| کد مطلب: ۸۷۵۳

تمدن به‌جای ارشاد؟

درباره تغییر نام وزارت فرهنگ

درباره تغییر نام وزارت فرهنگ

ظاهراً تغییر نام وزارت ارشاد که وزیر فرهنگ از آن سخن گفته بود، با تغییر «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به «وزارت فرهنگ و تمدن اسلامی»، به مرحله عملیاتی و اجرایی رسید. در این جابه‌جایی واژه «تمدن» جایگزین کلمه «ارشاد» شد. واژه‌ای که طی این‌سال‌ها به‌دلیل عملکرد بد نهادهایی که کارکرد و ماموریت ارشادی داشتند به‌ویژه نهادی مثل «گشت ارشاد»، بار منفی پیدا کرد و از معنا تهی شد. به‌نظرم این تغییر نام هم از منظر زیبایی‌شناسی، هم از حیث آسیب‌شناسی واژگانی که کلمه «ارشاد» تداعی می‌کرد، تغییری مثبت و روبه‌جلو بود و حالت استعلایی، کنترل‌گرانه و بازدارنده‌ای که در کلمه «ارشاد» وجود داشت و تصویر ذهنی منفی برآمده از آن در حافظه جمعی را از عنوان این وزارتخانه پاک کرد. گرچه «ارشاد» از حیث لغوی به‌معنای راهنمایی و هدایت‌کردن بود اما کسی آن را در ترکیب با وزارت فرهنگ، نه به این مفهوم، که به‌معنای نظارت سختگیرانه، سانسور، ممیزی و دست‌اندازهای سازمانی تداعی می‌کرد و خود واژه دچار استحاله کلامی و مفهومی شده بود. خود این تجربه و رخداد نشان می‌دهد که چقدر معنای کلمات، نه متکی به مفهوم درون‌ذاتی و لغوی که به هویت بیرونی و اجتماعی آنها وابسته است و چقدر عملکرد بد برخی نهادها و سازمان‌ها که عنوان یک واژه را بر دوش می‌کشیدند به آن واژه و کلمه لطمه زده و آن را از معنای واقعی خود انداخته است. کلمه «ارشاد» یکی از مهمترین آنهاست که به‌ویژه در یک‌سال‌اخیر، نفرت‌انگیزی و حساسیت افکارعمومی درباره آن به اوج خود رسیده است. به‌همین‌دلیل است که حذف کلمه «ارشاد» از عنوان این وزارتخانه را باید اقدامی درست و اصلاحی معنادار دانست. اما جایگزین‌شدن واژه «تمدن» به‌جای ارشاد و اضافه‌شدن آن به کلمه «فرهنگ» که در یک ترکیب واژگانی نام وزارتخانه را به «وزارت فرهنگ و تمدن اسلامی» تغییر داده، درعین‌اینکه از زیبایی‌شناسی ادبی برخوردار شده اما چند نکته دارد که باید به تأمل در آن پرداخت. این ترکیب، عنوان و نامگذاری، بخش مهمی از واقعیت تاریخی کشور یعنی فرهنگ و تمدن ایرانی را به‌طورکلی حذف کرده و می‌تواند مصداقی از یک تحریف تاریخی باشد. فرهنگ و تمدن در این سرزمین همواره دوسویه مهم داشته است؛ یکی سویه ملی و دیگری سویه دینی. در این نامگذاری جدید اما هیچ ردونشانی از «فرهنگ و تمدن ایرانی» در نام وزارتخانه نیست و انگار بخش بزرگ و مهمی از تاریخ این‌سرزمین، نادیده گرفته شده است. بسیاری از آنچه وزارت فرهنگ متولی سازماندهی و مدیریت آن است، ریشه در هنر و اندیشه ایرانی دارد و در شکل‌گیری هویت تاریخی این مُلک و مردم نقش مهمی داشته است. ایرانیت و اسلامیت همواره به‌عنوان دو منبع و مرجع مهم تمدن‌ساز در این خاک بوده و همواره با هم تعامل و دیالکتیک داشته‌اند. نه‌فقط همزیستی مسالمت‌آمیز که همزیستی هم‌افزایی‌گون داشته‌اند و به رشد و غنای هم کمک کرده‌اند. این نامگذاری اما هیچ نشانی از فرهنگ و تمدن ملی ایرانیان در عنوان خود ندارد. گرچه عنوان جدید، بهتر از عنوان قبلی است اما عنوانی ناقص است و بخشی از فرهنگ و تمدن این سرزمین کهن را در نام خود لحاظ نکرده است. نکته دیگر اینکه، صرف تغییر نام نمی‌تواند دلیلی بر اصلاح و بهبود عملکرد یک وزارتخانه باشد. آنچه مهم است، رسم یک سازمان است، نه اسم آن. اگر قرار باشد همان سازوکارهای سختگیرانه نظارتی و هدایتی که رویکردی کنترلی و استعلایی به فعالیت‌های فرهنگی و هنری دارد و به بازدارنده‌های ساختاری در راه رشد و اعتلای فرهنگ و هنر در کشور انجامیده تداوم یابد، هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است. تنها یک واژه به‌جای واژه دیگر نشسته است! محمدمهدی اسماعیلی درباره این تغییر نام گفته است: «بنای ما بر این است که با آن نگاه بلند انقلابی و بیانیه گام دوم و متناسب با نگاه‌های جدید در حوزه مدیریت فرهنگی، نامی را با دوستان مجلس و براساس لایحه هفتم انتخاب کنیم. به‌نظرم تغییر مهمی خواهد بود که جهت‌گیری‌ها و رویاپردازی‌های مهم که لازمه فرهنگ و هنر است، پیشانی کار قرار گیرد و جهت‌دهی فعالیت‌ها به این‌سمت باشد.» اما واقعیت این است که امروز شاهد کمترین حس رابطه بین اهالی فرهنگ و هنر با وزارت فرهنگ هستیم و اگر قرار است این وزارتخانه رویکرد تمدنی و تمدن‌ساز در پیش بگیرد، با این برخوردهای قهری و چکشی با اصحاب فرهنگ و هنر و این تک‌صدایی و عدم‌تحمل اندیشه‌های منتقد و برنتافتن آن، نمی‌توان تمدن‌سازی کرد. تمدن یعنی تاب‌آوردن.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی