| کد مطلب: ۹۷۶

ریشه‌‏‏های این ماجرا

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

وضعیت مسافران اربعین نماد کاملی است از مدیریت موردنظر و ادعاها که باید گفت هیچ چیز سر جای خودش نیست. این بحران نشانه روشنی از ناکارآمدی این رویکرد در موضوعی است که باید بهترین مدیریت را از خود نشان دهد. در اینجا سعی می شود به چند عامل اساسی که در شکل گیری این وضع موثر بوده، اشاره شود.
  1. بیش از هر چیز نگاه ابزاری سیاستگذاران به مردم است. آنان را ابزاری برای اهداف و منویات سیاسی خود می ‌‌ خواهند. حفظ عزت و کرامت آنان در حاشیه و نه متن قرار دارد. والا چگونه می شود که میلیون ‌‌ ها نفر را با انواع و اقسام تشویق ها و تبلیغات به امری دعوت کنید، درعین حال هیچ گونه تمهیداتی برای ارائه خدمات حداقلی به آنان در نظر نگرفته باشید؟ کجایند آنان که حفظ حرمت انسان ها را فریاد می زدند و امروز سکوت کرده اند؟ آیا امام حسین(ع) راضی به چنین وضع اسفباری است؟
  2. مسئولیت ناپذیری این جماعت در هر کاری هویداست. فوری تقصیرها را به عهده دیگران می اندازند. حتما اینجا هم زیرساخت ها را باید دیگران فراهم می کردند تا آقایان بهره آن را ببرند؟! به جای آنکه میان امکانات و اهداف و توانایی های خود توازن برقرار کنند، با شعار «ما می توانیم» می خواهند هزاران لیتر آب را در یک بشکه چندلیتری جای دهند. عقل و برنامه ‌‌ ریزی نزد این گروه به کلی تعطیل شده است.
  3. ناهماهنگی میان اجزای حکومت به وضوح مشهود بود. هر لحظه کسی از یک سو خبری می داد، یکی می گفت مرز باز است، دیگری می گفت، بسته است نیایید. این برجسته ترین وجه مدیریتی جهادی در سفر به پیاده روی اربعین بود. جالب اینکه مدیریت را در قالب قرارگاهی تعریف کرده اند تا مبادا هرج و مرج پیش آید. اگر مدیریت برنامه نظامی و قرارگاهی نبود چه می شد؟
  4. مدیریت جهادی با تفاسیر و تعابیری که می کنند برای فعالیت های باابعاد کوچک و محدود می تواند یک نقطه قوت باشد. ولی هنگامی که ابعاد موضوع بزرگ می شود، نقطه ضعف آن نیز برجسته می ‌‌‌ شود. مدیریت جهادی یعنی برنامه ریزی دقیق را به پای اراده های فردی قربانی کردن و این مساله در ماجرای پیاده روی اربعین به خوبی مشهود است. هنگامی که یک پدیده از اندازه معینی بزرگتر می شود، در مدیریت جهادی تمامی کنترل ها و نظارت ها از دست می ‌‌ روند و شیرازه امور از هم می ‌‌ پاشد. پاسخگویی و مسئولیت پذیری در حد صفر می شود و با تلفن و دستور می خواهند مساله را حل کنند، درحالی ‌‌ که مشکل فقدان دستور نیست، مشکل عدم تناسب میان امکانات، اهداف و سازماندهی امور است. دستور اصلی برای حل این مسائل باید صادر شود و نه نادیده گرفتن آن.
متاسفانه هر جا که مدیریت امور با این مجموعه غیرپاسخگو بوده، رسیدگی به ضعف ها معنا و مفهومی نداشته است. نمونه بسیار مهم آن، در جریان تشییع شهید سردار سلیمانی در کرمان رخ داد که ده ها نفر از هموطنان علاقه مند به سردار شامل زن و مرد، پیر و جوان زیر دست و پا کشته شدند و تاکنون هم یک گزارش مستند از علت این فاجعه مدیریتی و مقصران آن منتشر نشده است، چرا؟ برای اینکه از نظر آنان، مردمی که به علت ناکارآمدی این مجموعه زیان می بینند و حتی کشته می شوند، آن اندازه ارزش ندارند که موجب ضعف و زیر سوال رفتن مدیریت آنان شوند. همه باید قربانی ضعف ها و ناتوانایی ها شوند. پاسخگویی معنا ندارد، و خود را مشمول این شعر می دانند که؛ هر چه آن خسرو کند، شیرین بود.
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی