گام بعدی چیست؟
سه عامل چشمانداز آینده سرزمینهای فلسطینی را روشن خواهد کرد
سه عامل چشمانداز آینده سرزمینهای فلسطینی را روشن خواهد کرد
گرگ کارلستروم
خبرنگار اکونومیست
برای بیش از یک دهه است که زندگی در سرزمینهای فلسطینی به شکل دردناکی ساکن شدهاست. مناطق اشغالی کرانه باختری توسط رهبران فاسد گروه ملیگرای فتح اداره میشود و منطقه تحت محاصره غزه توسط رهبران فاسد گروه اسلامگرای حماس. شهروندان کرانه باختری به صورت روزمره با آزارهای اشغالگری مواجه میشوند. آنها که در غزه هستند به صورت متناوب جنگهای کوتاهمدت را تحمل میکنند و دورههای بلندمدتتری که شرایط آرام است، اما زندگی رنجآور است. هیچ پیشرفتی در مسیر راهکار دودولتی و هیچ دورنمایی از آشتی واقعی میان دو گروه فلسطینی حاکم بر دو منطقه وجود ندارد. اما همه چیز در سال ۲۰۲۳ تغییر کردهاست. حتی قبل از ۷ اکتبر هم کرانه باختری پرتلفاتترین سالش را تجربه کردهبود. اما در یک روز آرام پاییزی، شبهنظامیان حماس از مرز به اسرائیل وارد شدند و ۱۴۰۰ نفر را که اکثریت آنها شهروند غیرنظامی بودند، قتلعام کردند. اسرائیل بلافاصله اعلام جنگ کرد. هزاران حمله هوایی و بعد از آن هجوم زمینی غزه را به ویرانهای تبدیل کرد و بیش از هر جنگ دیگری از ۱۹۴۸ تاکنون در میان فلسطینیان تلفات برجا گذاشت. سال آینده تغییری در وضعیت فلسطینیان به جا خواهد گذاشت که مشابه آن از سال ۲۰۰۷ که حماس کنترل غزه را بر عهده گرفت، تاکنون دیده نشدهاست. غیرممکن است که پیشبینی کنیم نتیجه این تغییرات چگونه خواهد بود، اما سه عامل اساسی در تعیین نتیجه این تغییرات نقش خواهند داشت. عامل نخست این است که اسرائیل چه زمانی و تحت چه شرایطی جنگ را در غزه پایان دهد. ارتش اسرائیل میگوید جنگ زمانی پایان مییابد که حماس از قدرت کنار رفتهباشد. مشخص است که اسرائیلیها امیدوارند رهبران حماس را به قتل برسانند. اما حماس دهها هزار جنگجو و بسیار بیش از این تعداد هوادار دارد. اسرائیل ممکن است در جنگ چریکی گرفتار شود و شهروندان غزه در شرایط آوارگی طولانیمدت باقی بمانند. عامل دوم اتفاقهایی است که پس از جنگ میافتد. آمریکا و اسرائیل امیدوارند که دولتهای حاشیه خلیج [فارس] حاضر به پذیرش هزینههای بازسازی غزه شوند و شاید حتی بپذیرند که تامین نیروهای لازم برای یک نیروی حافظ صلح بینالمللی را برعهده بگیرند. این دولتها شاید مسئولیت اول را بپذیرند، اما اقناع آنها به انجام مسئولیت دوم بسیار مشکل است. کشورهای عربی در عوض دنبال این خواهند بود که از تشکیلات خودگردان فلسطینی تحت حاکمیت گروه فتح که بخشهایی از کرانه باختری را کنترل میکند، بخواهند تا برای حکومت بر غزه به این منطقه بازگردند. این بهترین سناریوی ممکن است. اما تشکیلات خودگردان ممکن است نخواهد با کمک تانکهای اسرائیلی به غزه بازگردد. حتی اگر تمایل داشتهباشد که این کار را بکند، ممکن است ببیند که در اداره این سرزمین ناتوان است؛ همین حالا هم تشکیلات کنترلش را بر برخی از مناطق کرانه باختری از دست دادهاست. در چنین شرایطی اسرائیل مجبور میشود که خودش مسئولیت امنیت و برخی خدمات پایهای را در غزه بر عهده بگیرد و شاید از یک حکومت سرهمبندی شده از معتمدان محلی همکاری بگیرد. این جنگ ممکن است به جای ایجاد اتحاد مجدد میان فلسطینیان، باعث تقویت شکاف میان آنها شود. همه اینها ما را به مسئله سوم میرساند: سرنوشت تشکیلات خودگردان و رهبرش، محمود عباس. نیمی از فلسطینیان خواستار انحلال تشکیلات خودگردان، نهادی که بهشدت گرفتار فساد است، هستند. ۸۰درصد از آنها خواستار استعفای محمود عباس هستند که به زودی وارد بیستمین سال از چهار دوره ریاستش برای این نهاد میشود. بعید است که عباس به این درخواستها گوش کند و هیچ جانشین مشخصی هم برای او وجود ندارد. جمعی از همحزبیها علاقهمند به جانشینی به جای او هستند. افرادی مانند ماجد فرج، سرپرست سرویس اطلاعات تشکیلات خودگردان و جبرئیل رجوب، رئیس پیشین سازمان امنیت، امیدوارند که جانشین عباس شوند، اما هیچکدام از این افراد محبوبیتی ندارند. خوشبینها امیدوارند که در حمام خون سال ۲۰۲۳ بتوان دنبال بارقههایی از امید گشت: اینکه تشکیلات خودگردان (که با همه کمبودها و فسادش میانهروتر از حماس است) بتواند قدرتمندتر از گذشته بازگردد و اسرائیل در شرایط حیرتزده کنونیاش دوباره به گفتوگوهای صلح متعهد شود. اما در این روزگار، خوشبینی بسیار کمیاب است.