| کد مطلب: ۳۸۹۸

روزنه‏‌ها را نبندید

پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهان دوقطبی بود. ولی نه آن اندازه قطبی که نتوانی وسط آن تنفس کنی

پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جهان دوقطبی بود. ولی نه آن اندازه قطبی که نتوانی وسط آن تنفس کنی. اتفاقا بخش میانه دوقطب از جهاتی قوی هم بودند. گروهی تحت عنوان جنبش عدم تعهد وجود داشت که از گرایش‌های کمونیستی و سوسیالیستی تا حکومت‌های نزدیک به آمریکا هم در آن بودند. پس از این گروه که تعدادشان زیاد بود، گروه کشورهای غربی و نه آمریکایی قرار داشتند که با کشورهای میانه همراهی و همدلی می‌کردند؛ ژاپن، فرانسه و اروپای قاره‌ای جزو آنان بودند. یک گروه هم در سمت دیگر عدم تعهد بودند که نزدیک‌تر به جناح سوسیالیستی تلقی می‌شدند که چین و اقمار آن بودند. بنابراین شعار نه شرقی نه غربیِ انقلاب ایران نه‌تنها به لحاظ سیاسی و روانی جذاب بود بلکه به لحاظ عینی نیز زمینه بسیار مناسبی داشت و در واقع پنجره‌های روابط خارجی برای ایران بسته نمی‌شد و می‌توانست با اروپا و ژاپن و آسیای جنوب شرقی، کشورهای عدم تعهد و همسایه همگی روابط متوازن و مناسبی را داشته باشد و در برابر دو قطب هم بایستد.
پس از 1991 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این دوقطبی از میان رفت. در عمل کشورهای عدم تعهد نیز بلاموضوع شدند، جهان وارد مرحله جدیدی شد. چین هم به سرعت وارد این ساختار جدید گردید، برخی گفتند که تاریخ به پایان رسیده است، نظم جدیدی در عمل شکل گرفت و به موازات آن جریان مقاومتی در برابر سلطه یکسویه آمریکا نیز به‌وجود آمد به‌طوری‌که امکان زیست سیاسی بین‌‌المللی بدون وابستگی به آمریکا فراهم بود ولی نه چون گذشته که بتوان تقابل هم داشت و در ذیل نظام دوقطبی مصون از تعرض طرف مقابل بود. بنابراین شاهد آن هستیم که طی سال‌های 70 تا 76 ادامه سیاست نه شرقی و نه غربی
با الگوی سابق با سوال مواجه شد؛ وضعیتی که در جریان زدن هواپیمای ایرباس ایران خود را نشان داد. در این مرحله روابط ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی شد که با دوم خرداد 76 از شدت تنش کاسته و به‌سوی آرامش پیش رفت
ولی با آمدن دولت اصولگرایان در سال 84، این مسیر معکوس و در نهایت به تحریم‌های کُشنده شورای امنیت منجر شد. دولت روحانی آن را تعدیل کرد و با برجام به مسیر اصلی بازگرداند. در همه این مدت روابط با اروپا و آسیای جنوب شرقی و‌همسایگان آن اندازه خوب بود که امکان دوری‌گزینی از آمریکا فراهم باشد. ولی طی چند سال اخیر تغییراتی رخ داده که زمینه‌های عینی حفظ شعار نه شرقی و نه غربی را به‌شدت محدود کرده است. مواجهه با اروپا و نزدیکی بیشتر به روسیه، شعار نه شرقی و نه غربی یا همان استقلال را به مسیر سنگلاخی هدایت کرده است. تقابل هم‌زمان با اروپا و آمریکا و ژاپن و ...، پنجره‌های تنفسی را برای حاملان شعار نه شرقی و نه غربی مسدود می‌کند. شاید بپرسید که خب! چه باید کرد؟ مهم این است سیاستی که تاکنون انجام شده، نتیجه‌اش این است. نتیجه‌ای که پذیرفتنی نیست. ضمن اینکه دنیا نسبت به سه دهه پیش کوچک‌تر و دیجیتال شده و ابزار نظارتی و کنترل فراوان شده است. هر سیاستی اتخاذ می‌کنید، فعلا مختارید ولی اگر نتیجه آن مسدود شدن روزنه‌های اندک روابط خارجی باشد، قطعا با شکست همراه خواهد شد. پس نباید پرسید چه باید کرد؟ اول باید گفت و پذیرفت که آنچه می‌‌کنیم غلط است. پس از آن، می‌توان پرسید که چه باید کرد؟ فراموش نکنیم این وضعیت ما در رابطه با اروپا می‌تواند ناشی از پهن کردن دام کشورهای ثالث هم باشد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی