اندیشکدهها
عدم تعهد فعال آیا آمریکای لاتین و کارائیب میتوانند با مذاکره موضع فاصله مساوی با ایالات متحده و چین را حفظ کنند؟

عدم تعهد فعال
آیا آمریکای لاتین و کارائیب میتوانند با مذاکره موضع فاصله مساوی با ایالات متحده و چین را حفظ کنند؟ موضعی که به دولتها اجازه میدهد، سیاست خارجیای بسازند که در خدمت منافعشان است، در میان فضای روبهرشدی از «جنگ سرد جدید» که دوباره تهدید دوقطبیسازی اتحادهای جهانی را به همراه آورده است؟
جنگ اوکراین، ژئوپلیتیک مربوط به انرژی، تقابلهای تکنولوژیکال درباره مسائلی مثل تولید میکروپرسسورها و کنترل بازارهای ارتباطات واشنگتن و پکن را به سمت تلاش برای جلب متحد و بیگانهسازی رقیب میبرد. برخلاف زمان جنگ سرد، نظام جهانی دیگر دوقطبی نیست، اما پس از سقوط دیوار برلین به شکل فزایندهای در حال چندقطبیشدن بوده است. اتحادهای امروز انعطافپذیر و سیاسیاند و وفاداریهای اقتصادی را بیشتر عملگرایی پیش میبرد تا ایدئولوژی.
خورخه هاینه، سفیر سابق شیلی و کارلوس فورتن و کارلوس اومینامی، دانشمندان علوم سیاسی، در مقالهای به نام «سیاستهای آمریکای لاتین در نظم نوین جهانی: گزینه عدمتعهد فعال» در این باره میگویند که آمریکای لاتین و کارائیب چگونه و چرا باید از گیرافتادن در میان رقابت روبهرشد بین چین و ایالات متحده پرهیز کنند. استدلال آنها بر پایه نیاز به برپایی مستقلانه اولویتهای سیاست خارجی دولتهاست، براساس این محاسبات که آسیا به سرعت در حال تبدیل به قطب اصلی رشد اقتصاد جهانی است. چنین دیدگاهی، همچنین از دولتهای آمریکای لاتین و کارائیب میخواهد، در روابط خود با دیگران کندوکاو و آنها را عمیقتر کنند، نهتنها با اروپا بلکه با دیگر مناطقی که به شکل سنتی خارج از میدان توجهشان بودهاند، مانند جنوب صحرای آفریقا.
چنین گرایشی برای سیاست خارجی آمریکای لاتین و کارائیب بدون مشکل نیست. رویکرد عدمتعهد فعال که هاینه، فورتن و اومینامی تبلیغش میکنند، این خطر را دارد که انسجام منطقهای را برای مذاکره، عمدتا با ایالات متحده، چین و اروپا بر سر مسائلی مثل هنجارهای تجارت بینالملل، رابطه بین مدیریت اقتصادی جهانی و خودمختاری ملی و رابطه بین سرمایهگذاری خارجی و انتقال فناوری را تحلیل ببرد.
اما در حفظ روابط متعادل آن هم نهفقط بین چین و ایالات متحده، بلکه همینطور بین دیگر دولتها و مناطق، فرصتها و منافع مشترکی هم هست. عدم وابستگی به ایالات متحده و مجموعه گستردهتری از روابط نزدیک اقتصادی و دیپلماتیک در سطح جهانی میتواند به ایجاد بسترهایی کمک کند، برای رسیدگی به تهدیدهای جهانی مدرن، مانند پاندمیهای آینده، تغییرات اقلیمی، گسترش تسلیحات هستهای و تقابلهای منطقهای شامل جرائم فراملی. خورخه کاستانیِدا، وزیر خارجه سابق مکزیک میگوید؛ عدمتعهد فعال را میتوان حول تغییرات اقلیمی، دموکراسی، حقوق بشر، عدالت بینالمللی، فساد و فرار مالیاتی فرامرزی برپا کرد. آنهایی که از بحث ایجادشده توسط هاینه و همکاران استقبال کردهاند میگویند؛ برای اینکه چنین تغییری در سیاست خارجی منطقه مؤثر و مثبت باشد، باید حول محور اصول اساسی حکمرانی خوب، اقتصادهایی که همه را زیر پوشش بگیرند و هنجارهای مؤثر داشته باشند و روالهایی برای ارتقای حقوق بشر و پایداری زیستمحیطی باشد. شکلدهی به این ابزارها و توافقات اساسی برای هدایت یک سیاست خارجی جدید و چندقطبیتر، به تقویت نهادها و همکاریهای چندجانبه هم کمک خواهد کرد.
در مقطع کنونی، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب روابط سنتی خود را با ایالات متحده و اروپا حفظ میکنند و همزمان توافقات خود با چین را دنبال میکنند، در آنچه اجرای نوعی عملگرایی انعطافپذیر است؛ اما اگر تنشها بین ایالات متحده و چین تشدید شود و در نتیجهاش، فشار برای قرارگرفتن در کنار یکی از آنها درباره اختلافات تکنولوژیک، سرمایهگذاریها و وامها بیشتر شود، این فرمول ممکن است مناقشهبرانگیز شود.
عدمتعهد فعال زوایای جنجالبرانگیز بسیاری دارد که یکی از آنها رد درخواست کمک تسلیحاتی به اوکراین است. این رویکرد همچنین کشورهای آمریکای لاتین را به سمت مواجهه با چالش رقابت در چارچوب راهبردی یکپارچگی هم میبرد که مشکل معروفی در اتحادیه اروپاست؛ اما این مفهوم که ریشههایش در تفکرات دیپلماتیک تاریخی در آمریکاست، کمک خواهد کرد تا روی آینده آمریکای لاتین و مبادلات بالقوه تمرکز و تأمل شود و نیز روی اینکه منطقه چطور میتواند در قرن بیستویک اهمیت خود را حفظ کند.