خلأ استراتژی در دولت بایدن
اکنون تقریباً ۱۰۰روز از تصویب ۶۱ میلیارد دلار کمک اضطراری کنگره برای اوکراین گذشته است؛ مصوبهای که شامل شرطی بود که از دولت بایدن میخواست راهبرد دقیقی برای ادامه حمایت ایالات متحده به نهاد قانونگذاری ارائه دهد.
هنگامی که لایحه تأمین مالی با شور و شوق فراوان در 23 آوریل تصویب شد، بخش 504، صفحه 32 شامل این دستورالعمل بود: «تا پیش از گذشت 45 روز پس از تاریخ تصویب این قانون، وزیر امور خارجه و وزیر دفاع، با مشورت با سران سایر سازمانهای فدرال ذیربط، در صورت لزوم، باید به کمیتههای تخصیص بودجه، خدمات مسلح و روابط خارجی سنا و کمیتههای تخصیص بودجه، خدمات مسلح و امور خارجی مجلس نمایندگان یک استراتژی در مورد حمایت ایالات متحده از اوکراین در برابر تجاوز فدراسیون روسیه ارائه دهند: مشروط بر اینکه چنین استراتژیای چندساله باشد، اهداف خاص و قابل دستیابی را تعیین کند، و منافع امنیت ملی ایالات متحده را تعریف و اولویتبندی کند.»
اکنون ماه آگوست است و هنوز هیچ نشانهای از قصد دولت بایدن برای ارائه چنین راهبردی به کنگره وجود ندارد. این امر به طور اجتنابناپذیر منجر به این شک و البته نتیجهگیری میشود که هیچ استراتژی واقعی در دولت بایدن درباره این موضوع وجود ندارد. همچنین نشان میدهد که بدون یک تغییر ذهنیت عظیم در داخل دولت، حتی بحثهای جدی و صادقانه داخلی درباره این موضوع - چه رسد به علنی کردن آن – ممکن نیست.
اولین مسئله «تعریف و اولویتبندی منافع امنیت ملی ایالات متحده» است. هیچ مقام آمریکایی تاکنون بهطور جدی به این مسئله نپرداخته است که چرا حضور نظامی روسیه در شرق اوکراین، که 40 سال پیش برای ایالات متحده اهمیتی نداشت اکنون باید تهدیدی چنان بزرگ باشد که مقابله با آن نیازمند 61 میلیارد دلار کمک نظامی سالانه از سوی ایالات متحده، خطر قابل توجه درگیری با روسیه مسلح به سلاحهای هستهای و یک انحراف عظیم از منافع حیاتی ایالات متحده در جاهای دیگر باشد.
در عوض، دولت بایدن و متحدان اروپایی آن بر دو استدلال تکیه کردهاند. نخست اینکه اگر روسیه در اوکراین شکست نخورد، به حمله به ناتو ادامه خواهد داد و این به معنای اعزام سربازان آمریکایی برای جنگیدن و کشته شدن در اروپا خواهد بود. در واقعیت، هیچ شواهدی از چنین قصدی از سوی روسیه وجود ندارد. تهدیدات روسیه به تشدید تنشها و (احتمالاً) اقدامات خرابکارانه از نتایج جنگ در اوکراین بوده و با هدف بازداشتن ناتو از دخالت مستقیم در این درگیری انجام شدهاند؛ نه اقداماتی که برای پایهگذاری یک تهاجم به ناتو برنامهریزی شده باشند.
همچنین، حداقل با توجه به آخرین اظهارات پوتین، به نظر نمیرسد که او قصد داشته باشد (یا معتقد باشد که ممکن است) «اوکراین را از نقشه محو کند.» اهداف رسمی روسیه شامل دستاوردهای محدود سرزمینی، بیطرفی اوکراین و رسمیت یافتن زبان روسی در اوکراین است که میتوان آنها را به طور مشروع در مذاکرات بررسی کرد.
علاوه بر این، با توجه به مشکلات حاد که ارتش روسیه در اوکراین با آن مواجه شده و ضعفهای روسیه که در این درگیری آشکار شده است، ایده برنامهریزی روسیه برای حمله به ناتو کاملاً برخلاف شواهد به نظر میرسد. زیرا روسیه در اوکراین «متوقف شده» است.
آخرین استدلال دولت بایدن یک استدلال اخلاقی است: اینکه «تجاوز روسیه به اوکراین نباید با پاداش همراه باشد» و «تمامیت ارضی اوکراین باید احیا شود.» این استدلال از آنجا که هرگونه مذاکرات واقعبینانه برای دستیابی به یک توافق صلح باید شامل به رسمیت شناختن عملی دستاوردهای سرزمینی روسیه باشد (نه به رسمیت شناختن قانونی، که روسها انتظار آن را ندارند و حتی چینیها هم آن را نخواهند پذیرفت)، حتی ایده مذاکرات را نیز منتفی میکند. بنابراین، به ظاهر، دولت بایدن از مردم آمریکا میخواهد که به طور نامحدود دهها میلیارد دلار در سال را برای یک جنگ بیپایان و به خاطر یک هدف دستنیافتنی صرف کنند.
متأسفانه، به نظر میرسد که موضع واقعی دولت این است که این موضوع را تا بعد از انتخابات ریاستجمهوری به تعویق بیاندازد. پس از آن، یا دولت هریس باید برنامههای جدیدی تهیه کند، یا دولت ترامپ این کار را انجام خواهد داد. اما با توجه به زمانی که یک دولت جدید برای استقرار و توسعه سیاستهای جدید نیاز دارد، این بدان معناست که در بهترین حالت نمیتوانیم انتظار داشته باشیم استراتژی در مورد اوکراین تا هشت ماه آینده شکل بگیرد.