| کد مطلب: ۱۶۳

آن سخن‏‌های چو مار و کژدمت...

آن سخن‏‌های چو مار و کژدمت...

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

سهم پلتفرم‏‌ها در وضعیت آشفته امروز چیست؟

نامه ساترا درباره پلتفرم‌‌های شبکه نمایش خانگی عجیب بود. گویی پلتفرم‌‌های شبکه نمایش خانگی عامل تمام بدبختی‌‌های امروز هستند و ساترا می‌‌خواهد با بسیج همه قوا و ظرفیت‌‌های کشور این مسبب و دشمن درجه یک را از هستی ساقط کند. حتی تندروترین طیف‌‌ها هم این اقدام را یک واکنش آنی و غیرحسابی ‌‌دانستند. فشار رسانه‌‌ها و در کل حوزه عمومی تابه‌حال منجر به عقب‌نشینی ساترا (حداقل از لحن نامه) شده که همین هم مایه خوشحالی است. حالا می‌‌شود کمی عقب‌‌تر را هم دید و از سهم تقصیر آنهایی که خطاب نامه بودند و قربانیان امروز هستند، در وضعیت امروز صحبت کرد. پیش‌‌تر از آن نیاز است یک مفهوم بدیهی به‌نام قانون را باز بررسی کرده و کارکرد آن را مرور کنیم. قانون از نهادهای تکاملی است. نوع بشر برای بقای خودش ناچار بود نهادهایی ابداع کند که یکی از این نهادها قانون بود، مثل نهاد اخلاق. فارغ از قدسی دیدن یا ندیدن این دو، عقلانیت حکم می‌‌کند برای زیست‌جمعی ماندگار و البته بهتر به این نهادها چنگ بزنیم. حتی اگر در مواقعی نظر آن با مصلحت ما یکی نبود، برای حفظ آن تمکین کنیم چراکه بدون قانون حتما ضررهای بزرگ‌تری متحمل خواهیم شد. زیست‌جمعی مسالمت‌آمیز بدون قانون تقریبا ناممکن است. «تقریبا» جمله پیشین برای این است که اتوپیاهایی را متشکل از اجتماعی که حتی بدون قانون هم می‌‌توانند در کنار هم زیست صلح‌آمیز داشته باشند، متصور شده‌‌اند. باری، آن اتوپیاها شکل نگرفته و ما هم در این وضعیت جز چنگ زدن به قانون راه دیگری برای زندگی مسالمت‌‌آمیز سراغ نداریم. سازوکار هم مشخص است، ما بخشی از حق و آزادی خود را به‌نفع زیست‌جمعی می‌‌دهیم تا طبق یک توافق همه در متوسطی از حق و البته مسئولیت سهیم باشیم. قانون هم مثل هر نهاد دیگری البته که نقاط ضعفی دارد و می‌‌تواند مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. مهم‌‌ترین و قدیمی‌‌ترین سوءاستفاده تاریخی از قانون این است که هرگاه به‌نفع‌‌مان بود به آن تمکین و هرگاه به ضررمان بود، از آن تمرد کنیم. آخرین سکانس زندگی سقراط را به‌خاطر بیاورید. با همه تحولاتی که اتفاق افتاد و با اینکه می‌‌توانست از مرگ بگریزد، تن به قانون داد و حکم ناعادلانه دادگاه. معتقد بود که احترام به قانون حتی مهم‌‌تر از حفظ جان خودش است. ما سقراط نیستیم حتی اگر موافق باشیم، که باید سقراط‌‌وار به حکم ناعادلانه تن داد. از کسب‌‌وکارها که ابدا نباید انتظار داشت که چنین رفتار کنند. کسب‌‌وکارها برپایه یک اصل مشخص استراتژی و حیات خود را برنامه‌‌ریزی می‌‌کنند؛ سود بیشتر. نمی‌‌توان از کسب‌‌وکاری انتظار داشت که اخلاق با تمکین به قانون را بر اصل محوری خود ارجح بداند، اما نکته اینجاست که مصلحت‌‌اندیشی الزام می‌‌کند بسیاری از اوقات سودهای آنی را قید زد تا در وضعیت هرج‌ومرج سودهای کلان‌‌تر از میان نرود. وضعیت امروز شبکه‌‌های نمایش خانگی مصداق وضعیتی است که نامصلحت‌‌اندیشانه زمانی با اتکا بر قانون موجود، خواهان حذف رقبا شدند و بسیاری از آ‌‌نها را از میان بردند و امروز از همان غولی ضربه می‌‌خورند که خودشان بیدارش کرده بودند. از سال96 صحبت این بود که پلتفرم‌‌ها درصدد هستند ریشه به تیشه سایت‌‌های دانلود فیلم بزنند. سایت‌‌هایی که در خلأ قانون کپی‌‌رایت در ایران به وجود آمده بودند و سینمادوستان محروم از پرده و فیلم‌های روز را مخاطب قرار داده بودند. تقریبا کسی هم شاکی نبود؛ نه نهادهای حاکمیتی نه مردم. فیلم‌‌ها اگرچه سانسور نمی‌‌شدند اما پورنوگرافی هم نبودند و فقدان مخاطب خیلی گسترده هم دسترسی به اینترنت پرسرعت داشته باشد و به قول معروف خیلی فیلم‌‌باز باشد حساسیت‌‌ها را کمتر می‌‌کرد. آنچه در فضای غیررسمی گفته‌‌ می‌‌شد این بود که پلتفرم‌‌ها با طرح شکایت‌‌ از این سایت‌‌ها و استفاده از ظرفیت‌‌های قانونی درصدد حذف آنها به‌عنوان رقیب هستند و تا حدی هم موفق شده‌اند تا بسیاری از سایت‌‌های دانلود فیلم بسته یا سرور آنها به خارج از کشور منتقل شود. حتی به این هم رضایت ندادند، با مالکان سریالی نامه‌‌نگاری کردند که چه نشسته‌‌اید که فلان سایت سریال شما را بدون کپی‌‌رایت پخش می‌‌کند و بوالعجب که خودشان هم همان‌‌وقت سریال را سانسور و دوبله کرده بودند و پخش می‌‌کردند. باری سخن این است، آن غول قانونی بیدارشده دیروز که انحصار دلچسبی را به آنان هدیه داد، امروز به‌جان‌شان افتاده و خواب شیرین‌شان را آشفته کرده است؛ به‌قول مولانا آن سخن‌‌های چو مار وکژدمت/ مار وکژدم گشت و می‌گیرد دمت.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی