پوپولیسم در دو گوشه جهان
تاثیر ظهور راستگرایان در هلند و آرژانتین بر آینده جهان
خاویر میلی در آرژانتین و خیرت وایلدرز در هلند، دو «شوک پوپولیستی» اخیر هستند؛ برجستهترین عوامگرایانی که در برابر مکانیزمهای ضعیف دفاعی دموکراسیهای لیبرال قد علم کردهاند. همزمان نایجل فاراژ، پدر برگزیت و سیاستمداری که احساسات ضداتحادیه اروپا را به جریان انداخت، با شرکت در برنامه «من سلبریتی هستم، مرا از اینجا ببرید بیرون!» سعی میکند با بامزهبازی احساسات منفی نسبت به خود را از بین ببرد. مثل پاولین هنسون، رهبر موفقترین و تندروترین حزب راست در استرالیا، درست پس از آنکه زندگی سیاسیاش در سالهای اخیر سقوط کرد، در برنامه تلویزیونی «رقصیدن با ستارهها» شرکت کرد.
تناقض در پرداختن به ظهور سیاستهای راستگرایان افراطی در گفتمان عمومی به شدیدترین حالت ممکن رسیده و باز هم عمیقتر میشود. برای تمام افرادی که نگرانیهایی در مورد این سیاستها و تهدیدی که در برابر دموکراسی و برخی از جوامع ایجاد میکنند، دارند، باید آشکار باشد که نرم نشان دادن رهبرانشان از طریق مسابقات سرگرمی رئالیته یا پوشش سرگرمیها بهجای سیاستهایشان، فقط برای عادی نشان دادن آنهاست.
آنچه کمتر آشکار است و به همان اندازه آسیبزا، پوشش هیجانزده این تهدید است. میلی و وایلدرز «شوک» نیستند؛ ظهور دوباره سیاستهای مرتجعی هستند که کاملاً قابل پیشبینی بودند و مدتهای طولانی است که مطرح میشوند. با این حال هر پیروزی یا ظهور راستهای افراطی، بهجای آنکه بخشی از روند طولانیتر و گستردهتری باشد که تمام ما در آن دخیل هستیم، امری جدید و غیرمنتظره آنالیز میشوند. ماجرای پوپولیسم هم همین است. تمام تحقیقات مهم درباره این موضوع به ماهیت عوامگرای این احزاب برمیگردد که در بهترین حالت در مقایسه با خصوصیتهای راست افراطی در جایگاه دوم قرار میگیرند. اما با این حال، چه در رسانهها باشد یا دانشگاهها، معمولاً با بیدقتی از پوپولیسم بهعنوان ویژگی تعیینکننده کلیدی استفاده میشود.
استفاده از پوپولیسم بهجای واژههای دقیقتر و همچنین انگدارتری مثل راست افراطی یا نژادپرست، نوعی مشروعیت بخشیدن به سیاستهای راست افراطی است. مشروعیتبخشی به این دسته از احزاب و سیاستمداران، ظاهر فریبندهای از حمایت دموکراتیک از طریق پیوند ریشهشناسی لغت با مردم ارائه میدهد و ماهیت عمیق نخبهگرای آنها را حذف میکند؛ آنچه اورلین موندون از دانشگاه باث و آرون وینتر در کتابی که نوشتهاند آن را «دموکراسی ارتجاعی» نامگذاری کردهاند. آنچه این موضوع به آن اشاره میکند این است که روندهای عادیسازی سیاستهای راست افراطی بیشتر با اکثریت مردم مرتبط است؛ اگر بیشتر از راست افراطی نباشد. در واقع اگر اکثریت مردم نپذیرند هیچ عادیسازیای صورت نمیگیرد. در این مورد، روند عادیسازی شامل ایجاد پلتفرم، هیجانزایی و مشروعیتدهی ایدههای راست افراطی در حالی است که در ظاهر با آن مخالف میکنند و در طول روند، مسئولیتپذیری را انکار.
درحالیکه باور کردن این موضوع که رسانههای جریان اصلی به ما میگویند به چی فکر کنیم سادهانگارانه است و به همان اندازه سادهلوحانه است که نادیده بگیریم چه نقش مهمی درباره آنچه فکر میکنیم بازی میکنند. همانطور که اورلین موندون در مقاله اخیر خود در مورد مسئله «مهاجرت بهعنوان یک نگرانی اصلی» صحبت میکند، این نگرانی فقط زمانی وجود دارد که پاسخدهندگان به کشور خود بهعنوان یک کل فکر میکنند. زمانی که درباره زندگی روزمره خود فکر میکنند، ناپدید میشوند. این موضوع به ماهیت میانجیگر درک ما از جامعهای گستردهتر برمیگردد که اگر قرار باشد به جهان فراتر از محیط اطرافمان فکر کنیم، موضوعی بسیار حیاتی است اما در عین اساسی بودن، به نیاز برای منابع مورد اعتماد اطلاعات بستگی دارد که تصمیم میگیرند چه چیزی ارزش بال و پر دادن دارد و چارچوب آن چه شکلی باشد.
خیرت وایلدرز در هلند
در انتخابات نوامبر هلند، خیرت وایلدرز 60ساله، نامزد راستگرایی بود که بهعنوان بزرگترین بازوی سیاسی در سیاست هلند ظاهر شد. حزب «برای آزادی» یا پیویوی خیرت وایلدرز در انتخاباتهای قبلی، بهویژه در سال 2010 عملکرد خوبی داشته است؛ زمانی که بیش از 15درصد آراء را به دست آورد و از اولین دولت نخستوزیر مستعفی، مارک روته، حمایت کرد. با این حال، این پیروزی بیسابقه است. حزب «مردم برای آزادی و دموکراسی» 5/23درصد آراء را بهدست آورد که ترجمه آن یعنی از 150کرسی، 37کرسی را کسب کرده که تاکنون بزرگترین دسته در مجلس نمایندگان هلند یا Tweede Kamer به شمار میرود.
رشد سریع حمایتها از راستگرایان در هلند را میتوان با این حقیقت توضیح داد که در ماه جولای، چهارمین دولت روته به دلیل اختلاف بر سر مسئله مهاجرت پناهجویان سقوط کرد. دیلان یشیلگوز-زگریوس، جانشین روته بهعنوان رهبر حزب راست میانه «مردم برای آزادی و دموکراسی» قماری کرد و مهاجرت را مسئله اصلی کمپین خود قرار داد تا بهنظر دری را برای همکاری با حزب پیویوی وایلدرز باز کند؛ موضوعی که روته در 10 سال گذشته قاطعانه رد میکرد. در واکنش به این اقدام وایلدرز خیلی سریع لفاظیهای آتشین خود را تلطیف کرد تا به رایدهندگان نشان دهد که رای به حزب پیویوی این بار هدر نمیرود.
پیویوی با یک روش میتواند حتی با تشکیل ائتلاف خود مستقیماً حکومت کند اما برای متعادلسازی، کار مشکلی خواهد داشت. دو حزب متحد احتمالی برای ائتلاف وایلدرز، حزب راست-میانه ویویدی است و New Social Contrast (NSC)، حزبی جدید به رهبری پیتر هرمان اومتزیخت، دموکرات مسیحی پیشین است که با شعار ضدفساد راست میانه نامزد شد. این دو حزب به وضوح اعلام کردهاند که برخی از مواضع حزب پیویوی را که خلاف قانون اساسی هلند است، تحمل نمیکنند؛ مثل تعطیلی مسجدها. یشیلگوز-زگریوس نشان داده است که حزبش به دولت وایلدرز نمیپیوندد اما میتواند در صورت لزوم از یک دولت اقلیت حمایت کند. در این میان، اومتزیخت همچنان به اظهارات مبهم خود درباره مشارکت در ائتلاف با وایلدرز ادامه میدهد.
اگر وایلدرز بتواند در تشکیل دولت موفق شود، احتمالاً مثل جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا عمل میکند که مجبور شد زیر شعله بسیاری از مواضع رادیکال خود را کم کند. به عبارت دیگر، وایلدرز رویاهای خود مبنی بر برگزاری رفراندوم برای ترک اتحادیه اروپا و شیفتگیاش برای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را کنار میگذارد و در عوض سیاستهای میانهروتر و راست-میانهتری را دنبال میکند. سیاست مهاجرت و نظم و قانون یک داستان دیگر است. دولت احتمالی وایلدرز احتمالاً خط مشی تندتری را نسبت به هر دو مسئله پیش میگیرد. در مورد سیاست اقلیمی، دولت وایلدرز احتمالاً کشاورزان را از آنچه برخی شرکای ائتلافی احتمالی (مثل جنبش شهروندان کشاورز) بهعنوان اهداف کاهش کربن افراطی میدانند، در امان نگه میدارد و سرعت گذار تدریجی به سمت جهانی با انتشار صفر کربن را کاهش میدهد.
تاثیر دولت پیویوی بر همکاری با دیگر کشورهای اروپایی
اتفاقی نیست که اولین رهبر از کشورهای عضو اتحادیه اروپا که به وایلدرز تبریک میگوید ویکتور اوربان، رئیسجمهور مجارستان است که او هم از اتحادیه اروپا میخواهد مواضع سختگیرانهتری نسبت به پناهجویان و در کل، مهاجرت داشته باشد. پس از انتخابات اسلواکی در ماه سپتامبر که در آن حزب رابرت فیکو که او هم مسیر مشابهی دارد، به پیروزی رسید، هیچ شکی وجود ندارد که سیاست اتحادیه اروپا درباره مسئله مهاجرت در مسیر راستگرایانهتری حرکت میکند. باید انتظار توافقنامههای دردناکتر «پول برای پناهجویان» مثل آنهایی که هماکنون با لیبی، تونس و ترکیه اعمال شدهاند را داشت؛ بهویژه اگر درگیری اسرائیل و حماس باعث شود پناهجویان فلسطینی مستأصل راهشان از طریق مدیترانه به اروپا باز شود.
درباره سیاست اقلیمی، اتحادیه اروپا احتمالاً مجبور میشود اهداف جاهطلبانه خود را تقلیل دهد و برای غرامت دادن به بازندگان حرکت به سمت انتشارات صفر کربن، اقدامات بیشتری انجام دهد. در مورد سیاست اقتصادی، دولت وایلدرز احتمالاً مسیر سختگیرانهتری را نسبت به بدهی و کسری بودجه پیش میگیرد. این موضوع همچنین خبر بدی برای بسیاری از طرحهای آینده اتحادیه اروپا خواهد بود که شامل هزینههای بیشتر برای صنایع دفاعی، بهویژه برای کمک به اوکراین در جنگ ادامهدار با روسیه و سرمایهگذاری بیشتر در انرژیهای تجدیدپذیر و سیاستهای صنایع خواهد بود. آیا پیروزی وایلدرز حاکی از افزایش بدبینی به یوروست یا در مقایسه با سایر انتخاباتهای اخیر دور از ذهن است؟ تا زمانی که مهاجرت و محیط زیست نگرانیهای اصلی رایدهندگان اروپایی باشند، دور از ذهن است. حتی در لهستان، حزب عوامگرای قانون و عدالت در انتخابات اکتبر بیشترین آراء را بهدست آورد با وجود اینکه اکثریت در پارلمان را از دست داده است.
این روند در کشورهای دیگر دیده میشود. حزب جبهه ملی فرانسه، حزب راست افراطی مارین لوپن در نظرسنجیهای انتخابات پارلمان اروپا که ژوئن 2024 برگزار میشود، 8 امتیاز از حزب مقاومت امانوئل مکرون جلوتر است. در آلمان، حزب راست افراطی آلترناتیو برای آلمان همواره با داشتن حمایت 22درصد از رایدهندگان دومین حزب بزرگ آلمان است. در بلژیک، حزب ملیگرای منافع فلاندر آماده است تا بهعنوان دومین حزب بزرگ در انتخابات سراسری سال آینده ظهور کند. در این میان، راست افراطی هماکنون در دولت فنلاند، مجارستان، ایتالیا و اسلواکی مستقر شدهاند و یک دولت اقلیت در سوئد نیز ظهور کرده است.
با اینکه حمایتها از سوسیال دموکراتهای چپ میانه و احزاب سبز مدام رو به کاهش بوده و احزاب راست میانه بهطور فزایندهای لفاظیها (و گاهی سیاستهای) راست افراطی را تقلید میکنند، اما قرار گرفتن در فصل مشترک این دو چالشبرانگیزتر شده است. این موضوع امیدها برای بازگشت ائتلافی جدید و باثبات به پارلمان کشورهای اروپایی را تضعیف میکند، بهویژه با این دیدگاه که احزاب راستگرا در کشورهای دیگر میتوانند از نظرسنجیهای فعلی فراتر روند و این موضوع در عوض تشکیل کمیسیون اروپایی جدید را سختتر میکند با اینکه این احتمال وجود دارد اورسولا فون در لاین رئیس فعلی کمیسیون ممکن است برای دور دوم انتخاب شود. تمام این موارد خبر بدی برای مقامات اتحادیه راوپا در بروکسل است چون شغل آنها قرار است سختتر شود.
خاویر میلی در آرژانتین
پیروزی خاویر میلی، مرد عجیب و غریب ارهبرقی بهدست در انتخابات ریاستجمهوری آرژانتین، کسی که خود را «لیبرترین لیبرال» میخواند، توجه جامعه جهانی را به خود جلب کرده است.
بیشتر این توجه متمرکز بود بر رادیکالیسم طرحهای اقتصادی میلی برای درمان بیماریهای مزمن آرژانتین که بزرگترین آن تورم سالانه با نرخ 143درصد و فقری که بیش از 40درصد آرژانتینیها را در بر گرفته است، در کنار بدهی معوقه به ارزش 43 میلیارد دلار به صندوق بینالمللی پول. راهحلهای میلی شامل انحلال بانک مرکزی آرژانتین، حذف پول ملی، پزو و جایگزین کردن آن با دلار آمریکا، خصوصیسازی داراییهای دولتی و کاهش هزینههای عمومی شامل سوبسیدها برای افراد و جوامع آسیبپذیر است. ارهبرقی که به نماد مبارزات انتخاباتی میلی تبدیل شد، سمبلی از تصمیمگیریهای او برای تخریب کشور بود که طبق گفته میلی ریشه سقوط نسبی آرژانتین در دهههای 1920 و 1921 است.
درحالیکه برخی از کشورهای لیبرترین، بهویژه آمریکا انتخاب میلی را بهعنوان آخرین و بهترین شانس برای پیشبرد باورهایی میدیدند که مدتها گرامی داشتهاند و این باورها را الهامبخش آینده ایالات متحده میدیدند، اما اشتیاق آنها از نتیجه انتخابات آرژانتین ممکن است نابجا باشد. با اینکه ممکن است تمرکز اصلی میلی روی اقتصاد باشد اما بهعنوان رئیسجمهور باید سیاست خارجی آرژانتین را نیز هدایت کند. حوزهای که میلی تا به امروز علاقه یا دانش زیادی درباره آن نشان نداده اما کسی مثل سناتور رند پال (جمهوریخواه از ایالت کنتاکی) و پرچمدار استاندارد لیبرترینسیم در آمریکا بهندرت خود را در موقعیتهایی که بهوسیله میلی پذیرفته شده، شناسایی میکند. در حقیقت، دیدگاههای سیاست خارجی میلی تا جایی که میشود بسیار به نومحافظهکاری نزدیک است تا لیبرترین. دیدگاههای او بهراحتی در اندیشکدههای جنگطلب واشنگتن دیسی و بخشهایی از جریان اصلی، هم احزاب جمهوریخواه و هم دموکرات جا خوش کرده است. این موضوع را نباید دستکم گرفت، چون آرژانتین یکی از اعضای گروه 20، سومین اقتصاد بزرگ در آمریکای لاتین است و اخیراً برای عضویت در بریکس دعوت شده؛ گروهی که از چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی تشکیل شده است. دیدگاههای سیاست خارجی میلی، همانطور که مدام در طول کمپین انتخاباتیاش تکرار شده کاملاً به آیین مانوی نزدیک است؛ مانویها جهان را به دموکراسیها و «اتوکراسیهای کمونیست» تقسیم میکنند. برخلاف انتظار برای قهرمان خودخوانده تجارت آزاد، میلی وعده داد روابط خود را با دو شریک تجاری اصلی آرژانتین، برزیل و چین (که هر دو در مجموع 25درصد از کل صادرات آرژانتین را تشکیل میدهند)، قطع کند، به این دلیل که هر دو توسط کمونیستها اداره میشوند. چین سوژه تحقیرهای خاصی بود و میلی در یک مقطع این کشور را آدمکش خطاب کرد.
میلی یکی از حامیان سرسخت اوکراین است، برخلاف موضع معتدلتری که توسط دولت پرونیست چپ میانه پیشین که با وجود محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین، تمایلی به قطع رابطه با روسیه نداشت و در دوران همهگیری کرونا زمانی که آرژانتین واکسنهای روسی را دریافت کرد، نتایج آن بهطور کلی قابلقبول بهنظر میرسیدند. میلی شاید اعتبارات نومحافظهکارانه خود را در بیشترین مسئلهای که نشان داده در حمایت پراشتیاق از اسرائیل باشد. درحالیکه آرژانتین، در دولتهای مختلف بهطور کلی از روابط خود با اسرائیل منفعت برده اما بیشتر از نظر سنتی از طریق تعاملات بوئنوسآیرس با کشورهای عربی و گهگاهی با ایران به موازنه رسیده است. این اقدام متعادلکننده مانع از آن نشد که آرژانتین حزبالله را که بهخاطر نقش این گروه در بمبگذاری در مرکز جامعه یهودیان در سال 1994 در بوئنوسآیرس متهم شده بود، یک سازمان تروریستی نداند. سرجیو ماسا، رقیب شکستخورده میلی، وعده داد که در صورت انتخاب شدن بهطور مشابه حماس را به لیست سازمانهای تروریستی آرژانتین اضافه کند. با این حال میلی میخواهد فراتر برود. او اعلام کرد که اولین سفرهای بینالمللیاش بهعنوان رئیسجمهور منتخب را به اسرائیل و آمریکا انجام خواهد داد. او همچنین وعده داد که مکان سفارت آرژانتین را از تلآویو به اورشلیم تغییر دهد.
مخالفت با عضویت در بریکس
میلی همچنین بهرغم دعوت اعضای بریکس به دلایل ایدئولوژیک از پیوستن آرژانتین به این گروه مخالف است؛ دعوتنامهای که در نتیجه لابیگری سنگین برزیل از طرف بوئنوسآیرس انجام شد. درحالیکه بسیاری از بازرگانان و سیاستمداران آرژانتینی، چشمانداز پیوستن به گروهی که بیش از 40درصد از جمعیت جهان و 31درصد از تولید ناخالص داخلی جهان (و همچنین سرنوشت حدود 30درصد از کل صادرات آرژانتین) را تشکیل میدهد را یک فرصت تلقی میکنند، بریکس برای میلی کمی فراتر از کلوپ دیکتاتورهاست.
رئیسجمهور منتخب همچنین بهطور قابلتوجهی نسبت به مرکوسور، بلوک تجاری آمریکای جنوبی که علاوه بر آرژانتین، برزیل، اروگوئه و پاراگوئه را نیز شامل میشود، تردید دارد. میلی مرکوسور را رد میکند چون صرفاً آن را اتحادیه گمرکی با کیفیت پایینی میداند که تجارت را مخدوش میکند. چنین موضعی سوالات بسیاری را درباره چشمانداز یک توافق تجاری بین مرکوسور و اتحادیه اروپا که مدتهاست به تعویق افتاده، ایجاد میکند.
همیشه این احتمال وجود دارد که حقیقت اداره کردن دولت (در میان آن، این حقیقت که حزب میلی نسبتاً کرسیهای کمی را در کنگره ملی اشغال میکند) برخی از ایدههای رادیکال میلی را که در طول کارزار انتخاباتیاش با لفت و لعاب مطرح شدند، تعدیل شوند. هر چه باشد، رئیسجمهور پیشین برزیل، ژائیر بولسونارو که بهطور متقابل میلی را تحسین میکند نیز بهعنوان منتقد سرسخت چین دست به کار شود تا فقط موضع خود را در دوران ریاستجمهوریاش نرمتر کند.
اما در جریان مناظرههای ریاستجمهوری، میلی جهالت نگرانکنندهای نسبت به شیوه عملکرد روابط بینالملل نشان داد. درحالیکه دیگر خواستار قطع کامل روابط با چین و برزیل نیست، میلی اصرار میکند که هر گونه تعاملی کاملاً باید بر عهده بخش خصوصی باشد، غافل از اینکه این دولتها هستند که درباره چارچوبها و توافقنامههای تجاری بینالمللی از جمله تعرفهها، قوانین بهداشت گیاهی و سایر اقدامات مذاکره میکنند.
این موضوع درباره چین بهخصوص صادق است؛ جایی که وزن بخش عمومی در فعالیتهای اقتصادی خارجی این کشور غالب است. در حال حاضر در کنار بسیاری از پروژههای کوچکتر، چین در ساخت دو سد برقی-آبی در آرژانتین مشارکت دارد که زمانی که کامل شوند، مصرف برق روزانه یکونیم میلیون خانوار آرژانتینی را تامین میکند، هزینههای واردات نفت و گاز را کاهش میدهد و حتی امکان صادرات برق به کشورهای همسایه را فراهم میکند. دیدگاه سادهانگارانه میلی از روابط اقتصادی بهعنوان مبادلات بین بازیگران بخش خصوصی شک و شبهههایی را نسبت به آینده این پروژهها ایجاد میکند. بدتر از آن، لغو این پروژهها بهطور جدی اعتبار آرژانتین را در میان شرکای بینالمللی، حتی در کشورهایی که از نظر ایدئولوژیک سازگارترند، از بین میبرد. انتصاب احتمالی دایانا موندینو، اقتصاددان بهعنوان وزیر آینده امور خارجه تاکنون نتوانسته نگرانیها درباره سیاستهای میلی را کاهش دهد. این موضوع در مناظرههای پیش از انتخابات که توسط شورای روابط خارجی آرژانتین برگزار شد، مشهود بود. موندینو با اینکه تمام زندگی حرفهایاش را در بخش خصوصی گذرانده، به نظر میرسد دیدگاه ایدئولوژیک و همچنین گزافگویی مشترکی با رئیس آینده خود در مورد روابط بینالملل دارد. چند روز پیش از انتخابات، موندینو پیروزی احتمالی میلی را به سقوط دیوار برلین در 34 سال پیش تشبیه کرد؛ انگار که آرژانتین امروزی را میتوان با حاکمان کمونیستی مورد حمایت شوروی مقایسه کرد. هنوز زود است که بگوییم ریاستجمهوری میلی چگونه عمل خواهد کرد اما به گفته الدار مامدوف، کارشناس روابط خارجی در بروکسل، براساس اظهارات میلی میتوان گفت مسیر پردستاندازی برای سیاست خارجی آرژانتین در پیش است. آرژانتین سرشار از منابع طبیعی و ثروت بالقوه است اما سوءمدیریت در امور اقتصادی در چند دهه گذشته کشور را در تنگنا قرار داده و اکثر مقامات منتخب حاضر به پرداخت هزینههای سیاسی اصلاحات اقتصادی نبودهاند.
با این حال دلایلی وجود دارد که باور کنیم شرایط برای تغییر مساعد است. تقاضای آینده برای غلات، گاز طبیعی و لیتیوم میتواند همان فرصتی باشد که آرژانتین برای احیای اقتصاد خود و ریشهکن کردن مشکلات ساختاری نیاز دارد.
میلی در دور دوم انتخابات 56درصد از آراء را به دست آورد درحالیکه رقیبش، سرجیو ماسا 44درصد آراء را. در تمام دوران کارزار انتخاباتی این دو کاندیدا رقابت بسیار نزدیکی داشتند اما هیچکدام نظرسنجیها نشان ندادند که هر کدام از این نامزدها میتوانند به 50درصد آرا دست پیدا کنند. به گفته الیسون فدریکا، مدیر تحلیل دادهها در اندیشکده جئوپلیتیکالفیوچرز، بررسی نتایج انتخابات نشان میدهد که میلی یک کشور عمیقاً تجزیهشده را رهبری خواهد کرد؛ شکافی که در پارلمان این کشور منعکس خواهد شد.
به دلیل تورم سرسامآور، قیمتها در ماه اکتبر نسبت به ماه قبل 3/8درصد افزایش یافت. در سالهای اخیر بانک مرکزی بارها برای جبران خسارتهای وارده، اسکناسهای ارزی با ارزش بالاتر را معرفی کرده که در آخرین مرحله، اسکناسهای 2هزار پزویی وارد بازار شدند. پیش از انتخابات ذخایر بینالمللی ارزی به مقدار ناچیز 20 میلیارد و 98 میلیون دلار در هفته بوده و به دلیل بازده پایین محصولات کشاورزی در سال جاری، امید کمی وجود دارد که آرژانتین بتواند به این زودیها دلارهای بیشتری دریافت کند. در عین حال، ارزش پزو در ابتدای سال 2023 از 176 دلار به 351 دلار در هفته گذشته رسیده است.
برای اکثر آرژانتینیها، رکود اقتصادی سال 2001 همچنان معیاری است که مشکلات اقتصادی براساس آن سنجیده میشوند. در آن سال، ارزش پزو در حسابهای بانکی یکشبه یه یکسوم کاهش یافت. کشور در طی 2 هفته 5 رئیسجمهور عوض کرد و قیمت مواد خوراکی در منوی رستورانها با مداد نوشته میشدند تا گاهی حتی روزانه عوض شوند. آرژانتین دوران کوتاهی از رشد را در دولت نستور کرشنر (2003 تا 2007) تجربه کرد و پس از روی کار آمدن رئیسجمهور بعدی اقتصاد آرژانتین در 15 سال گذشته مدام روند نزولی را طی کرده است. برای درک ظهور میلی، اول باید پویایی سیاسی سنتی آرژانتین را درک کرد. رایدهندگان آرژانتینی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: رایدهندگان روستایی، طبقه کارگر شهری و نخبگان تجاری. هر گروه نیازمند سیاستهای اقتصادی مجزایی است که اغلب با دیگری در تضاد است. سیاستهای معاصر از جنبش سیاسی نشأت میگیرد که توسط خوان پرون، رئیسجمهوری که از سال 1946 تا 1955 روی کار بود، پرورش داده شده است. به این جنبش Peronismo میگویند؛ جنبشی که با احساسات ناسیونالیستی، برای طبقه کارگر خوشایند است و حمایت محکم دولت از اقتصاد و ایدئولوژی پوپولیستی شکل گرفته است. از زمان معرفی این جنبش نسخههای مختلفی از پرونیسمو در دولت آرژانتین وجود داشته و همهگیر بودن آن باعث شده اپوزیسیون بسیار ضعیفی شکل بگیرد. تغییر در پویایی سیاسی به آرامی در اوایل سالهای 2010 شروع شد؛ چنانچه اقتصاد آرژانتین در دولت کریستینا فرناندز رو به افول رفت. رایدهندگان به دنبال راه نجات به اپوزیسیون روی آوردند و مائوریسیو ماکری را در سال 2015 انتخاب کردند. ماکری چندین تغییر چشمگیر را برای اصلاح اقتصاد آرژانتین اعمال کرد، قرارداد دریافت وام بزرگی را با صندوق بینالمللی پول منعقد کرد و اقدامات سختگیرانه ریاضتی را به اجرا گذاشت. هزینه سیاسی این اقدامات بالا بود و مزایای آن به کندی مشخص شدند. بنابراین پرونیستاها با انتخاب آلبرتو فرناندز در سال 2019 به قدرت بازگشتند اما او نیز نتوانست راهحلی را برای اقتصاد آرژانتین ارائه دهد. مردم از گزینههای سیاسی سنتی خود سرخورده شده بودند.
حالا میلی وارد صحنه شده؛ سیاستمداری مخالف وضع موجود که وعده اصلاحات اقتصادی گسترده و بازتعریف روابط بینالملل را میدهد. شعار او به وضوح پارادایمها و پویاییهای حزبی قبلی را در هم میشکند و خواستار «دموکراتیکسازی مجدد» است که شامل پذیرش دلار آمریکا و پیروی از اصول بازار آزاد و کاهش محدودیتهای سلاح گرم است. میلی با ماسا در تضاد کامل قرار دارد، کسی که آن را در بهترین حالت میتوان پرونیستای عملگرا توصیف کرد که تلاش میکند ایدئولوژی را با واقعیتهای سیاسی متعادل کند. میلی از کاهش هزینههای دولت در صورتی صحبت میکند که همچنان برای طرحهای رفاه اجتماعی و یارانهها پول نقد پرداخت میکند. او همچنین توافق دولت ماکری با صندوق بینالمللی پول را مقصر مشکلات فعلی آرژانتین میداند.