| کد مطلب: ۳۹۸۶۴

از تهران تا واشنگتن/ گره توافق ایران و آمریکا کجاست؟

گره توافق کجاست؟ مشکل در تهران است یا واشنگتن؟ برخلاف برخی تحلیلگران که مشکل سازش و توافق ایران و آمریکا را به طور مطلق در تهران یا واشنگتن می‌بینند، به‌عنوان دانشجوی روابط بین‌الملل معتقدم اگر عینک تاریخ را به چشم بزنیم، مشکل در هر دو پایتخت است. برای پیدا کردن ریشه‌ها هم نیازی نیست تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عقب برویم. وقایع پس از انقلاب کفایت می‌کند.

از تهران تا واشنگتن/ گره توافق ایران و آمریکا کجاست؟

شبکه خبری راشاتودی به نقل از منبعی ایرانی مدعی شد که «پیشنهاد مکتوب آمریکا خیال‌بافانه و یک‌جانبه است و ایران نمی‌تواند آن را مبنایی منصفانه برای سازش احتمالی در نظر بگیرد؛ ایرانی‌‌ها از دیدن چنین متن دور از واقعیت و خیال‌بافانه‌ای متعجب شدند.» رویترز هم به نقل مقام ایرانی دیگری مدعی شد که ایران پاسخ منفی به این پیشنهاد خواهد داد.

به طور طبیعی، انتظار واکنشی رسمی درباره جزئیات این پیام از سوی مقامات امور خارجه نیست. اما این گزاره را هم نمی‌توان نادیده گرفت که امکان صحت این دو ادعا وجود دارد. منابع مختلفی از روز شنبه مدعی شدند آمریکا پیشنهاد ایجاد یک کنسرسیوم با مشارکت خودش و کشورهای عربی منطقه را داده اما محل غنی‌سازی باید خارج از ایران باشد. این ایده از سال‌ها پیش مطرح بوده اما جدی گرفته نمی‌شود. چون یک اتفاق ایده‌آل است که امکان وقوع آن با واقعیت‌های روابط جمهوری اسلامی و ایالات متحده، همخوانی ندارد. احتمالاً باید از خود بپرسیم ایران که پای میز مذاکره با ترامپ هم رفت. 

گره توافق کجاست؟ مشکل در تهران است یا واشنگتن؟ برخلاف برخی تحلیلگران که مشکل سازش و توافق ایران و آمریکا را به طور مطلق در تهران یا واشنگتن می‌بینند، به‌عنوان دانشجوی روابط بین‌الملل معتقدم اگر عینک تاریخ را به چشم بزنیم، مشکل در هر دو پایتخت است. برای پیدا کردن ریشه‌ها هم نیازی نیست تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ عقب برویم. وقایع پس از انقلاب کفایت می‌کند.

در نیم قرن گذشته گاهی دو طرف به یک سازش نزدیک شدند و طرف مقابل آن را از بین برده است. گاهی تفاهمی به وجود آمده و دو طرف برای حفظ آن تلاشی نکردند و اجازه دادند که از دست برود. سهم‌شان نیز در این قصور متفاوت است. مثلاً در جریان مذاکرات سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ سه ضلع تندروهای آمریکایی، رژیم اسرائیل و تندروهای ایران تلاش کردند که مذاکرات ایران و 1+5 به نتیجه نرسد. زمانی هم که به نتیجه رسید، همین مثلت تمام تلاش خود را کرد آن را از بین ببرد و در نهایت موفق شد. با توجه به این سوابق و شرایط، صحبت از کنسرسیوم کمی غیرواقعی به نظر می‌رسد. ایران و آمریکا، مثل انگلیس، آلمان و هلند نیستند که از ۱۹۷۰ کنسرسیوم غنی‌سازی ایجاد کردند و صادرکننده این محصول هستند. هیچ شباهتی وجود ندارد.

چرا این شرایط به وجود آمده و سخت‌تر می‌شود؟ رحمن قهرمانپور، تحلیلگر سیاست خارجی دیروز در توئیتر نوشت: «معمولاً ایجاد کنسرسیوم غنی‌سازی نتیجه و برون‌داد اعتمادسازی متقابل است نه آغاز روند اعتمادسازی. حداقل این دومی تجربه عملی و بیرونی ندارد. اعتمادسازی هسته‌ای بالاترین درجه اعتمادسازی است. دولت‌هایی که در پایین‌ترین مرحله اعتمادسازی هستند نمی‌توانند کنسرسیوم مشترک ایجاد کنند.»

ایران و آمریکا لیستی بلند از دلایل محکم برای عدم اعتماد به یکدیگر دارند. لیستی که در آن مواردی مربوط به حوزه هسته‌ای، امنیت، نظامی، سیاست خارجی و داخلی وجود دارد. اتفاقاً سهم آمریکا و غرب در این لیست واقعاً بیشتر از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی با کارشکنی آمریکا در دهه ۸۰ نتوانست سوخت هسته‌ای مورد نیاز خود را تهیه کند. سال‌ها با سیاست رژیم چنج از سوی آمریکا مواجه بود. با 1+5 و در حقیقت با آمریکا در سال 2015 به توافق رسید اما رئیس‌جمهور بعدی آمریکا آن را پاره کرد. 

امروز با آمریکا سر میز مذاکره هرچند غیرمستقیم است اما همزمان تحریم‌های جدید بر آن اعمال می‌شود. سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰)، در دوشنبه پایتخت تاجیکستان ملاقاتی میان یکی از فرماندهان نیروی قدس (غیر از سردار سلیمانی) و یک ژنرال آمریکایی در فرودگاه دوشنبه انجام شد. در این ملاقات اطلاعات استقرار طالبان در اختیار آمریکایی‌ها قرار گرفت که در جریان حمله آنان، نیروهای مجاهدین افغان آسیب نبینند. اقدامی رسمی که با مجوز سلسله‌مراتب فرماندهی انجام شده بود. پس از آن بوشِ پسر، ایران را در محور شرارت قرار داد. پرونده ترور دانشمندان و خرابکاری در سایت‌ها در همکاری با سرویس اسرائیل یا به صورت مستقل، تنها بخشی دیگر از اقدامات آمریکایی‌ها در این لیست است. 

در طرف مقابل آمریکایی‌ها چه ادعایی دارند؟ مدعی هستند جمهوری اسلامی حداقل تا قبل از سال ۲۰۰۳ درباره برنامه هسته‌ای خود پنهانکاری داشته و مشغول فعالیت نظامی بوده است. می‌گویند وقایعی مانند حمله به سفارت آمریکا و مقر تفنگداران دریایی (۱۹۸۳) توسط یا با اطلاع ایران انجام شده است. حتی حمله‌های القاعده به نیروهای آمریکایی از جمله حمله تروریستی به برج‌های خُبَر در عربستان را مربوط به ایران می‌داند و گاهی با احتیاط بدشان نمی‌آید ۱۱ سپتامبر را به ایران ارتباط بدهند. کشته‌های خود در جنگ‌های عراق و افغانستان را به پای تهران می‌نویسند. هر اقدامی که علیه امنیت رژیم اسرائیل اتفاق می‌افتد، از جانب ایران می‌داند حتی اگر ایران با اسناد و مدارک یا به صورت رسمی بگوید در این وقایع دخالتی نداشته و صرفاً حامی گفتمانی مسئله فلسطین و مبارزه با اسرائیل است. 

مسئله حمله به سفارت آمریکا و سال‌ها غیرطبیعی جلوه دادن آنچه در ساختمان سفارت وجود داشت و گروگانگیری ۴۴۴ روزه پس از آن را نیز باید به این فهرست اضافه کرد. شخصاً با چند استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل ایرانی – آمریکایی طی سال‌های ۹۹ و ۱۴۰۰ مصاحبه کردم و همه بر این موضوع تاکید داشتند که ماجرای سفارت یا آنچه آمریکایی‌ها می‌گویند «بحران گروگانگیری» هیچ وقت از حافظه آن جامعه و سیاستمدارانش پاک نشد.

با وجود تمام این مشکلات حاد و پرونده‌های باز، دو طرف هیچ وقت به این سمت نرفتند که درباره بعضی مسائل ریشه‌ای گفت‌وگو و آن‌ها را حل کنند. آن طرف جمهوری اسلامی را با این سوابق درست یا نادرست می‌بیند و در کنگره و کاخ سفید تلاش می‌کند جلوی هر گونه گشایش را بگیرد. البته در پرانتز باید به این موضوع اشاره کرد که آن‌ها در اسناد امنیت ملی خود از ایران به عنوان یک تهدید امنیتی صرف یاد می‌کنند و مانند روسیه یا چین، آن را رقیبی موثر نمی‌دانند. آن‌ها همواره مسئله اسرائیل را هم به عنوان یکی از متغیرهای مهم در رابطه با ایران می‌بینند. از این طرف، تهران سال‌ها بدعهدی و نقض تعهدات از سوی آمریکایی‌ها را می‌بیند و اعتماد نمی‌کند. 

توافق برجامی که پاره شد را جلوی چشم دارد و محتاطانه قدم برمی‌دارد. ترور قاسم سلیمانی در بغداد، تهدید به بمباران و اعمال فشار در عین مذاکرات را مشاهده می‌کند و بسیار بدبین است.  در چنین فضایی رسیدن به یک توافق بسیار سخت است. ایده‌ای مانند کنسرسیوم که جای خود دارد. مشکل همزمان در تهران و واشنگتن است. یک فونداسیون سخت و بتن‌آرمه از تنش و اختلاف میان دو کشور وجود دارد که نمی‌شود روی آن بنای اعتماد را سوار کرد. ایران و آمریکا برای جلوگیری از بروز بحران، نیاز به تغییر نگاه در پایتخت، کنترل جریانات رادیکال و گفت‌وگوهای چالشی و جامع دارند. توافق هسته‌ای اگر همین امروز هم به دست بیاید، بخشی از مشکلات را تا حدی حل می‌کند که البته مشکلات کمی نیستند. ولی مشکلات حادی میان دو طرف وجود دارد که مثل کلافی سردرگم است. اگر آن تغییر نگاه ضدآمریکایی و ضدایرانی اتفاق بیفتد و همچنین بعضی متغیرها مثل مسئله اسرائیل دستخوش بازنگری شوند، برخی مفروضات تهدیدانگار از طرف مقابل را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 

مثلاً در صورتی که ایران به عنوان یک تهدید در نظر گرفته نشود، حوزه دفاعی آن نیز به مثابه یک تهدید مورد توجه قرار نمی‌گیرد. برخی کشورهابرنامه موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی را به عنوان یک ابزار تهدید نگاه و علیه آن اقدام می‌کنند که خودشان پیشرفته‌ترین تجهیزات این حوزه را در اختیار دارند. موشک پیشرفته و هایپرسونیک جمهوری اسلامی برای خاک آمریکا تهدید نیست اما موشک مینوت‌من قاره‌پیمای آن‌ها تهدید است. اما چطور آن‌ها این برنامه دفاعی را می‌توانند به عنوان یک تهدید معرفی کنند؟ 

موضوع مربوط به متغیرها و این فهرست دو طرف برای بی‌اعتمادی به یکدیگر به علاوه قدرت رسانه است. ما در ایران با این نگاه جدی در حوزه حکمرانی مواجه هستیم که ضدیت با آمریکا یک امر حیاتی، حیثیتی و ملی است. در آمریکا نیز مشکل به شکلی دیگر است. درحالی‌که ضدیت با آمریکا مثل ضدیت با چین، روسیه و اروپا برای ایران مضر است. جمهوری اسلامی ایران به سیاست خارجی متوازن احتیاج دارد و با این شرایط نمی‌تواند به آن دست پیدا کند. نیم قرن تنش شاید نیاز به نیم قرن تلاش برای باز کردن این کلاف سردرگم داشته باشد.

گروسی: سوالات از ایران بی‌پاسخ ماند

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در گفت‌وگو با شبکه یورونیوز درباره مذکرات هسته‌ای تهران و واشنگتن، برگزاری آن را بسیار مهم توصیف و خاطرنشان کرد که «اراده سیاسی لازم در هر دو طرف برای رسیدن به توافق وجود دارد.»

او در عین حال به وجود مشکلاتی بزرگ در مسیر رسیدن به توافق اذعان کرد. شفافیت عنصر ضروری این توافق است. برنامه هسته‌ای (ایران) در حال پیشرفت است اما در عین حال، عناصر خاصی وجود دارد که ما را بسیار محتاط می‌کند. اجازه دهید به چند مورد اشاره کنم. اول، ایران در حال غنی‌سازی اورانیوم تا سطح بسیار بسیار بالایی است. غنی‌سازی اورانیوم به خودی خود ممنوع نیست اما ایران تنها کشور در جهان است، جدا از کشورهایی که سلاح هسته‌ای دارند، که اورانیوم را تا این سطح بسیار بسیار بالا غنی‌سازی می‌کند و همچنان به این کار ادامه می‌دهد و در اینجا، یک نگرانی بین‌المللی وجود دارد.»

وی مدعی شد که «اگرچه تا حدودی با تهران همکاری وجود دارد، از طرف تهران سوالات بی‌پاسخی وجود دارد. ما در مکان‌هایی که قرار نبود هیچ فعالیت هسته‌ای وجود داشته باشند، چه برسد به اورانیوم غنی‌شده، ردپایی از اورانیوم غنی‌شده پیدا کرده‌ایم. بنابراین، خیلی ساده است. ما اینجا هیچ دستور کار سیاسی نداریم. از آنها می‌پرسیم، چرا من این را اینجا پیدا کردم؟ اینجا چه اتفاقی افتاده بود که من اورانیوم غنی‌شده پیدا کردم؟ تجهیزاتی که شما اینجا استفاده می‌کردید، کجاست؟ فعالیت چه بود؟ و این روند تقریباً پنج سال طول کشیده است، بدون اینکه ما توضیحات لازم را دریافت کنیم.»

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار