| کد مطلب: ۱۲۵۲۶

«من‏وتو» علیه من و خودم

علی مسعودی‌نیا

علی مسعودی‌نیا

نویسنده

شبکه تلویزیونی «من‌وتو» به هر دلیل به کار خود پایان داد. شبکه‌ای که یک دهه و اندی برنامه ساخت و پخش کرد و در برخی ادوارش توانست صداوسیمای ایران را کاملاً به انزوا بکشاند. من هوادار این شبکه نبودم و راستش حتی می‌شود گفت از آن متنفر بودم؛ از دیدگاهی که ترویج می‌کرد، دستی که در تاریخ می‌برد، انگولک نادرست و فریبکارانه‌ای که در فرهنگ جامعه داشت، همه‌وهمه به‌نظرم ناخوشایند و گاهی خطرناک بود. اما ماجرای ظهور و سقوط «من‌وتو» و تاثیری که بر جامعه گذاشت برای مسئولان فرهنگی کشور می‌توانست بسیار آموزنده و بیدارکننده باشد که البته طبق معمول، کو چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن. شبکه‌ای که برنامه‌های خود را در لفاف سرگرم‌کنندگی عرضه می‌کند، با ساحت عمومی فرهنگ و اذهان ساده سروکار دارد؛ یعنی همان تصویر کلی و نسبتاً ذات‌باورانه‌ای که واژه «مردم» به ذهن متبادر می‌سازد. آن‌ها آمدند و دست گذاشتند روی همان حفره و خلأ موجود در صداوسیمای ایران. شبکه‌های پرشمار دولتی که قدرت سرگرم‌کنندگی نداشتند و تک و توک برنامه‌های پربیننده‌شان را هم در بازی‌های سیاسی فنا می‌کردند. «من‌وتو» نام بامسمایی بود که بین «من»- یک اتاق فرمان سرگرمی‌ساز با سیاست‌هایی تدوین‌شده و مشخص، با «تو» به‌معنای مخاطب عام ارتباط برقرار می‌کرد و چیزهایی نمایش می‌داد و حرف‌هایی می‌زد که مردم تشنه‌ دیدن و شنیدن‌شان بودند. همان چیزهایی که صداوسیمای ما عزم، توان و شهامت پخش‌شان را نداشت و به‌همین‌دلیل مدام «تو» را نادیده می‌گرفت و فقط «من» را می‌دید. فقط می‌خواست قرائت، سلیقه و تصویر مطلوب خودش باشد. در راه سرگرم‌کنندگی نیز همه‌کارش نقض غرض بود. سریال‌هایش تصویر واقعی جامعه نبود و با معضلات اجتماعی هم‌خوانی نداشت، مردم تصویر خودشان را در این سریال‌ها شناسایی نمی‌کردند. فیلم سینمایی روز دنیا پخش می‌شد اما چنان در سانسور و دوبلاژ قیچی‌قیچی و تحریفش می‌کرد که مخاطب نسخه دانلودی زیرنویس‌دار کم‌کیفیت‌اش را ترجیح بدهد. در تبختر خودبینانه‌اش هر مجری و برنامه محبوبی بود را وحشت‌زده کله‌پا می‌کرد که بدل شود به «من و من» و فقط من.

«من‌وتو» بد بود یا خوب، نوکر دشمن بود یا دوست نادان، نشان داد که رسانه اگر برنامه‌سازی و فکر داشته باشد، نیاز جامعه را بشناسد، نحوه ارتباط با اذهان ساده را بداند، می‌تواند با چند سال فعالیت، رفرمی بزرگ در فرهنگ عمومی ایجاد کند، پناهگاه امن غرولند و اعتراض مردم باشد، اوقات فراغت‌شان را پرکند و به‌شکلی که خودش می‌خواهد تعلیم‌شان دهد. واکنش صداوسیمای ما باز هم شتابزده، وحشت‌زده و شرم‌آور بود. ابتدا ناسزا و نفرین بر «من‌وتو» و بعد که زورش نرسید، تقلیدهای نازل از همان برنامه‌ها، دکورها و کنداکتورها. انبوهی از برنامه‌های استعدادیابی، رئالیتی شو، مجریان جوان بی‌نمک، مجله‌های تصویری صبحگاهی، عصرگاهی و شبانگاهی و مسابقه‌های مثلاً «پرنشاط» که جز خود مجری و لابد مسئولان شبکه‌ها، کسی از آن‌ها شور و نشاطی دریافت نمی‌کرد و لبخندی بر لبش نمی‌آمد، آن هم با گرفت و گیرها و معیارهایی که وجودشان با ساخت چنین برنامه‌هایی از بیخ‌وبن در تعارض بود. تمام این سال‌ها صداوسیما با تقلید از دشمنش می‌خواست نوع سالم و اخلاقی مورد پسند همان برنامه‌ها را به خورد مخاطب بدهد؛ امری که از ابتدا پیدا بود، بدون تغییر معیارها و موازین حاکم بر تلویزیون ناممکن است.

چنین شد که «من‌وتو» مخاطبش را تسخیر نمود و طی این یک دهه و اندی، هر کار دلش خواست با ذهن و فرهنگ ایران کرد. در حساس‌ترین حوزه‌ها، از تولید خبر تا پر کردن اوقات فراغت جوانان و میانسالان و در مهم‌ترین فرصت‌هایی که رسانه می‌تواند در اختیار داشته باشد (مثل نوروز، تابستان، آخر شب و مناسبت‌های تاریخی) معتمد، همدم، منبع و مرجع بخش عظیمی از مردم ایران شد و تاثیرش را گذاشت. گفتمان‌هایی که می‌خواست احیاء یا ایجاد کرد، سرشان را گرم کرد و محلی شد برای عقده‌گشایی بسیاری‌شان که در رسانه‌های داخلی طرد شده بودند. درس بزرگی است وقتی می‌بینیم پیاپی ملت از ایران و سراسر دنیا در روزهای پایانی کار این شبکه تماس می‌گیرند با مجریانش، پیشنهاد کمک مالی می‌دهند، گریه می‌کنند، خواهش می‌کنند که بساط‌شان را جمع نکنند و وقتی پای صحبت عموم مردم می‌نشینی از تعطیلی این شبکه ناخرسندند. همین فردا، اعلام کنید قرار است شبکه‌های متعدد و متنوع! داخلی یک هفته دیگر تعطیل شوند. بعید است حتی کسی از عموم مردم، همین طبقه‌ متوسط نامرئی و رو به نابودی، آهی بکشد و قطره اشکی در فراق‌شان از دیده فروچکاند و در این برای اهل نظر نشانه‌هاست...

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی