محتوا و فرآیند در سیاست
بهطور معمول همگانی که سیاستهای یک کشور را در هر حوزهای بررسی و نقد میکنیم، توجه ما بر محصول نهایی و محتوای این سیاستها متمرکز میشود درحالیکه فرآیندهای شک
بهطور معمول همگانی که سیاستهای یک کشور را در هر حوزهای بررسی و نقد میکنیم، توجه ما بر محصول نهایی و محتوای این سیاستها متمرکز میشود درحالیکه فرآیندهای شکلگیری این سیاستها نیز اهمیت خاص خود را دارند و چه بسا مهمتر از محتوا باشند. فرایند سیاستگذاری مطلوب در حوزه خارجی متفاوت از فرایند سیاستگذاری در امور مثلا صنعتی است. موضوع سیاست خارجی بهگونهای است که بدون جلب نخبگان سیاسی و سپس بدون اقناع افکار عمومی نباید سیاستگذاری کرد. اگر نخبگان و مردم نسبت به سیاست خارجی مسئله داشته باشند وحدت سیاسی در امر خارجی دچار خدشه میشود و یکی از شرطهای لازم برای رسیدن به موفقیت را دچار اختلال میکند.
اجماع در سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و سیاست داخلی خیلی خوب است ولی فقدان آن به اندازه نبودن اجماع ملی در سیاست خارجی زیانبار نیست. زیرا مردم و جامعه را در برابر بیگانگان دو یا چند دسته میکند و این برای وحدت ملی خطرناک است. بهطور مشخص باید گفت که نظرسنجیها نشان میدهد که از ابتدای انقلاب تا چند سال پیش سیاست خارجی کشور در موضوعات مهم همواره مورد حمایت اکثریت افکار عمومی بود هرچند نخبگان نسبت به آن نقدهایی داشتند، ولی در سالهای اخیر این حمایت به زیر ۵۰ درصد رسیده است. چرا؟ به این دلیل روشن که از یک سو سیاست خارجی به بحث و بررسی نخبگانی گذاشته نمیشود و از سوی دیگر تبعات و هزینههای این سیاستها گریبان مردم را گرفته است. در نتیجه سیاست خارجی بدون مؤلفه حمایت داخلی شده است و این را بیگانگان هم میدانند.
نکته مهم دیگر کارگزاران سیاست خارجی هستند که باید از نظر تسلط به مسائل کشور دیگر و مقصد و ایران و نیز توانایی تحلیل سرآمد نیروهای دیگر نظام اداری باشند. پرسنل سیاست خارجی باید پا به رکابترین نیروها باشند. وزارتخارجه برای استراحت و وقتگذرانی نیست. همچنین و بهویژه در سطوح بالای مدیریتی باید دارای نظریه روابط بینالملل و صاحب سبک در اصول سیاست خارجی باشند. ضمن اینکه آنان نه فقط مجریهای خوب، بلکه باید ایدهپردازان عالی هم باشند. شجاعت دفاع از منافع ملی را داشته باشند و آن را چنان که میفهمند به مقامات بالاتر بازتاب دهند.
متاسفانه سیاست خارجی سهل و ممتنع است. در ظاهر ساده میآید و نیازمند هیچ تخصص ویژهای نیست و به همین دلیل اگر بخواهند به کسی یا به نزدیکانش امتیازی بدهند راهی آنجا میکنند. سیاست خارجی در عین حال ممتنع است زیرا کوچکترین خطاها بزرگترین هزینهها را برای منافع ملی دارد. در سیاست خارجی زدن حرفهای غیردقیق هزینهزاست، درحالیکه در سیاست داخلی این هزینهها قابل پیشگیری و جبران است.
مشکل امروز ما در سیاست خارجی کشور این است که به ندرت اجازه میدهند که موضوعات مهم آن به عرصه عمومی و گفتوگوی نخبگانی وارد شود. از سوی دیگر توان متولیان آن نیز در اندازه این مردم و مسائل ایران نیست. همچنین کارگزاران اصلی آن به لحاظ محتوایی فاقد پشتوانه تحلیلی و نظری قوی هستند و به همین دلیل بسیاری از مواضع و اقدامات آن قابل فهم نیست. اینکه گفته میشود(حتی بهطور رسمی هم اعلام نمیکنند) در فلان کشور نمایندگان ایران در یک اتاق و نمایندگان آمریکا در اتاق دیگر باشند و با واسطه کشور ثالث گفتوگو کنند، قابل فهم نیست، این در حالی است که در همین مقطع نماینده ایران در سازمان ملل بهطور مستقیم با نماینده آمریکا چندین بار گفتوگو کرده است و پیشتر هم وزرای خارجه دو کشور گفتوگوی مستقیم داشتهاند. اینها نشانهای از غلبه موضوعات حاشیهای بر متن منافع ملی در سیاست خارجی است.
گفتوگوی امروز هممیهن با دکتر عباس ملکی درصدد است که برخی از این وجوه را روشن کند.