| کد مطلب: ۵۰۲۲

ضعف رسانه داخلی تهدید امنیت ملی

برخی از نهاد اجتماعی فقط در مقاطعی خاص اثرگذاری و کارآیی اصلی خود را نشان می‌دهند. برای نمونه هلال‌احمر در جریان زلزله و سیل و حوادث طبیعی است که نشان می‌دهد تا

برخی از نهاد اجتماعی فقط در مقاطعی خاص اثرگذاری و کارآیی اصلی خود را نشان می‌دهند. برای نمونه هلال‌احمر در جریان زلزله و سیل و حوادث طبیعی است که نشان می‌دهد تا چه حد کارآمد است. نیروی نظامی در جریان جنگ است که ورزیدگی و جنگجویی خود را نشان می‌دهد، روزنامه‌نگاری و رسانه‌ها نیز در جریان حوادث سیاسی و اجتماعی است که عیار و کارآمدی خود را نشان می‌دهند. از این نظر سال 1401، بهار روزنامه‌نگاری بود، هر چند کوشش‌های برخی برای جلوگیری از شکوفایی آن هیچ‌گاه قطع نشد. هرگاه شکوفه می‌‌زد، سرما یا بادی سخت می‌وزید و اجازه تبدیل شدن به گل و میوه را نمی‌داد. سال 1401 یک حقیقت را بر همگان حتی سیاستگذاران محافظه‌کار آشکار کرد. اینکه ضعف بزرگ جامعه و به‌ویژه ساختار رسمی ایران فقدان رسانه است، اشتباه نکنید، به لحاظ سخت‌افزاری تا دل‌تان بخواهد رسانه دارند. صداوسیما با صدها مرکز و ده‌ها هزار شاغل در یک سوی ماجرا است. مثل شیر بر تارک رسانه‌های رسمی قرار گرفته است.

در کنار آن، ده‌ها و صدها نشریه، خبرگزاری، سایت، افسران جنگ نرم و... و با مصرف کردن مبالغ بزرگ از بودجه به صف شده‌اند و لشکری بزرگ از رسانه را به تصویر می‌‌کشند، و مفروض است که چون سد سکندر نه‌تنها مانع نفوذ پیام‌رسانه‌های بیگانه شوند، بلکه موظفند و می‌توانند که هر اقدام رسانه‌ای علیه حکومت را در نطفه خفه کنند، ولی هنگامی که اولین گلوله‌های خبری شلیک شد، سنگرهای این لشکر بزرگ یکی پس از دیگری فرو ریخت و چند رسانه معمولی بساط این صف‌‌آرایی را برچیدند. همگان متوجه شدند که این سلاح رسمی کار نمی‌کند و گلوله‌های خبری و تحلیلی آن مشقی و‌ فاقد مرمی است و خطری ندارد. چرا؟ به این دلیل که اینها واجد سخت‌افزار رسانه و فاقد نرم‌افزار آن بودند، مثل رایانه‌ای که همه اجزایش باشد، ولی فاقد سیستم عامل و برنامه‌های نرم‌افزاری باشد. چنین رایانه‌ای ناتوان از انجام کار است. رسانه‌های رسمی نیز دارای سخت‌افزار ولی بدون روزنامه‌نگار بودند، مصداق آفتابه لگن صددست، شام و ناهار هیچی، وجود بشقاب و کاسه و قاشق، بدون نان و غذا. این واقعیت رسانه‌ای ایران بود که در جریان مهسا و سپس موضوع مسمومیت‌ها خود را نشان داد و هزینه سنگینی را به کشور وارد کرد. در این میان چند روزنامه‌ و ده‌‌ها خبرنگار و نویسنده نیز کوشیدند که این خلأ مهم را پر کنند، ولی چه می‌توان گفت؟ آنان که باید می‌شنیدند و متوجه این خلأ خطرناک می‌شدند، همراهی نکردند و تعداد زیادی از روزنامه‌نگاران سروکارشان به دادگاه افتاد و هنوز برخی از آنان از جمله همکارمان خانم الهه محمدی در زندان هستند.
این حوادث فرصتی بود برای رسانه‌های آن‌سوی آب که فارغ از محدودیت‌های قانونی و حتی اخلاقی به لحاظ تعداد بیننده جهش کنند و در نقطه مقابل در داخل کشور رسانه‌های رسمی و طرفدار وضع موجود به لحاظ مخاطب و اعتماد، سقوط وحشتناکی را تجربه کنند و در این میان رسانه‌های مستقل تا حدی توانستند فشارها را تحمل کرده و جایگاه خود را تقویت نمایند.
واقعیت این است که به مسئولین دولتی باید متذکر شد که به جای هزینه کردن برای شکایت از رسانه‌های مستقل و روزنامه‌نگاران، آن را صرف توسعه زیرساخت‌های رسانه‌ای کنند. فقدان یک رسانه مورد اعتماد نزد مردم، امنیت کشور را از نداشتن تجهیزات نظامی پیشرفته، بیشتر تهدید می‌‌کند. آنان که می‌گفتند ایران‌خودرو را بدهید به ما تا با کیفیت موشک‌ها آن را تولید کنیم باید گفت؛ باشد، ولی پیش از آن رسانه‌های درجه اول را ایجاد کنید. رسانه‌هایی که تماماً دست شماست.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی