دغدغه درست، راهحل نادرست
امروز چند مطلب درباره فضای مجازی و شبکههای اجتماعی داریم. اولی مصاحبه با آقای محمد رهبری از کارشناسان این حوزه بهویژه در مورد توئیتر، دومی یادداشتی از دکتر سم
امروز چند مطلب درباره فضای مجازی و شبکههای اجتماعی داریم. اولی مصاحبه با آقای محمد رهبری از کارشناسان این حوزه بهویژه در مورد توئیتر، دومی یادداشتی از دکتر سمیعزاده دانشیار دانشگاه الزهرا و سومی، سخنان آقای رئیسی در نشستی با برخی از فعالان دانشجویی.
آقای رئیسی درباره فیلترینگ پاسخ دادند که «ما همانند برخی کشورهای مدعی آزادی بیان، قائل به برگزاری دادگاه برای سکوهای خارجی نیستیم. سیاست دولت جلوگیری از تبدیل شدن فضای مجازی به بستری برای ایجاد ناامنی در کشور است و در این راستا فعالیت هر سکوی خارجی که حاضر به مسئولیتپذیری و پاسخگویی با ایجاد دفتر در داخل کشور باشد، هیچ منعی ندارد.»
این سه موضع نشان میدهد که به عقیده استاد دانشگاه از ابتدای قرن 21، جهان وارد دوره جدیدی شده که با گذشته تفاوتهای بنیادی دارد. در این دوره جدید، مدیریت امور جز از طریق شبکهای و با استفاده از اینترنت به نحو کارآمدی موثر نیست. کارشناس شبکهها توضیح میدهد که این شبکهها چگونهاند؟ وضعیت ایرانیان در این شبکهها چگونه است و چه کسانی در آن دست بالا را دارند و چرا؟ و چه کارکردهای مهمی دارند؟ و فرصتها و تهدیدهای این شبکهها چیست؟ و بالاخره آقای رئیسی هم از دغدغههای درستی درباره این فضا و شبکههای اجتماعی سخن گفته است. بنابراین در مقام توصیف تفاوت چندانی نیست. آنچه که تفاوتها را رقم میزند، در مقام راهحل و تجویز است. به عبارت دیگر ذهنیت مسئولان در این مرحله به نسبت ساده است. فیلتر و بستن و گرفتن. درحالیکه این راهحلها دقیقا نقش مُسَکِّن را دارند، یعنی ممکن است در کوتاهمدت درد را کم کند، ولی عفونت را از میان نمیبرد، بلکه سرخوشی ناشی از کاهش درد منجر به غفلت از درمان نیز میشود.
مسئله این است که هیچکس مخالف مسئولیتپذیری حضور افراد در فضای مجازی نیست، نهتنها مخالفت با این حضور بیمعنا است، بلکه این یک مطالبه هم هست. ولی مشکل در تفاوت تعریفی است که مسئولان و مردم از این مسئولیتپذیری میکنند. به عبارت دیگر، بسیاری از آنچه که از نظر حکومت نباید در فضای مجازی منتشر شود، جزو حقوق مردم و مصداق آزادی بیان است. اتفاقا به علت وضعیت رسانههای مکتوب و صداوسیما است که مردم به سوی فضای مجازی هجوم بردهاند و الا دلیلی ندارد که مردم این اندازه از وقت خود را صرف آن کنند. مسئله این است که حکومت علاقهای به باز کردن فضای رسانههای داخلی و بهطور مشخص صداوسیما ندارد و مطبوعات نیز همچنان با محدودیتها مواجه هستند. لذا اقبال عمومی به سوی فضای مجازی است و هیچکدام از صاحبان پلتفرمها یا سکوهای اجتماعی نیز حاضر نیستند که در مواجهه با این حد از آزادی بیان با دغدغههای حکومتی همراهی کنند. ولی اگر موضوعات مشخصی مثل اقدامات تروریستی یا آموزش خرابکاری و امثال اینها باشد طبیعی است که همه سکوهای اجتماعی حاضر به همکاری هستند و اگر نباشند هزینه سنگینی بر آنان بار میشود.
خلاصه آنکه دغدغههای موجود درباره فضای مجازی صحیح است، ولی راهحل آن فیلترینگ و قطع اینترنت و کاهش سرعت آن نیست. راهحل آزاد شدن فضای رسانههای رسمی بهویژه صداوسیما و نیز حاکمیت قانون در مواجهه با کاربران است، هنگامی که درباره بسیاری از موارد حاضر نیستند به قوانین موجود خود بسنده کنند، چگونه انتظار باید داشت که دیگران با ایران در شناسایی مجرمان اینترنتی همکاری نمایند؟