شرایط سخت آبوهوایی منطقه دوام بیاورند. اگر حکومت به شهروندان محلی در سیستان و بلوچستان و خراسان اعتماد میکرد، به نظر من مشکل در این حد افزایش پیدا نمیکرد و گروههای رادیکال تا این اندازه رشد نمیکردند. جمهوری اسلامی ایران اگر میخواهد امنیت را حفظ کند باید در سیاستهای خود تجدیدنظر کلی کند.
تاکنون ایران تدابیر متعددی را در مرزهای شرقی اندیشیده؛ برجک ساخته، کانال کشیده و دیوار امنیتی در نزدیکی زابل برپا کردهاست، اما هیچیک از اینها پاسخ ندادهاست. دلیلش این است که نمیتوان امنیت را یکبُعدی و فقط با نگاه صرفاً نظامی حلوفصل کرد. وقتی فقر و بیکاری هست، امنیت هم شکل نمیگیرد. حکومت باید نگاه توسعهای به منطقه داشتهباشد تا این دافعهای که بین مردم منطقه و حکومت ایجاد شدهاست، از بین برود.
در دورانی که اشرفغنی هنوز در افغانستان حاکم بود، بخشی از نیروهای مسلح ایران روابطی را با بخشهایی از طالبان برقرار کردند. وقتی طالبان قدرت را در اختیار گرفت، این رابطه همچنان برقرار بود و این نیروها تا حدی تلاش کردند مسیر تطهیر و سفیدنمایی عملکرد طالبان را در پیش بگیرند. این تبلیغات باعث شد که در بخشی از حاکمیت این تصور ایجاد شود که طالبان یک گروه ضدآمریکایی مسلمان است که قدرت گرفتن آن در افغانستان امری مطلوب برای ایران به حساب میآید. اما طالبان یکدست نیست. دستکم سه گروه در طالبان وجود دارد که هر یک عملکرد و رویکرد متفاوتی دارند. شورای کویته که رهبری آن در قندهار مستقر است، یکی از جناحهای اصلی طالبان است اما در کنار شورای کویته شبکه حقانی را هم در طالبان داریم که با داعش همکاری میکند و گروهی بسیار تندرو و خشونتطلب است. طالبان یک گروه ایدئولوژیک بر مبنای اختلاطی از مکتب دیوبندی جنوب آسیا و سلفیگری وهابی خاورمیانهای است که ایدئولوژی آن تباین جدی با ایدئولوژی حاکم در جمهوری اسلامی دارد. ایدئولوژی طالبان اساساً با تشیع سازگار نیست. متاسفانه دستگاه سیاست خارجی دولت به درستی این مطالب را درک نکردهاست. طالبان اکنون به ایران نیاز زیادی دارد و به همین دلیل سعی میکند بهرغم تمام اختلافهایی که با جمهوری اسلامی دارد، روابط خود را با ایران حفظ کند تا هم بتواند از بندر چابهار استفاده کند و هم اینکه به تجارت خارجی از طریق ایران ادامه دهد. اما به لحاظ ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و طالبان در دو قطب مخالف یکدیگر قرار دارند.
برای تامین امنیت شرق کشور، باید درک صحیحی از تحولات در افغانستان و ماهیت طالبان ایجاد شود و همچنین تلاش برای از بین بردن زمینههای نارضایتی در شرق کشور افزایش پیدا کند تا شرایط محیطی برای نفوذ گروههای تندرو و تروریست سختتر شود. امنیت در شرق کشور نه با دیوار، کانال و خندق، بلکه با تکیه بر نیروهای محلی و اعتماد به مردم تامین خواهد شد.