حباب خوشبینی
ازسال ۱۳۶۸، هر دولتی که روی کار آمد، یک دوره ماهعسل با مردم و کارشناسان داشت و پس از آن ابتدا منتقدان و مخالفان اعتراض میکردند، سپس متحدان دولت معترض میشدند
ازسال 1368، هر دولتی که روی کار آمد، یک دوره ماهعسل با مردم و کارشناسان داشت و پس از آن ابتدا منتقدان و مخالفان اعتراض میکردند، سپس متحدان دولت معترض میشدند. طول این دوره برای هر دولتی تفاوت داشت. شاید فقط دولت اصلاحات بود که تا پایان حمایت نسبی از خود را حفظ کرد، ولی سایر دولتها حدود سه یا چهار سال را مقاومت میکردند. ولی اکنون دولت آقای رئیسی، حتی از 18 ماه هم عبور نکرده که صدای اعتراض نه فقط مردم بلکه متحدان نیز بلند شده است. شنیده میشود که طرح سوال از رئیسجمهور در مجلس کلید خورده است، هرچند بعید است به سرانجام برسد. نمایندگان مجلس که در وضعیت موجود نقش مستقیمی دارند، در حال آماده کردن خود برای جلبنظر مردم در انتخابات بعدی هستند. هدفی که بعید است محقق شود، لذا صدای انتقادات خود را بیشتر کردهاند و یکی از آنان درباره تورم سهرقمی هشدار میدهد. یکی دیگر صدای اعتراض خود را علیه طرح مولدسازی بلند کرده که یکی از ستونهای آن، رئیس مجلس است و معترض لحظهای هم تأمل نمیکند که چرا رئیس مجلس به مصوباتی رای میدهد که تصویب آنها در اختیار انحصاری مجلس است؟ اين به معنی كم توجهی رئيس مجلس به نهاد مجلس نيست؟ چرا این فرآیند برای دولت کنونی خیلی سریع آغاز شد و حباب خوشبینی مردم ترکید. اولین و مهمترین علت آن، شکاف بزرگ میان وعدههای داده شده آقای رئیسی با آن چیزی است که در عمل اتفاق افتاده است. به جز مهار کرونا که دستاورد مهمی بود، تقریبا هیچ دستاورد دیگری در این دولت دیده نمیشود که موجب رضایت خاطر مردم شود و جای خالی وعدههای داده شده را پر کند. این وضعیت موجب میشود که موفقیت دولت در کرونا نیز مورد سوال واقع شود که آیا به علت آوردن واکسنها بود یا ناشی از ضعیف شدن ویروس و همهگیری مردم که آنان را «خودایمن» کرد. مهمتر از عدم تحقق وعدهها، فقدان چشمانداز است. به عبارت دیگر مردم فاقد امید نسبت به بهبود وضع هستند، زیرا برجام در عمل به محاق رفته است، بحران روابط خارجی تشدید شده است، تورم نهتنها تکرقمی و کمتر نشده که سیر افزایشی یافته است، همچنین دولت در برابر تغییرات وزرا و مسئولین مقاومت میکند ولی روشن است که بدون تغییرات هم کاری نمیتوانند کنند، هرچند با تغییرات هم اتفاقی رخ نخواهد داد. وضعیت فشل اینترنت نیز بهکلی اعصاب مردم را خراب کرده است، زلزله محدود و به نسبت ضعیف خوی نشان داد که در امور اضطراری نیز توانایی کافی برای جمع و جور کردن مسئله ندارند، در نتیجه غیرطبیعی نیست که صدای معترضان به خیمهگاه اصولگرایان نیزرسیده باشد. پرسش این است که با همه این احوال اکنون چه میتوان کرد؟ بدون تغییر رویکردهای کلی و پذیرش علم مدیریت و اقتصاد و روابط خارجی متعارف نمیتوان پنجه در پنجه مشکلات موجود انداخت. وضعیت سیاست خارجی بد است، هماهنگی میان وزرای اقتصادی در حداقل است. وزرای سیاسی و فرهنگی نیز سازهای گوناگونی را میزنند، فشارهای اجتماعی به دانشگاهها و پوشش زنان از میان نرفته است. برای بهبود اوضاع چند وزیر را میتوان تغییر داد و افرادی را آورد که حضورشان معنادار و امیدبخش باشد. برجام را احیا کنید، به هر قیمتی که میتوانید، روابط خارجی را بهبود بخشید، اینترنت را به وضعیت دولت گذشته برگردانید، اینها کارهای سادهای است، هرچند مسائل کشور را حل نمیکند، ولی از بار مشکلات کم میکند.