| کد مطلب: ۳۲۸۳

طنز تلخ

شاید جهانیان تعجب کنند، چگونه ممکن است که کشوری حدود 22 درصد ذخایر گاز جهان را داشته باشد و فقط یک درصد جمعیت جهان و کمتر از نیم درصد تولید ناخالص آن را دارد

شاید جهانیان تعجب کنند، چگونه ممکن است که کشوری حدود 22 درصد ذخایر گاز جهان را داشته باشد و فقط یک درصد جمعیت جهان و کمتر از نیم درصد تولید ناخالص آن را دارد و در منطقه معتدل و گرمسیر قرار دارد و با همه این احوال، زمستان‌ها به دلیل کمبود گاز مجبور می‌شود که از یک‌سو گاز کارخانجات و نیروگاه‌ها را کاهش دهد یا قطع کند و از سوی دیگر به جای گاز از مازوت در آنها استفاده کند و آلودگی برخی شهرهای خود را به حداکثر برساند! این وضعیت محصول کدام ویژگی این جامعه است؟ این وضعیت طنزآمیز است، هرچند طنز تلخی است. مشکل هم فقط مربوط به این دولت و آن دولت نیست. مشکل مشترک میان همه آنها است. ایران بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان را دارد و از این نظر در رتبه اول است. ولی جالب است که بدانیم حامل‌های انرژی شامل بنزین، گازوئیل، گاز و برق همواره یکی از معضلات این جامعه بوده است. چرا؟ پاسخ در سازوکار قیمت‌گذاری و نیز روابط خارجی است. ناکارآمدی ساختار موجود در قیمت‌گذاری نیز محصول فقدان اعتماد میان جامعه و قدرت است که آن نیز محصول فقدان نمایندگی و پاسخگویی حکومت است. البته کشورهای دیگری هم هستند که این ویژگی‌ها را دارند، ولی دچار این بلا نشده‌اند، زیرا ساختار سیاسی آنان التقاطی نیست که فعلا این مسئله خارج از موضوع این بحث است. آنچه قطعیت دارد این است که روند موجود در افزایش مصرف گاز و در عین حال کاهش توان تولیدی گاز کشور، موازنه را هر روز بدتر از دیروز می‌کند.

اگر امسال حدود 25 درصد کمبود گاز داریم، سال‌های بعد بیشتر و بیشتر خواهد شد. راه‌حل چیست؟ اول از همه اصلاح نظام قیمت‌گذاری انرژی در همه حامل‌های انرژی. ولی کیست که نداند با وجود این وضعیت سیاسی، امکان چنین تحولی وجود ندارد و تا هنگامی که اعتماد کافی میان مردم و قدرت ایجاد نشود، تعدیل و افزایش قیمت‌ها قابل تصور نیست و مردم نمی‌پذیرند. آخرین نمونه آن اعتراضات سال ۹۸ بود. راه دوم، افزایش سرمایه‌گذاری برای بهینه کردن وسایل گازسوز است که این نیز نیازمند سرمایه‌گذاری کلان است که بعید است با شرایط کنونی قیمت‌گذاری گاز و انرژی رخ دهد. راه سوم، سرمایه‌‌گذاری برای افزایش تولید است که این راه به دو دلیل ممکن نیست. اول، فقدان سرمایه لازم که با وجود سیاست خارجی کنونی تامین چنین سرمایه‌هایی شدنی نیست. دوم، به دلیل پایین بودن قیمت فروش گاز است که سرمایه‌گذاری را مقرون‌به‌صرفه نمی‌کند. زیرا عقلایی نیست که این حجم عظیم سرمایه‌گذاری (گفته می‌شود تا 200 میلیارد دلار) انجام شود برای آنکه گاز را مجانی بسوزانیم و به خود زیان برسانیم.
همه راه‌ها بسته است. تنها یک راه وجود دارد؛ آغاز اصلاحات سیاسی و فراهم کردن شرایط برای اتخاذ سیاست‌های علمی در حوزه اقتصاد و انرژی و نیز در روابط خارجی.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی