حقوق یعنی این
خطاب به آقایان مسئول عرض میکنم که هیچ ملتی در درازمدت تبعیض و فساد را تحمل نخواهد کرد. اولویت اول مردمان در همه جای جهان، بقا و رفاه است و این بدون حکمرانی عادلانه ممکن نخواهد شد.
دوستی فیش حقوقی یکی از کارمندان یکی از وزارتخانهها را برایم فرستاده که با کسر مالیات و بیمه و وام، ماهی 84 میلیون تومان، خالص حقوق میگیرد. زیر عکسش هم نوشته؛ «حقوق یعنی این». میمانم چه جوابی بدهم. بگویم «چه خبر است؟»، فکر میکند ندید بدیدم. بنویسم «خدا بیشتر بدهد»، همین جواب مرا همراه با پیام خودش برای ملت میفرستد و زیرش مینویسد با کی شدیم ۸۵ میلیون نفر. بنویسم «این هم از خودشان است»، بعید نیست آقا یا خانم کارمند شب بیاید به خوابم و ناله سر کند که آقاجان، من خودم شاکی روزگارم. نمیرسانم. وسط ماه خالیام، اصلاً بیا کارتهای بانکیمان را عوض کنیم.
سعی میکنم به خودم مسلط شوم و کمی اندیشیده به موضوع نگاه کنم. اول از همه میگویم شاید خیلی هم زیاد نباشد. با دلار ۷۰ هزار تومانی میشود، ۱۲۰۰ دلار. در مقیاس جهانی یعنی هیچ، اما همین چند وقت پیش دیدم دکتر مصطفی مهرآیین در اوج تأثر برای مردم مستأصل از روزگار و کودکی که حتی معنای «آرزو» را نمیداند، گریزی به حقوق خودش بهعنوان استاد دانشگاه زد؛ ۲۶ میلیون تومان یعنی ۴۰۰ دلار. دیشب هم خواندم وزیر علوم گفته، ۲۵ درصد اساتید مهاجرت کردهاند.
همان زمان به قرارداد اساتید حقالتدریس میاندیشم که ساعتی ۶۴ هزار تومان است؛ کمتر از یک دلار. وسط این اعداد یادم میافتد به گزارش سازمان اداری و استخدامی کشور از وضعیت پرداخت دستگاههای اجرایی، از وزارت نفت با میانگین ۴۵ میلیون تومان تا آموزشوپرورش با میانگین ۱۵ میلیون تومان. کارگران اما چه میکنند؟ با 11-10میلیون تومان حقوق باید یک ماه تمام حرص بخورند و عرق شرم بریزند.
میروم از چند نفر از دوستان درباره این حقوق میپرسم. اکثراً میگویند اینکه چیزی نیست. انگار در این مملکت نیستی؟ بعضی حقوقهای از ما بهتران به چندصدمیلیون میرسد. بعضی اما میگویند عجیب است که بتوان با حقوق پایه زیر ۱۰ میلیون، حقوق را به کمک سنوات، حق سمت، حق جذب و فوقالعاده تخصصی، حق خواروبار، حق مسکن، حق اولاد و نوبتکاری به ۱۰۹ میلیون رساند.
بعد خودشان جواب خودشان را میدهند. آهان حواسمان به پاداش ۴۰ میلیونی و پاداش افزایش تولید ۱۸ میلیونی نبود. «محرومیت از تسهیلات زندگی» و «جبران صرف وقت» هم برایش لحاظ شده بههرحال. بالاخره خدا برایش ساخته. یکی اما پاسخ اعصابخردکنی میدهد: ملت زرنگند.
این حرف آخری دیگر طاقتم را تمام میکند. میگویم معنای کلمات عوض شدهاند؟ آخر چرا باید چنین روند فاسدی را «زرنگی» بدانیم؟ یاد سخن محمدرضا نیکفر میافتم که نوشته بود در هیچ کلمهای به اندازه «زرنگی»، رذایل ملی ما متبلور نشده. ایدهای احمقانه در میان ما ایرانیها قرنهاست شکل گرفته که زرنگی را با زیرآبزنی، تبانی، زدوبند، رشوه، کمکاری، حیلهگری، دزدی و هزار جور منفعتطلبی نامشروع اشتباه میگیرد و گمان میکند مملکت چونان گوشت قربانی است و باید به هر شکلی شده هرچه بیشتر از آن بکنی و بدزدی. ملوکالطوایفی شده کشور، هر طرف این بلاد را دستهای قرق کردهاند و ارث پدری میدانند.
هر روز خبر یک فساد رو میشود. آب هم از آب تکان نمیخورد؛ مثل وضعیت ما مردمان که همیشه تماشاگران بستانیم. نتیجه همه این زرنگبازیها اما وضعیت کنونی است که رتبه جهانی ایران در مقوله فساد در بین ۱۸۰ کشور شده ۱۵۰. باور بفرمایید عزم اصلاح اگر باشد، همین یک عدد گویای همه ماجراست، منتها در مورد وضعیت ما همچنان و تا اطلاع ثانوی گویا حق با یغمای جندقی است که سرود: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است».
با این همه، خطاب به آقایان مسئول عرض میکنم که هیچ ملتی در درازمدت تبعیض و فساد را تحمل نخواهد کرد. اولویت اول مردمان در همه جای جهان، بقا و رفاه است و این بدون حکمرانی عادلانه ممکن نخواهد شد. چشمبستن بر این شکافهای عمیق طبقاتی، بر این آمار نگرانکننده تورم، بیکاری، فقر، فساد، فحشا، ترک تحصیل، کودکان کار و... نتیجهای جز یک انفجار بزرگ در پی نخواهد داشت. از ما گفتن بود.