و آیندهای که در دست کودکان است
این روزها برخی فیلمها و تصاویری منتشر میشود که صبحگاهان کامیونهای باربری در نقطهای از شهر بهویژه محلات بالای شهر توقف کرده و درب پشت را باز میکنند و حدود
این روزها برخی فیلمها و تصاویری منتشر میشود که صبحگاهان کامیونهای باربری در نقطهای از شهر بهویژه محلات بالای شهر توقف کرده و درب پشت را باز میکنند و حدود ۱۵ تا ۲۰ کودک را در محل پیاده کرده و فوری ناپدید میشوند. کودکانی که بخشی از آنها اتباع هستند و هر کدام با دستان و ظاهر و لباسهایی آلوده با کیسهای بزرگ یا چرخدستی در دست کوچهها و چهارراههای شهر را تا غروب به تصرف خود در میآورند و چهره کریه فقر یا آینده ناخوشایند جامعه را به تصویر میکشند. مسئله کودک بهویژه نفی اشتغال اجباری آنها یک امر جدید است و مثل گذشته آن در جوامع روستایی نیست.
سازمان بینالمللی کار، از سال ۱۳۸۱ بر گستره جهانی کار کودک و اقدامات و تلاشهای مورد نیاز برای محو آن تمرکز و امروز یعنی ۲۲ خرداد را روز جهانی مقابله با کار کودک اعلام کرد که مستلزم همکاری دولتها، کارفرمایان و سازمانهای کار، جامعه مدنی و میلیونها انسان از سراسر جهان است تا بتوان اقدام مؤثری را از جانب آنان برای کمک به کارگران کودک انتظار داشت. منظور از «کار کودک»، کار برای کودکان زیر سن قانونی است.
چرا باید کار کودکان ممنوع باشد؟ به این علت ساده که دوره اجتماعی شدن انسان طولانی شده است و کودکان امروز برخلاف گذشتهها نیازمند بهرهمندی از سطوح خوب آموزشی، بهداشتی و سرگرمی هستند تا بهعنوان یک عضو خلاق در آینده جامعه ایفای نقش کنند و این مستلزم منع اشتغال آنان است؛ اشتغالی که در هر صورت اجباری است. نه فقط شغل که ورود به هر نوع رابطه قراردادی پیش از رسیدن به بلوغ فکری و گذراندن مراحل ضروری اجتماعی شدن را باید ممنوع کرد.
از سوی دیگر کودکان در قدیم تحت سرپرستی مستقیم خانواده و اغلب بهعنوان عضوی از خانواده کار میکردند در نتیجه اصول تربیتی و حفاظت از آنان از طرف پدر و مادر رعایت میشد و دسترنج آنان هم نصیب خانواده میگردید.
در حالی که اکنون چنین نیست و کودکان بهصورت نظاممند به بردههایی برای گروههای مافیایی تبدیل میشوند و نهتنها استثمار میگردند بلکه به شیوههای گوناگون دیگر نیز مورد سوءاستفاده واقع میشوند و این ابتدای ماجرای آنان است زیرا در دوره نوجوانی و جوانی به افرادی تبدیل میشوند که نهتنها از سواد و توانمندیهای متعارف برخوردار نیستند، بلکه به لحاظ روحی و روانی بهشدت ضربه خورده و مستعد انجام اقدامات خلاف و ناهنجار خواهند بود. ضمن اینکه به دلیل عدم رعایت بهداشت در گسترش ناخواسته بیماریها نیز نقش خواهند داشت. ممنوعیت اشتغال اجباری کودکان فقط ناظر به رعایت حق آنان نیست، بلکه اضافه بر آن، این امر یکی از حقوق اساسی برای تامین توسعه، سلامت و خلاقیت آیندگان است.
پرسشی که اکنون میتوان مطرح کرد این است که چرا برخلاف دهه پیش، حساسیت نسبت به این معضل کاهش یافته و اقدام مؤثری در مقابله با آن صورت نمیگیرد؟ چرا ساختار رسمی سکوت نسبی کرده است؟ یک دلیل آن گسترش فقر است. این همه اصرار به فرزندآوری با وجود این وضعیت انصراف از تحصیل و اضافه شدن به خیل کودکان استثمارشده جور در نمیآید. دلیل دوم نیز حساسیتزدایی خواسته یا ناخواسته از اهمیت دادن به کودک و حقوق اوست که متوجه استقلال این حقوق، فارغ از اختیارات خانواده نیستند و گمان دارند که اختیار کامل هر کودکی نزد پدرش است، درحالیکه غبطه کودک شرط است و حق استثمار و بیتوجهی به آینده او را ندارند.