| کد مطلب: ۳۰۸۸۲

گسترش جنگ بنیامین نتانیاهو را نجات داد / محبوبیت نخست‌‏وزیر اسرائیل در داخل به‌‏رغم ممانعت از توافق برای آزادی گروگان‌‏ها دوباره جهش پیدا کرد

آیزاک چوتینر، خبرنگار نیویورکر و دالیا شندلین، روزنامه‌نگار آمریکایی-اسرائیلی درباره درک او از تغییر اهداف اسرائیل در منطقه صحبت می‌‏کنند. اینکه چرا محبوبیت بنیامین نتانیاهو، نخست‏‌وزیر اسرائیل که فوراً پس از هفتم اکتبر کاهش یافته بود، دوباره افزایش پیدا کرده و چرا آمار بالای تلفات غیرنظامیان فلسطینی تاثیر کمی بر اسرائیلی‌‏ها داشته است.

گسترش جنگ بنیامین نتانیاهو را نجات داد / محبوبیت نخست‌‏وزیر اسرائیل در داخل به‌‏رغم ممانعت از توافق برای آزادی گروگان‌‏ها دوباره جهش پیدا کرد

با فرارسیدن سال جدید میلادی و سقوط رژیم بشار اسد در سوریه، برقراری آتش‌بس بین حزب‌الله و اسرائیل در لبنان و درگیری‌های ادامه‌دار در غزه، جایی که از زمان حمله حماس در هفتم اکتبر 2023 بیش از 40هزار فلسطینی کشته شده‌اند، می‌خواهیم بدانیم در چند ماه گذشته چه تغییراتی در داخل اسرائیل رخ داده و نظر مردم اسرائیل به این رخدادها چه بوده است.

به‌همین منظور آیزاک چوتینر، خبرنگار نیویورکر با دالیا شندلین، روزنامه‌نگار آمریکایی-اسرائیلی و ستون‌نویس هاآرتص، دانشمند علوم سیاسی، مشاور سیاسی و از کارشناسان قدیمی نظرسنجی و تحلیل‌گر سیاست داخلی اسرائیل تلفنی گفت‌وگو کرده است. شندلین همچنین نویسندگی کتاب «تیر کج دموکراسی در اسرائیل» را نیز در کارنامه خود دارد.

230912_AI_DahliaScheindlin_1260x944 copy

در این مکالمه که به‌دلیل طولانی‌بودن و شفافیت کوتاه شده، چوتینر و شندلین درباره درک او از تغییر اهداف اسرائیل در منطقه صحبت می‌کنند. اینکه چرا محبوبیت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل که فوراً پس از هفتم اکتبر کاهش یافته بود، دوباره افزایش پیدا کرده و چرا آمار بالای تلفات غیرنظامیان فلسطینی تاثیر کمی بر اسرائیلی‌ها داشته است. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانیم: 

‌از نظر سیاست‌های داخلی، آیا این احساس وجود دارد که اسرائیل دوران هفتم اکتبر را پشت سر گذاشته است؟

دوران پس از هفتم اکتبر به‌سادگی در پژوهش‌های پیماشی تعریف شده است. برای پژوهش‌گران امری غیرمعمول است که در نظرسنجی‌ها چنین روندهای واضحی را در داده‌ها مشاهده کنند که تا این حد شفاف باشد. در 6 ماه اول پس از هفتم اکتبر، رتبه‌بندی دولت در تمام شاخص‌ها سقوط کرد و درک مشترکی وجود داشت که نتانیاهو سقوط خواهد کرد. سپس حوالی آوریل 2024، نقطه عطف واضحی نمایان شد و نظرسنجی‌ها درباره او بازگشت آرام و تدریجی را در تمام شاخص‌ها نشان دادند. 

همین موضوع در مورد محبوبیت حزب نتانیاهو و ائتلاف اصلی‌اش، صدق می‌کند؛ اینکه میزان محبوبیت آنها تقریباً به میزان آن به پیش از دوران جنگ رسید. محبوبیت نتانیاهو حدود 40درصد است. او در نظرسنجی‌هایی که مردم فکر می‌کنند چه کسی باید نخست‌وزیر باشد از رقبای خود پیشتاز است. این پیشتازی به‌اندازه میزان آن در انتخابات نوامبر 2022 نیست که در آن نتانیاهو و شرکای ائتلافی‌اش از مجموع 120 کرسی در کنست، 64 کرسی را از آن خود کردند. پس آنقدرها هم خوب عمل نمی‌کنند اما ما قطعاً وارد دوران پساهفتم اکتبر شده‌ایم. 

‌شما آوریل را نقطه عطف توصیف کردید، زمانی که جنگ با حماس در منطقه گسترده‌تر شد... 

دقیقاً همزمان با آوریل آغاز شد. به‌نظرم در کنار آن باید تصمیم سرنوشت‌ساز حزب‌الله در اوایل صبح هشتم اکتبر برای حمله به اسرائیل را در آن دخیل بدانیم که درگیری را اساساً بین‌المللی یا منطقه‌ای کرد. اما در آوریل چه اتفاقی رخ داد؟ اسرائیل فرمانده ارشد سپاه قدس ایران را در دمشق ترور کرد که زنجیره‌ای از رخدادها را در پی داشت و منجر به اولین حمله ایران به اسرائیل و سپس واکنش اسرائیل شد. تمام این‌ها در آوریل اتفاق افتادند و آن زمانی بود که میزان محبوبیت نتانیاهو در نظرسنجی‌ها افزایش پیدا کرد. سپس در طول تابستان، جنگ با حزب‌الله تشدید شد. نقطه عطف دیگر در سپتامبر بود، زمانی که اسرائیل بمب‌های نصب‌شده داخل پیجرها را فعال و کمی پس از آن حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله را ترور کرد. 

اما حتی قبل از آن در جولای، اسرائیل رهبر سیاسی حماس، اسماعیل هنیه را در تهران ترور کرد که نشانه بزرگی برای اسرائیلی‌ها بود که اسرائیلِ قدیمی برگشته و می‌تواند در هر جایی که بخواهد هر کاری بکند. این به اسرائیلی‌ها حس احیای کشور را داد. دلیل آن تماماً به جبهه منطقه‌ای برمی‌گشت. من به این نتیجه رسیدم که غزه اساساً باعث شکست نتانیاهو شده بود. او نمی‌خواهد از غزه بیرون بیاید چون شرکای ائتلافی خود را در اولویت قرار داده است.

من همچنین او را به‌عنوان یک قربانی یا کسی که از سوی ائتلاف شرکایش گرفتار شده نمی‌بینم. او آنها را انتخاب کرده. اما این موضوع خوبی نیست. مردم اسرائیل با تشدید تنش‌های منطقه‌ای و پیروزی‌های مشهود او در آن جبهه‌ها احساس اعتماد‌به‌نفس بیشتری می‌کنند و این به افزایش محبوبیت او کمک کرده است. 

‌شما می‌گویید که غزه «عامل باخت» نتانیاهو است. آیا منظور شما این است که مردم درباره غزه با او موافق نیستند؟ حداقل از دور، به‌نظر می‌رسد که کشور می‌خواهد با ادامه جنگ در غزه و تبعات به‌شدت وحشتناک بشردوستانه آن، عدم بازگشت گروگان‌ها و غیره کنار بیاید... 

پس از هفتم اکتبر، مردم شوکه و متعجب بودند و از پرتاب موشک‌ها نگرانی داشتند و تلاش می‌کردند بفهمند که اجساد مردگان‌شان کجاست و اینکه آیا کودکان‌شان زنده‌اند یا گروگان گرفته شده‌اند. این یک فاز قدرتمند و به‌نوعی رخوت‌آور بود. سپس فوراً نطقه عطفی ایجاد شد که به مسئله گروگان‌ها برمی‌گشت. زمانی که مردم فهمیدند که دولت آزادی گروگان‌ها را در اولویت قرار نمی‌دهد در نوامبر 2023، به خیابان‌ها آمدند. آن‌ها تظاهرات بزرگی را تدارک دیدند و از طریق شبکه‌های جامعه مدنی که اوایل همان سال در دوران اعتراضات مربوط به اصلاحات قضایی شکل گرفته بودند، تجمع کردند. در واقع حس بهت و ترس و وحشت‌زدگی خیلی سریع جای خود را به بسیج اجتماعی داد. 

اما بعد از مدتی، اسرائیلی‌ها متوجه شدند که دولت واقعاً قرار نیست آزادی گروگان‌ها را در اولویت قرار دهد یا مدام راهی را پیدا می‌کند تا به این توافق نرسد. انگیزه مقصر دانستن حماس بسیار بالا بود اما در نهایت اسرائیلی‌ها از طریق افشاگری‌ها، گزارش‌ها و تحلیل‌ها که هر بار پس از مذاکرات منتشر می‌شدند، احساس کردند که نتانیاهو توافق نمی‌کند. او (آزادی گروگان‌ها را) در اولویت خود ندارد چون نمی‌خواهد جنگ متوقف شود چراکه نمی‌خواهد ائتلاف خود را از دست بدهد. خیلی‌ها فکر می‌کنند دلیلش این است که او برای ارتکاب به فساد باید محاکمه شود. (اتهامات نتانیاهو شامل دریافت رشوه و کلاهبرداری است). به‌نظرم این طفره رفتن از بحث اصلی است. نتانیاهو فقط می‌خواهد در قدرت باقی بماند. 

سوال‌های بسیاری از آمریکایی‌ها دریافت می‌کنم که چرا اسرائیلی‌ها با این موضوع کنار می‌آیند. باید بدانید که شنبه هر هفته هزاران نفر به خیابان‌ها می‌آیند. 

‌نمی‌خواهم بگویم که کسی برای آزادی گروگان‌ها فشار نمی‌آورد اما الان درباره میزان محبوبیت نتانیاهو صحبت کردیم. من که از دور وقایع را دنبال می‌کنم، کاملاً واضح است که نتانیاهو به آزادی گروگان‌ها اهمیتی نمی‌دهد. برای من کمی غافلگیرکننده است که در کشوری که زمانی چند نفر در ازای یک سرباز دستگیرشده اسرائیلی آزاد شدند؟ 

هزار و 27 نفر (تبادل زندانی‌ها با حماس در سال 2011) که خود نتانیاهو انجام داد. 

‌پس اینکه نخست‌وزیری که نه‌تنها گروگان‌ها را در اولویت‌بندی خود قرار نداده بلکه ظاهراً بیشتر به ماندن در قدرت اهمیت می‌دهد تا گروگان‌ها، از نظر سیاسی هیچ آسیبی ندیده است. این امری غافلگیرکننده‌ست. 

بله. در شیوه‌ای که مردم خود را ابراز می‌کنند تناقض‌هایی وجود دارد. به‌رغم بالا رفتن محبوبیت نتانیاهو، او همچنان حمایت اکثریت را ندارد. دلیل آن تاحدی این است که او در طرفی که اکثریت مردم در ارتباط با گروگان‌ها می‌خواهند، حرکت نمی‌کند. هر بار در نظرسنجی‌های مختلف از مردم با سوال‌های مختلف مطرح می‌کنیم، همیشه یک اکثریت یا اجماع قوی برای حمایت از آزادی گروگان‌ها به هرقیمتی که باشد، دیده می‌شوند. در این مرحله، اکثر نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که حدوداً 70درصد از اسرائیلی‌ها توافق برای آزادی گروگان‌ها را به هر گزینه دیگری مثل نابودی حماس به هر نحوی که هست، ترجیح می‌دهند. 

افرادی که از دولت حمایت می‌کنند، به‌ویژه هسته اصلی که حتی در 6 ماه اول پس از جنگ غزه در کنار نتانیاهو باقی ماندند، زمانی که اجماع کلی برای حمایت از او آغاز شد، آنها شاید از نظر احساسی به گروگان‌ها اهمیت نشان دادند، اما فقط در شکل «افکارها و دعاها»‌ بود. آنها نمی‌خواهند زندانیان فلسطینی آزاد شوند. آنها شاید واقعاً اعتقاد داشته باشند که اسرائیل باید نیروهای بیشتری از حماس را در غزه از بین ببرد. پس‌زمینه مشترک بین افرادی که چنین ایده‌ای دارند این است که اگر حالا جنگ را متوقف کنیم، خون سربازان کشته‌شده به‌هدر رفته، پس یک توافق می‌تواند جان گروگان‌ها را بر جان سربازان در اولویت قرار دهد. این‌ها مباحثی است که می‌شنوید. 

افرادی هم وجود دارند که می‌خواهند جنگ تا تصرف کامل غزه ادامه داشته باشد. از نظر من حدود یک‌سوم جمعیت از فراملی‌گرایان، بنیادگرایان یا فاندامنتالیسم‌ها و برتری‌طلب‌های یهودی حاضر در دولت از این ایده حمایت می‌کنند. 

‌در مقاله اخیر، شما نوشتید که نقل به مضمون آن این است که مردم در ابتدای جنگ می‌گفتند اسرائیل می‌خواست دوباره در غزه مستقر شود، همانطور که در بخش‌هایی از کرانه باختری این کار را انجام داده. شما نوشتید که کمی به این موضوع تردید دارید اما با توجه به آنچه در چند ماه گذشته مشاهده کردیم، به‌سختی می‌توان گفت که مسیر حرکت در غزه یا شاید در بخش‌هایی از سوریه و لبنان به‌کجا می‌رسد.

بگذارید من تمایزی قائل شوم چون زمانی که موضوع به غزه مربوط می‌شود باید بگویم که هیچ‌وقت هیچ شکی نداشتم که وزرای بنیادگرای دولت اسرائیل برای اشغال غزه به‌شدت تلاش کردند، من معتقد بودم که آنها همان اول این کار را می‌کنند. آنچه شما می‌گویید این است که من زمانی که شنیدم مردم می‌گویند «اسرائیل قرار است به یک امپراطوری امپریالیستی توسعه‌گرای بزرگی تبدیل شود که می‌خواهد بخش‌هایی از خاورمیانه را اشغال کند»، تردید داشتم. من فکر می‌کردم که کسی با این ایده موافق نباشد. سپس، زمانی که عملیات زمینی در لبنان آغاز شد، روزنامه‌نگاران بسیاری با من تماس گرفتند و گفتند «این اتفاق تا کی ادامه خواهد داشت؟» دولت به‌شدت تلاش می‌کرد تا مردم را متقاعد کند که (عملیات‌هایش در لبنان) بسیار محدود خواهد بود. 

من به خودم و بقیه هم گفتم «دو هفته دیگر با من تماس بگیرید. اگر آنها خارج نشدند، هیچ‌کس نمی‌داند که کی تمام می‌شود و اگر خارج شده باشند، خب، هر وقت دیدم باور می‌کنم.» و آنها هنوز خارج نشده‌اند. آتش‌بس برقرار شده اما پس از آن هر روز آتشی بین دو طرف رد و بدل شده و حالا گزارش‌هایی در اختیار داریم که ارتش اسرائیل برای حفظ حضور خود در آنجا آماده می‌شود و جنگ ممکن است دوباره در لبنان از سر بگیرد. 

سپس سوریه سقوط کرد. اسرائیل هیجان‌زده شده بود. نتانیاهو اعتبار آن را برای خود می‌داند و ارتش اسرائیل برای اولین بار از سال 1974 به‌سرعت وارد منطقه حائل می‌شود. سپس نتانیاهو شخصاً در دادگاه خود شرکت نمی‌کند تا بتواند از این منطقه دیدار کند. اسرائیل پیشتر در سال 1981 این منطقه سوری را به همراه بلندی‌های جولان الحاق کرده بود، بنابراین به‌سختی می‌توان این اتهامات را رد کرد که اسرائیل برای بیشتر از اینها نقشه نکشیده باشد، زمانی که می‌بینید اسرائیل از عملیات‌های خود در قلب این کشورها سرمست شده. 

هم‌اکنون نوعی تمایل برای توسعه‌گرایی وجود دارد. می‌توانید فکر کنید نتیجه‌گیری اسرائیل در این زمان گسترش اراضی خود است، می‌تواند اشغال کند و بدون هیچ عواقب بین‌المللی جدی این مناطق را الحاق کند. تمام این‌ها عجیب‌اند چون اسرائیل هم‌اکنون با تهدیدها و عواقب بین‌المللی بیشتری نسبت به هر دورانی در تاریخ رژیم خود روبه‌روست و همچنان عواقبی متوجه آن نشده است.

‌درست است، دست‌کم از طرف آمریکا، تهدیدهایی بوده اما عواقب چندانی نداشته است. باوجود دولت آینده ترامپ تصور من بر این است که تهدیدها و تبعاتی وجود نخواهد داشت... 

تصور من هم همین است. 

‌نظر شما درباره سیاست‌های اسرائیل برای اشغال برخی مناطق غزه چیست؟ آیا چیزی شبیه آنچه در کرانه باختری است، رخ خواهد داد؟ جایی که ما می‌توانیم به داده‌های نظرسنجی‌ها نگاه کنیم و بگوییم «مردم با آن مخالف‌اند». اما آیا به‌خاطر عملکرد دولت اسرائیل و اینکه افکار عمومی غالباً همیشه به‌طور کامل در این نظرسنجی‌ها بازتاب داده نمی‌شود، آیا اشغال غزه محتمل است؟‌

تقریباً. در هر دولتی، هیچ سیاستی بازتاب100درصدی از افکار عمومی نیست و نباید هم باشد، درست می‌گویم؟ شما نباید سیاست را صرفاً بر اساس نظرسنجی‌ها هدایت کنید. از سوی دیگر،‌ به‌نظرم دولت اساساً زمانی که عموم مردم فقط بر مسئله گروگان‌ها متمرکز شده‌اند فرصتی را کسب و بهره‌برداری پیدا کرده است. دولت همانطور که گفتید نه‌تنها به گروگان‌ها بلکه به تجمعات اعتراضی هم اهمیتی نمی‌دهد. خنده‌دار است چون این دولتی است که با صحبت درباره حکومت اکثریت اداره می‌شود که منظورشان یهودی‌هاست اما با این حال نماینده ایده‌های اقلیت‌هاست.

حالا اگر می‌خواهید درباره نظرسنجی‌ها صحبت کنید، من خودم غافلگیر شدم وقتی که فهمیدم پس از شروع این جنگ بین 40 تا 50درصد از جمعیت یهودی‌ها از اشغال غزه حمایت کردند. ما از سال 2005 از زمانی که شهرک‌های غزه برچیده شدند سوال مربوط به اشغال غزه را در نظرسنجی‌ها مطرح نکرده بودیم اما معتبرترین نظرسنجی نشان داد که در ژانویه 52درصد از جمعیت یهودی‌ها از اشغال غزه حمایت کردند. اما این حمایت‌ها حالا به 43درصد در میان جمعیت یهود کاهش پیدا کرده است. مردم به‌وضوح واکنش نشان داده‌اند. این‌ها مواضع ایدئولوژیک ثابتی نیستند و من این حس را دارم که در 6 ماه اول مردم متعجب، سرشکسته و شوکه شده بودند و کینه‌ای را به دل داشتند که حالا به‌نوعی عقب‌نشینی کرده‌اند. 

‌درست است، اما باید نوعی مخالفت سیاسی پایدار برای عدم اشغال دوباره غزه وجود داشته باشد، به‌رغم اینکه نظرسنجی‌ها موافقت مردمی را 52درصد یا 43درصد نشان دهند. 

این کاملاً درست است. زمانی که می‌پرسید اسرائیلی‌ها چگونه تحمل می‌کنند که هنوز توافقی برای آزادی گروگان‌ها پیدا نشده و چگونه قرار است ایجاد دوباره شهرک‌سازی‌ها را تحمل کنند، مهم است به یاد داشته باشید که هیچ مکانسیم قانونی برای چرخش افکار عمومی از نارضایتی یا به تغییر دولت یا صراحتاً تغییر سیاست وجود ندارد. گه‌گاهی جواب داده است مثل زمانی که اسرائیلی‌ها توانستند سرعت حملات بزرگ دولت به سیستم قضایی را کاهش دهند اما آن را متوقف نکردند. بازبینی قضایی متوقف نشد. آنچه ما کودتای رژیم می‌نامیم متوقف نشد. 

فارغ از اینکه اعتراضات عمومی چقدر بزرگ باشند، هیچ مکانیسم سازمانی وجود ندارد که آن را به انتخابات تبدیل کند. برای این امر دولت باید سقوط کند. حتی اگر اعتراضاتی در راستای ضدشهرک‌سازی شکل بگیرند و حتی اگر این اعتراضات  بزرگ باشند هیچ‌وقت به‌اندازه اعتراضات آزادی گروگان‌ها نخواهند بود. به‌آن‌ها برچسب چپ‌گرایی زده می‌شود و دولت به آنها گوش نخواهد داد. اگر آنها به مردمی که خواستار آزادی گروگان‌ها هستند، گوش ندهند، قرار نیست به‌آنهایی گوش دهند که چپ‌گرایان بی‌سروپا می‌خوانند که علیه ایجاد شهرک‌ها در غزه اعتراض می‌کنند. آنها همین الان هم در حال زمینه‌چینی هستند. 

‌آیا درکی در دولت اسرائیل یا مقامات سطوح بالای جامعه اسرائیل وجود دارد که با بازگشت ترامپ تغییراتی ایجاد خواهد شد؟ من تصور می‌کنم که شانس بهتری برای رسیدن به توافقی برای آزادی گروگان‌ها وجود خواهد داشت بنابراین نتانیاهو سه هفته صبر می‌کند تا به ترامپ این پیروزی دیپلماتیک را اهدا کند، اما فراتر از آن چی؟ 

فکر می‌کنم آن‌ها احتمالاً چشم‌انتظار روی کار آمدن ترامپ‌اند و منتظرند اما برای آنچه نتانیاهو می‌خواهد انجام دهد کاملاً وابسته به ترامپ نیستند. نتانیاهو به‌وضوح فکر می‌کند که ترامپ برای اسرائیل خوب است اما معنای آن چیست؟ ترامپ ممکن است برای رسیدن به توافقی برای آزادی گروگان‌ها و پایان دادن به جنگ فشار آورد.

نتانیاهو به‌نوبه خود مجبور شد این شایعه را انکار کند که سعودی‌ها توافق عادی‌سازی روابط را با شرط مبهم تشکیل دولت فلسطین انجام می‌دهند که متوجه شدیم سعودی‌ها تمایل داشتند پس از هفتم اکتبر آن را به‌ثمر برسانند. نتانیاهو به‌نوعی انکار کرد و گفت: «ما درمورد این مسائل صحبت نمی‌کنیم.»‌چون تمام وجهه او فعلاً بر پیش‌گیری از تشکیل دولت فلسطین استوار شده. اما کسی نمی‌داند زمانی که ترامپ بیاید چه اتفاقی می‌افتد، نمی‌دانیم ترامپ واقعاً برای توافق آتش‌بس و آزادی گروگان‌ها فشار می‌آورد یا نه. برخی از این مسائل بعداً مشخص خواهند شد. 

اما اصلی‌ترین مسئله‌ای که برای نتانیاهو در رابطه با ترامپ اهمیت دارد، ایران است و او سال‌هاست که از آمریکا می‌خواهد حمله نظامی علیه ایران را یا تایید کند یا رهبری آن را برعهده بگیرد. او واقعاً بیشتر از هر موضوع دیگری به ایران اهمیت می‌دهد. نتانیاهو می‌خواهد در صحن جهانی خودی نشان دهد. او فلسطینی‌ها را مایه دردسر می‌داند و به‌همین دلیل است که فکر می‌کند می‌تواند پیش از جنگ موجودیت آنها را برای همیشه مهندسی کند. بنابراین، اگر نتانیاهو به‌دلیل فشارهای دولت ترامپ برای پذیرش برخی امتیازها نتواند دوباره غزه را تصرف کند، من غافلگیر نمی‌شوم اگر برای ترامپ چاپلوسی کند یا او را متقاعد کند. یا حتی شاید خیلی لازم ندارد دولت ترامپ را متقاعد کند تا دیدگاه جنگ‌طلبانه‌ای را نسبت به ایران داشته باشد فقط به‌همراه اسرائیل سیاست خصمانه‌تری را نسبت به ایران اعمال کند. 

‌نیویورک‌تایمز هفته گذشته در گزارشی منتشر کرد که 5 نوزاد در غزه از سرما جان دادند. شما درباره تلفات فلسطینی‌ها به‌عنوان بخشی از مباحثه سیاسی داخلی اسرائیل صحبتی نکرده‌اید. آیا هیچ نشانه‌ای از تغییر می‌بینید؟ 

شخصاً برای من بسیار دردناک است که بگویم نه تغییری دیده نمی‌شود. در سطوح سیاسی اگر منظور رهبران احزاب یا ائتلاف اپوزیسیون باشد، هیچ بحث و گفت‌وگوی قابل‌توجهی وجود نداشته. شیوه مبارزه اسرائیل در این جنگ (برای آنها) مسئله‌ای نیست. حتی فراتر از آن زمانی که مثلاً دیوان کیفری بین‌المللی حکم بازداشت نتانیاهو و یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین را صادر کرد، تنها بحثی که راه افتاد این بود که این نهاد و دیگر نهادهای مشابه آن چقدر ضد اسرائیلی و ضدیهودی هستند. در تمام طیف‌های سیاسی بحث همین بود و رهبران اپوزیسیون هم علیه نهادها و دادگاه‌های بین‌المللی اعتراض کردند. 

صدای برخی از افراد که قدرت یا نفوذ خاصی نداشتند، بلندتر بوده، به‌ویژه درباره اقدامات اسرائیل در شمال غزه چون اتهاماتی درباره استراتژی و حتی پاکسازی قومی در داخل اسرائیل گسترش پیدا کرد. ما اشخاص برجسته‌‌ای داریم مثل موشه یعلون، وزیر دفاع پیشین نتانیاهو و موشه لادور، دادستان ایالتی پیشین. یعلون نسبت به پاکسازی قومیتی ابراز نگرانی کرده بود. 

این موضوع بحث‌هایی را به‌راه انداخت اما تمرکز اصلی آن بر طرحی بود که توسط ژنرال‌های بازنشسته که با دولت نزدیکی داشتند، نوشته شده بود و اندیشکده‌های راست‌گرا از آن حمایت کرده بودند، اینکه چگونه درخواست تخلیه و خروج تمام غیرنظامیان در شمال قانونی و مشروع است. هر کسی که باقی بماند تحت محاصره قرار می‌گیرد، آن‌ها را به‌شدت بمباران کنید و سپس به آن‌ها گرسنگی دهید. این اساساً به‌عنوان زمینه‌چینی برای الحاق و ساخت دوباره شهرک‌ها در غزه است چون همزمان بتزالل اسموتریچ، وزیر دارایی درخواست تاسیس دولت نظامی را مطرح می‌کند که نوعی از آن در کرانه باختری وجود دارد و در دهه‌های اول شکل‌گیری (دولت کرانه باختری) اسرائیل با تمام قوا در آنجا حضور داشت. 

تمام این موارد در افکار عمومی اسرائیلی‌ها سوال‌هایی را برانگیخته است اما من از هیچ‌کدام از رهبران سیاسی نشنیده‌ام که بگویند آسیب‌هایی که اسرائیل به شهروندان غزه وارد کرده، بسیار شدید بوده است. ادعاهایی وجود دارد که اهداف جنگی به اهداف سیاسی تبدیل شده‌اند. انتقادهای مشروعی وجود دارد اما امکان ندارد دلسوزی با فلسطینیان در آن دیده شود.   

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار