داستان افول اجتماع
اگر بخواهیم یک تصویر جامع از وضعیت عمومی جامعه خود ارائه کنیم، شاید مهمتر از هر چیز آن را باید در ذیل افول انواع سرمایه عرضه کرد.
اگر بخواهیم یک تصویر جامع از وضعیت عمومی جامعه خود ارائه کنیم، شاید مهمتر از هر چیز آن را باید در ذیل افول انواع سرمایه عرضه کرد. «سرمایه اقتصادی» در حال افول است؛ بهنحویکه در چند سال گذشته حتی به اندازه جبران استهلاک هم قادر به سرمایهگذاری نبودهایم، چه رسد به اینکه برای رشد ۸ درصدی سرمایه تامین نماییم. «سرمایه انسانی» ما نیز از سه جهت در حال افول است؛ اول، از حیث مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان به خارج از کشور است که در چند سال اخیر بهویژه پس از اتفاقات اخیر شدت گرفته است. همچنین از حیث عدم بهکارگیری سرمایه انسانی در جایگاه واقعی آن از جمله در مدیریت امور کشور که بهشدت از این نظر فقیر است. همچنین در سطوح دیگر هم گزارش میشود که نیروی متخصص در حال تغییر حرفه است. در شماره امروز هممیهن از ترک حرفه ماماها گزارش شده است. سوم از حیث افت آموزشی در مدارس و دانشگاهها که نسبت به گذشته بسیار مشهود و برجسته است. سرمایه دیگری که در حال افول است، بهرهبرداری بیش از حد از منابع طبیعی، آب، انرژی، جنگل، خاک، هوا و... هر چه در اختیارمان است. آنها را به نحو دیوانهواری استخراج و مصرف میکنیم و بهزودی از این نظر در
تنگنا قرار خواهیم گرفت. بحران امثال گاز و آلودگی هوا شمهای از آثار این وضعیت است. و بالاخره «سرمایه اجتماعی» نیز در حال افول است. رکن این سرمایه اعتماد است. اعتماد به حکومت، اعتماد به دیگران، امید به آینده و مولفههای مشابه.
اگر از هر مسئولی پرسیده شود که برنامه تو برای آینده جامعه از جمله حوزه تحت امر خودت چیست؟ بهترین پاسخ او این است که من باید سرمایه حوزه مسئولیت خود را حفظ و سپس افزایش دهم. در میان انواع ذکر شده از سرمایه، بدون تردید احیای سرمایه اجتماعی در دسترستر است و چهبسا تامین آن موجب تقویت انواع سرمایههای دیگر نیز خواهد شد. مصاحبه امروز روزنامه با نویسندگان کتاب «چه شد؟ داستان افول اجتماع در ایران» به تحلیل روند تغییرات مولفههای مرتبط با موضوع در چند دهه گذشته پرداخته است. فارغ از موافقت یا مخالفتی که میتوان با هر تحلیلی داشت، در این گزاره نباید شک کرد که طرفداران وضع موجود موظفاند در تایید و رد این تحلیلها نظرات و مستندات خود را ارائه کنند. آنان عادت کردهاند که یا از کنار این شواهد قطعی عبور کنند یا بشنوند و به روی خود نیاورند. توافق بر اجرای هیچ سیاستی مقدم بر سیاستهایی نیست که معطوف به احیای سرمایه اجتماعی باشد. آغاز آن از رسانه است؛ رسانهای که صدای گویای مردم باشد و مسئولین را به پاسخگویی بکشاند و مردم را بینیاز از رجوع به رسانههای فرامرزی کند. برداشتن همین گام نیمی از راه است، اگر برداشته شود. اینکه
مسئولین پیوسته مردم را از استفاده از سایر رسانهها برحذر میدارند و دعوت میکنند که حرف آنان را باور نکنند، فقط یک دلیل دارد و آن نداشتن رسانه رسمی مورد اعتماد است. اعتماد به رسانه رسمی بازتابی از اعتماد به حکومت و این بزرگترین سرمایه است. اگر این تغییر انجام شود راه برای دیگر اقداماتی که انواع سرمایه را افزایش دهد هم باز خواهد شد.