در مدح همبستگی جهانی
خبر کوتاه است. زلزلهای با قدرتی بیش از ۵/۷ ریشتر در اوج زمستان منطقهای را در مرز مشترک سوریه و ترکیه به لرزه درآورد. شنیدن چنین خبری ساده است، مثل هر خبر دیگر

خبر کوتاه است. زلزلهای با قدرتی بیش از 5/7 ریشتر در اوج زمستان منطقهای را در مرز مشترک سوریه و ترکیه به لرزه درآورد. شنیدن چنین خبری ساده است، مثل هر خبر دیگر. ولی برای ما که در همین روزهای گذشته زلزله بسیار ضعیفتر آن را در خوی تجربه کردهایم و همه ما درد و رنج مردم زلزلهزده را میبینیم، خبر زلزله ترکیه معنای دیگری دارد. ما که حدودا هر 10سال یک بار با زلزلهای نسبتا بزرگ مواجه میشویم، خبر زلزله برایمان ترسآور است. برای مایی که هر آن نگران زلزله تهران هستیم که به قول معروف دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد؛ زلزلهای که بنا به اظهار کارشناسان اگر با شدت بالای ۶ ریشتر بیاید فاجعه است و اگر به ۷ و بیشتر برسد، فاجعه بزرگ تاریخ خواهد بود. زلزله و پدیدههایی چون سیل و سونامی و طوفانهای بزرگ و آتشفشان و... در عین حال که تاسفبار و ناراحتکننده هستند ولی از سوی دیگر لحظهای هستند برای پیدا کردن و به اشتراک گذاشتن حس انسانی و دگردوستی بشر، فراتر از تعلقات میهنی و دینی و قومی و نژادی. بههمین خاطر اگر برخی میپرسند که چرا باید به دیگران کمک کنیم درحالیکه خودمان محروم یا زلزلهزده داریم پاسخ این است که این نوعی بیمه اخلاقی و ایجاد همبستگی جهانی در بلایا است. حتی کشورهای دشمن یکدیگر هم در این موارد به یکدیگر کمک میکنند چه رسد که کشورهای زلزلهزده دوست و همسایه باشند.
چراکه باید ظرفیت اخلاقی همبستگی جهانی را بالا برد و امیدوار باشیم که در روز نیاز ما نیز کمک بیمنت دریافت خواهیم کرد. در واقع این نوع کمکها بیش از آنکه نیاز زلزلهزدگان را برطرف کند که موثر است نیاز مردم و کشورهای دیگر را به ابراز همدردی برطرف میکند. ما به معنای دقیق نیاز داریم که با ملل دیگر همبستگی اخلاقی و عاطفی پیدا کنیم.
بهترین فرصتها برای بروز این همبستگیها حوادث طبیعی است که انسانها فراتر از تعلقات متعارف آنان همسرنوشت میشوند. یک لحظه فکر کنیم که قرار است که شهاب سنگ بزرگی به جایی در زمین بخورد که نمیدانیم کجاست. در چنین شرایطی همه تبدیل به انسانهایی فراتر از ملیت، رنگ، نژاد، دین و قومیت و زبان میشویم. زلزله نمونه محدودتر چنین فاجعهای است.
حال که به زلزله پرداختیم بد نیست به یاد آوریم که در تهرانی زندگی میکنیم که پایتخت کشور است و دو گسل اصلی در شمال و جنوب آن وجود دارد و چه بسیار ساختمانهای بلند بهویژه روی گسل شمالی ساخته شده است و چه بسیار مناطقی از تهران که بافت فرسوده محسوب میشوند و چه بسیار ساختمانهایی که کلا ناایمن هستند و جالبتر اینکه بسیاری از سالنهایی که برای زلزله احتیاطی ساخته و در نظر گرفته شدهاند به علل نیازهای مالی یا منافع شخصی و رانتی از گردونه این کارکرد خارج شدهاند.
کیفیت آمادگی ما برای مواجهه با زلزله تهران نمادی از میزان آیندهنگری ما در همه امور است. چگونه میتوانیم در برابر مسئلهای با این میزان اهمیت، اقدامات پیشگیرانه انجام ندهیم؟ این یک مسئله فوقامنیتی است. گرچه ممکن است دهها سال هم رخ ندهد ولی احتمال دارد همین الان هم رخ دهد. چون تبعات آن فوقالعاده سنگین است نباید از برابرش بیتفاوت گذشت. علت بیتفاوتی ما این است که هنوز به مرحله موجودی که آیندهنگر باشد نرسیدهایم و باور به علم نداریم. جامعهای که برخی مقاماتش در ضدیت با دانش پزشکی دنبال طب ایرانی هستند بهتر از این رفتار نخواهد کرد. در این خصوص باید جداگانه نوشت.