| کد مطلب: ۴۸۸۸۶

جای خالی کارگر/درباره عکسی از آیین افتتاح باند شرقی منطقه ۲ آزادراه تهران-شمال

به عکس دقت کنید. به نظرتان در میان همه لبخند‌ها، جای صورت‌های خسته از گرمای آفتاب بیابان و پوست‌های چروکیده از سرمای استخوان‌سوز که راه را ساخته‌اند خالی نیست؟

جای خالی کارگر/درباره عکسی از آیین افتتاح باند شرقی منطقه 2 آزادراه تهران-شمال

نوشتن درباره تمام نشدن پروژه آزادراه تهران-شمال آنقدر نخ‌نما، تکراری و بی‌نمک شده است که حقیقتاً خجالت می‌کشم درباره‌اش بنویسم. حکایت عکس‌هایی که هر بار رؤسای‌جمهور مختلف با هر تکه از این بزرگراه می‌گیرند چیزی شبیه عکس جشن تولدی است که با ماه‌ها تاخیر برگزار می‌شود.

طرح اولیه این آزادراه در سال 1353 ریخته شده و بعد از انقلاب دولت‌های مختلف سعی در اتمام پروژه کرده‌اند، اما این سعی تا امروز و احتمالاً حالا حالا‌ها به نتیجه نمی‌رسد.

سال‌های سال دولت‌های مختلف به دلایل و بهانه‌های رنگارنگ مثل تأمین مالی و تعارض‌های طبیعی و مالکین خصوصی و... در ساخت این پروژه سعی بی‌فایده کردند. نتیجه‌ اینکه پروژه ملی آزادراه طی این سال‌ها از حالت آرزوی ملی به حسرت ملی تغییر وضعیت داده است. 

واقعیت این است که لااقل از حدود هفت، هشت، 10 سال پیش که روی این پروژه قفلی زده‌ام به نتیجه‌ای رسیدم که خیلی دلیل عقلی ندارد. با این حال اینجا می‌نویسمش بلکه گره از کار فرو بسته‌ دولت‌ها باز شود. خصوصاً اینکه با دیدن عکس‌های افتتاح باند شرقی منطقه دو آزادراه تئوری‌ام قوت بیشتری گرفت. 

قدیمی‌ها اعتقاد داشتند اگر در ساخت یک بنا به هر دلیلی کارگر ناراضی از در آنجا بیرون برود آن خانه تا قیام قیامت خانه نمی‌شود که نمی‌شود. اینطور بود که معمارها و صاحب‌کارها منت کارگرها را می‌کشیدند و تا راضی نمی‌شدند روی خانه کلید نمی‌انداختند.

دیروز که به عکس افتتاح نگاه می‌کردم هی چشم انداختم بلکه عکس تقدیر از چهارتا کارگر را کنار رئیس‌جمهور ببینم. حتی به عکس بسنده نکردم و متن سخنرانی مسعود پزشکیان را خواندم.

دروغ نگفته باشم رئیس‌جمهور با بیان «تشکر از همه مهندسین، کارگران، کارشناسان و همه کسانی که برای اجرای این پروژه تلاش کردند» به دغدغه‌های ذهنی‌شان که دلایل عقب افتادن از دیگر کشورها و... بود، پرداختند.

به عکس دقت کنید. به نظرتان در میان همه لبخند‌ها، جای صورت‌های خسته از گرمای آفتاب بیابان و پوست‌های چروکیده از سرمای استخوان‌سوز که راه را ساخته‌اند خالی نیست؟

هی می‌خواهم دلم را راضی کنم و بگویم دلیل اینکه این پروژه تمام نمی‌شود چیز دیگری است. اما واقعیت این است که یک ندایی ته قلبم می‌گوید اگر می‌خواهید این پروژه به خوبی و خوشی تمام شود یک نفر را مامور کنید و بروید از کارگرها حلالیت بطلبید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار