خاموشی دایرةالمعارف ادبیات ایران و عرب/علیرضا ذکاوتی استاد برجسته ادبیات، عرفان و تاریخ جهان اسلام درگذشت
استاد علیرضا ذکاوتیقراگزلو، گنجی بود بنشسته در گوشهای؛ نویسنده و پژوهشگر شهیر همدانی و یکی از اعضای هیئت مولفان دایرةالمعارف تشیع و از همکاران بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و دانشنامه جهان اسلام که پس از دههها خدمات علمی کمنظیر به جامعه ادبیات و تاریخ ایران، بیستم فروردینماه ۱۴۰۴ در پی تحمل سالها مرارت و بیماری، در موطن خود درگذشت.

استاد علیرضا ذکاوتیقراگزلو، گنجی بود بنشسته در گوشهای؛ نویسنده و پژوهشگر شهیر همدانی و یکی از اعضای هیئت مولفان دایرةالمعارف تشیع و از همکاران بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و دانشنامه جهان اسلام که پس از دههها خدمات علمی کمنظیر به جامعه ادبیات و تاریخ ایران، بیستم فروردینماه 1404 در پی تحمل سالها مرارت و بیماری، در موطن خود درگذشت.
او که در حوزههای ادبیات فارسی و عرب و عرفان اسلامی ازجمله اساتید برجسته بهشمار میرفت، از کودکی در جوی فرهنگی پرورده شد. خود شرحی چنین از خانواده خویش به دست داده بود: «به سال 1322 در یک خاندان مذهبی، علمی و عرفانی در همدان متولد شدهام. پدرم مرحوم شیخ علیاصغر ذکاوتیقراگزلو متخلص به «زمزم همدانی»، عالم، ادیب، خطیب، عارف، مدرس و شاعر بود.
مادرم از خاندان حاج محمدجعفر کبوتراهنگی (مجذوب) از عارفان نامدار قرن سیزدهم هجری است. از کودکی با کتاب بزرگ شدهام و از حضور در مجالس اهل علم در همدان و قم بهره برده و از محضر پدرم و دیگر خویشاوندان که اهل علم بودند، استفاده کردهام.» آنگونه که خود شرح داده است و تألیفات و ترجمههای فراوان او که بالغ میشود بر 40 کتاب و شماری انبوه مقالات علمی در کنگرهها و همایشهای علمی، گواهی میدهند او مطالعاتی پیوسته و گسترده در ادب فارسی و عربی، عرفان اسلامی، عقاید و مذاهب و تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام داشت و در هر دو رشته ادبیات ابداعی، ادبیات تحقیقی و نیز ترجمه از عربی به فارسی آثاری متعدد پدید آورد.
دو ترجمه، دو جایزه کتاب سال
ذکاوتی، مترجمی زبردست بود و دو ترجمه ذکاوتی در دهههای 1360 و 1380 در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدند. نخستین اثر، کتابی بود با نام «تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری» و با عنوان فرعی «رنسانس اسلامی» که در سال 1362 در نشر «امیرکبیر» به طبع رسید. نویسنده این اثر آدام متز (1917 ـ 1869) شرقشناسی آلمانیسوئیسی بود و در آن دوران پس از انقلاب اسلامی که بهخصوص از پی آشنایی اولیه با اثر جنجالی ادوارد سعید، «شرقشناسی» نگاهی سراسر منفی به دانش «شرقشناسی» در محافل سیاسی و علمی ابراز میشد، ترجمه چنین کتابی بیدردسر نمیتوانست بود.
از همین رو اگرچه متز در این کتاب که پنج سال پس از مرگش در آلمان انتشار یافت، نگاهی رویهمرفته تحسینآمیز به تمدن اسلامی و شئون مختلف نظام زندگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان در قرن چهارم هجری داشت، اما ناشر این امر را ضروری میدانست که «شرقشناسی» را بهمثابه «اعمال متافیزیک جدید غرب در تاریخ، فرهنگ و نظام اجتماعی و سیاسی شرق» تصوری نادرست از جوامع شرقی چون چین، ایران، هند و مکاتبی چون بودیسم، هندو و اسلام معرفی کند و در مقدمه کتاب چنین بنگارد: «مسلمان مومن و متعهد ایرانی چنانچه بخواهد در راه تجدید حیات فرهنگی خود، هویت خویش را از تحقیقات اسلامشناسان و ایرانشناسان وابسته به جناحهای سیاسی راست و چپ غرب ـ که عموماً هم یهودی هستند ـ اخذ کند، سرنوشتی جز وضعیت فعلی روشنفکران متجدد خودی نخواهد داشت که بریده از فرهنگ و جامعه خویش و معلق در بین آسمان و زمین، نه در غربت دلی شاد و نه رویی در وطن دارند.»
جز این البته برخی نقدهایی محتوایی نسبت به سخنگفتن متز از تاثیرپذیری شیعه در مسائل کلامی از معتزله نیز ابراز شده است و منتقدان، نگارش کتابهایی فراوان در رد آرای کلامی معتزله به دست شیعیان را نشانهای از نادرستی استنتاج متز دانستهاند.
اعتدال و انصاف ذکاوتی
جدا از این بحثهای فنی، در آن زمینه کلی موضعگیریهای ایدئولوژیک رایج در اوایل انقلاب که نمونهای از آن در مقدمه ناشر دیده شد، نگرش ذکاوتی البته ره به چنین افراطی نمیبُرد چنانکه او صفحاتی پس از مقدمه ناشر در بخش «مقدمه مترجم» و درحالیکه شش ماه از انقلاب 57 نگذشته بود ابایی از این نداشت که «ارزش کممانند کتاب در جنبه توصیفی» آن را چنین برشمارد: «تمام ابعاد زندگی مادی و معنوی ملل زیر لوای اسلام در سرزمینی به وسعت از هند تا اندلس و از دربند تا زنگبار را با زندهترین بیان تصویر کرده و با بیطرفی، بلندنظری و احاطه کامل چنان مجموعه عظیمی از مدارک، شواهد، اسناد و حقایق از صدها کتاب خطی و چاپی بیرون کشیده و تنظیم کرده که اگر هم خوانندهای با برخی استنتاجات او موافق نباشد، از مواد آن بینیاز نخواهد بود و نظر به وسعت و انبوهی دادهها، کشش هرگونه تحلیل، ترکیب و ترتیب علمی مورد توجه خواننده را در خود دارد.»
بهدلیل همین ویژگیهای ارزنده کتاب متز، ذکاوتی در زمینه نقصی که بر کار متز گرفتهاند و عبارت است از «نتیجهگیریهای فوری از موارد جزئی و استثنائی؛ و گاه برداشت غلط از کلمه یا روایت یا واقعهای» بر خود لازم میدارد قلم را بر مدار انصاف بگرداند و بنگارد: «بی درنگ باید گفت که اینگونه موارد اولاً کاملاً مجزا از بافت کلی و خط اصلی کتاب است و ثانیاً در جنب رنج سترگی که مولف تحمل کرده، چشمپوشیدنی و بخشودنی است.»
دو دهه بعد از موفقیت ترجمه کتاب آدام متز، ذکاوتی در سال 1385 بار دیگر برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شد؛ اینبار برای ترجمه کتابی بهنام «نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام»، نوشته عبدالحی کتانی. این کتاب که در اصل «نظام الحکومة النبویة» نام دارد و در آن بر یگانگی دین اسلام و سیاست اسلامی تاکید میشود، بر این نکته تاکید دارد که در سیره نبوی تمام آنچه میتوان از آنها بهعنوان اجزای حکومت یاد کرد، به اجمال یا تفصیل وجود دارد، هرچند مورد غفلت کسانی قرار گرفته که به گردآوری مسائل حکومتی از دوره خلفای اموی و عباسی اشتغال داشتهاند. این کتاب بهعنوان منبع کمک درسی برای دانشجویان رشته تاریخ اسلام، تاریخ و تمدن ملل اسلامی و نیز دیگر علاقهمندان به مطالعات تاریخی در حوزه تشکیلات اسلامی تهیه شده است.
تألیف، گردآوری، بازنویسی و نقد کتاب
ذکاوتی در کنار این ترجمههای درخشان، در دهه 1380، به بازسازی کهنهترین نسخه «اسکندرنامه نقّالی» منسوب به منوچهرخان حکیم مبادرت ورزید. این کتاب که در دوره صفویه نوشته شده از ماجراهای عاشقانه، پهلوانانه و شیرینکاریهای عیاری تشکیل شده است و زبان آن در بین نثر کتابهای عصر صفوی و زبان محاورهای در نوسان است و حتی برخی چنین نثری را پیشدرآمد نثر مشروطه و نثر جدید ایرانی قلمداد کردهاند. جز این خصایص ادبی، «اسکندرنامه» دادههای قابلتوجهی از حیات اجتماعی مردم در آن دوران را بازتاب میدهد. ذکاوتی در تصحیح خود آن را براساس ترتیب طبیعیاش، مقرر داشت و درهمریختگیهای نسخه را کمرنگ کرد.
در کارنامه ذکاوتی تألیف آثاری چون «جاحظ»، «جنبش نقطویه»، «قرآنیات»، «بازشناسی و نقد تصوف» و «شرح احوال و گزیده آثار صفاءالحق همدانی» نیز دیده میشود. در ضمن او به ترجمه کتابهایی چون «دولت حمدانیان»، «العصر الجاهلی (تاریخ ادبی عرب)»، «غمگسار فرمانروا: گزینش و ویرایش فریدةالاصقاع فی ترجمه سلوان المطاع» و گزینش و ویرایش و بازنویسی آثاری چون «آیین رهروی (بازنویسی فرائدالسلوک)»، «منتخب محبوب القلوب» و «رموز حمزه و ماجراهای عمر و عیار» همت گماشت و جز اینها در مقام نقد کتاب نیز ممارستی خاص را به نمایش گذاشت.
درخشش او در همین عرصه اخیر چنان بود که در سال 1377 به مناسبت چاپ مقالههای متعدد در نقد کتاب در مجلههای معتبر کشور، عنوان «منتقد نمونه» را دریافت کرد و ده سال نیز از داوران کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. ذکاوتی دههها در دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان هم تدریس میکرد و البته در دانشگاههای بوعلی سینای همدان و علامه طباطبایی تهران نیز بهعنوان استاد مدعو ادبیات فارسی و عربی حضور داشت.
به هر روی با روی در نقاب خاک کشیدن ذکاوتیقراگزلو، ایرانیان از فضل و دانش استادی بزرگ و متبحر در ادبیات فارسی و عربی و تاریخ جهان اسلام که نکتهسنجیهایش بر خطاهای هانری کربن تحسین بزرگانی چون جلالالدین آشتیانی را برانگیخته بود، محروم شدند. باید اما امیدوار بود و به انتظار نشست که جای خالی این بزرگان را شاگردان این اساتید پر خواهند کرد یا نه؟