انقلاب راستگرایانه آمریکای لاتین/در عصر ترامپ، چه نیروهایی به این منطقه شکل میدهند
خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین که خود را «آنارکوکپیتالیست» میخواند، اره برقی به دست گرفته تا نماد حمیت او در کوتاهکردن ابعاد دولت باشد و نایب بوکله، رهبران ریشوی السالوادور و متعلق به نسل هزارهای، هواداران دوآتشهای در کشور خود و خارج از آن جمع کردهاند.
برایان وینتر سردبیر فصلنامه قاره آمریکا (امریکاز کوارترلی)
عملاً از لحظهای که در سال ۱۹۵۹ به همراه دسته شورشیان ریشویش به سمت هاوانا راندند، تا سال ۲۰۱۶، هنگام مرگ به دلایل طبیعی، شاخصترین رهبر در آمریکای لاتین، همان فیدل کاسترو بود. کاسترو، با لباسهای نظامی که بخشی از شخصیت آشنای او شده بود، سیگارهای برگ قلمی کوهیبا و ماراتنهای سخنرانیاش که در آنها عمو سام را شرور مینمایاند، ذهن انقلابیون و شبهنظامیان دیگر در سراسر جهان را به تسخیر خود درآورد. او هرگز به این راضی نبود که فقط بر کوبا حکمرانی کند و تلاشی خستگیناپذیر داشت که ایدههایش را صادر کند.
در طول دههها، شبکه جهانی متحدان و طرفدارانش، رشد کرد و شامل رهبرانی متنوع شد، از قبیل سالوادور آلنده در شیلی، هوگو چاوز در ونزوئلا، رابرت موگابه در زیمبابوه و یاسر عرفات، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین. «ال کوماندانته» [به معنای فرمانده با «اِل» به عنوان حرف تعریف معرفهساز. این عنوان به این شکل یعنی اوست که فرمانده است و وقتی بدون هیچ کلمه دیگری، فرمانده میگوییم، داریم از او حرف میزنیم.] امروز در گور میلرزید اگر میفهمید امروز دو چهره آمریکای لاتین که به وجهه جهانی او از همه نزدیکتر شدهاند، هر دو از ایدئولوژی راستگرایانه میآیند.
خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین که خود را «آنارکوکپیتالیست» میخواند، اره برقی به دست گرفته تا نماد حمیت او در کوتاهکردن ابعاد دولت باشد و نایب بوکله، رهبران ریشوی السالوادور و متعلق به نسل هزارهای، هواداران دوآتشهای در کشور خود و خارج از آن جمع کردهاند. به جای شعار شایع انقلابی کوبا، «هاستا لا ویکتوریا سیمپره!» یا «تا پیروزی نهایی!»، حالا شعار آزادیبخش میلی، «ویوا لا لیبرتاد، کاراخو» یا «زندهباد آزادی، لعنتی» است که در برخی فضاهای دانشجویی در آمریکا روی تیشرتها ظاهر شده و تا اسرائیل هم سیاستمداران آن را نقل میکنند.

مثل کاسترو در زمان خودش، هر دوی این رهبرها دارند خیلی فراتر از وزن کشور خود در صحنه جهانی ظاهر میشوند. میلی اولین رئیس حکومتی بود که پس از انتخاب [دوباره] دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در سال ۲۰۲۴ با او دیدار کرد و استقبال باشکوهی در تفرجگاه مارالاگوی ترامپ دریافت کرد. ترامپ میلی را «رئیسجمهور محبوب من» خوانده و در ماه اکتبر، بسته نجات مالی ۲۰ میلیارد دلاری به آرژانتین فرستاد. این بزرگترین بسته نجات اینچنینی در سی سال اخیر است که ایالات متحده برای کشوری فرستاده است.
موفقیت میلی در کوچککردن بوروکراسی دولتی و کمکردن کاغذبازیهای اداری، کمک کرد تورم در آرژانتین از ۲۰۰ درصدِ زمان بر مسند نشستن او در سال ۲۰۲۳، به ۳۰ درصد در اواخر سال ۲۰۲۵ برسد. کار او به عنوان الگویی مورد تمجید «کِمی بیدنُک»، رهبر حزب محافظهکار بریتانیا؛ جیورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا و بسیاری دیگر در میان راستگرایان اروپا قرار گرفته است. این ماجرا او را به نوعی مرشد برای غولهای لیبرتارین سیلیکون ولی آمریکا، از قبیل ایلان ماسک هم تبدیل کرده است. ماسک در نشست محافظهکاران آمریکا در ماه فوریه، ارهبرقی میلی را با خود روی سن برد.
در همین حین، سرکوب باندهای خلافکاران از سوی بوکله هم او را به چهرهای بسیار محبوب در گستره وسیعی از آمریکای لاتین و فراتر از آن تبدیل کرده است؛ با وجود این که او بدون تعارف به دغدغهها درباره روال قانونی و حقوق بشر در این روند بیاعتنایی میکند. حدود ۸۱ درصد از شیلیاییها در یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۴، به بوکله امتیاز مثبت دادند؛ بالاتر از هر رهبر دیگری در جهان و بیش از دو برابر رئیسجمهور خودشان. بوکله در تیکتاک، بیش از ۱۱ میلیون دنبالکننده دارد؛ بیشتر از هر رئیس حکومت دیگری به جز ترامپ.
شور انقلابی واقعی در آمریکای لاتین امروز، با حضور رهبرانی که مصمم باشند نهفقط کشور خود بلکه منطقه را متحول کنند، عمدتاً در جناح راست ایدئولوژیک دیده میشود. رهبران محافظهکار اخیراً چندین انتخابات را بردهاند و در چند انتخابات دیگر در سال آینده هم گزینه پیشتاز هستند. در این شرایط، به نظر میرسد آمریکای لاتین مهیای تغییری تاریخی است؛ در ابعادی که در هر نسل سیاسی یک بار ممکن است رخ دهد. این روند، نحوه مواجهه این کشورها با جرائم سازمانیافته، سیاستهای اقتصادی، رابطه راهبردی خود با ایالات متحده و چین و مسائل دیگر را تغییری بنیادین خواهد داد.
در سال ۲۰۲۵، دنیل نوبوآ، رئیسجمهور محافظهکار اکوادور، مجدداً انتخاب شد. حزب میلی هم در انتخابات کلیدی و میاندوره پارلمان آرژانتین، با فاصلهای فراتر از انتظارات، برنده شد تا شتابی حتی بیش از پیش به دستور کارش داده شود. بولیوی، با انتخاب رودریگو پاز پریرا، یک اصلاحطلب میانهرو، شاهد پایان دورانی تقریباً ۲۰ ساله از حاکمیت سوسیالیستی بود. محافظهکاران مشتاق کرسی ریاستجمهوری در کاستاریکا و پرو پیشتاز نظرسنجیها هستند و در برزیل و کلمبیا، در انتخاباتی که بناست در سال ۲۰۲۶، نتایجشان مشخص شود، در فاصلهای نزدیک پشت سر رقبای خود هستند.
آمریکای لاتین، متشکل از ۲۰ کشور است؛ با پویهشناسیهای سیاسی و تواریخی متمایز. ممکن است در نهایت جریان راست در همه این نمونهها پیروز از کار درنیاید؛ اما لحظات دیگری هم در تاریخ بودهاند که در آنها، منطقه کموبیش همگام حرکت کرده است: دیکتاتوریهای ارتجاعی که پس از انقلاب کوبا، بیشتر منطقه را در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در نوردیدند، موج بازگشت به دموکراسی در دهه ۱۹۸۰، اصلاحات بازارگرایانه «اجماع واشنگتن» در دهه ۱۹۹۰ و روند موسوم به «موج صورتی» که چاوز و دیگر چپگرایان را در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه ۲۰۲۰ به قدرت رساند.
امروزه به نظر میرسد یک موج تجدید آرایش منطقهای دیگر در حال شکلگیری است که بعضی از فرضیات پایهای باقی دنیا درباره آمریکای لاتین را به چالش میکشد. نتیجه در سالیان پیش رو، منطقهای خواهد بود که در زمینه قاچاق مواد مخدر و دیگر جرائم، سیاستهای تهاجمیتر را پی میگیرد، نسبت به سرمایهگذاری داخلی و خارجی رویکرد حمایتیتری دارد، کمتر نگران تغییرات اقلیمی و جنگلزدایی است و در مجموع با دولت ترامپ روی اولویتهایی مثل مهاجرت و محدودکردن حضور چین در نیمکره غربی، هماهنگ است.
با توجه به تاریخ مداخلات ایالات متحده در آمریکای لاتین، شاید انتظار این میرفت که ظهور رئیسجمهوری زورمدار، ملیگرا و راستگرا در ایالات متحده، رانه مقاومتی چپگرایانه در این منطقه شود؛ اما لااقل فعلاً رهبرانی که در آمریکای لاتین، بیشترین سود را از بازگشت ترامپ بردهاند، آنهایی نیستند که او را محکوم میکنند و در مقابل او میایستند، بلکه آنانی هستند که تحسین و تملق او را میگویند و حتی از او تقلید میکنند.
در مسیر راست
به نظر نمیرسد این حرکت به راست، صرفاً حرکت آونگی جزئی، کوتاهمدت و چرخهای در سیاست منطقه باشد. نگاه دقیق به نظرسنجیها و دیگر روندهای زیربنایی حاکی از این است که ایدهها و اولویتهای سیاستگذارانه محافظهکارانه در آمریکای لاتین در حال جا بازکردن هستند. مرکز نظرسنجی منطقهای «لاتینو بارومترو»، مستقر در شیلی، نظرسنجی سالانهای در ۱۸ کشور دارد که بهدقت زیر نظر است.
این نظرسنجی گزارش داد که در سال ۲۰۲۴، جمعیت آنانی که خود را راستگرا معرفی میکنند، به بالاترین سطح در بیش از دو دهه رسیده است. همین نظرسنجی نشان داد، بوکله با فاصله محبوبترین سیاستمدار در سراسر منطقه است، با امتیاز میانگین 7/7 از ۱۰. نامحبوبترین نیز، باز هم با فاصله، نیکولاس مادورو، دیکتاتور سوسیالیست ونزوئلا بود، با فقط 1/3 . بیشتر دلایل استیلای راست، ناشی از عوامل خارجی نیستند، بلکه از واقعیتهای در حال تغییری از درون آمریکای لاتین میآیند.
در صدر فهرست، کلافگی فزاینده مردم از جرم و جنایت است که چالش تازهای هم در منطقه نیست، اما در سالهای اخیر، به میزان قابلتوجهی بدتر شده است. طبق تخمینهای سازمان ملل متحد، کوکائین تولیدشده در آمریکای لاتین، در دهه گذشته سهبرابر شده است. این ثروت و قدرت بیسابقهای به باندها و کارتلهای منطقه داده و آتش خشونت مربوط به مواد مخدر را شعلهورتر کرده است. آمریکای لاتین، ۸ درصد جمعیت جهان را دارد، اما ۳۰ درصد از قتلهای جهان در آنجاست. در چندین کشور که سال آینده انتخابات دارند، شامل برزیل و پرو، جرم و جنایت بالاترین دغدغه رأیدهندگان در نظرسنجیها بوده است؛ به عنوان موضوعی که به شکل سنتی به نفع حمایت از راستگرایان بوده است.
عامل کلیدی دیگر، گسترش مسیحیت تبشیری در آمریکای لاتینی است که به شکل سنتی کاتولیک بوده است. این سیاست را در چندین منطقه تغییر داده و مسائل مربوط به درگیریهای فرهنگی، از قبیل سقط جنین و «ایدئولوژی جنسیتی» را پیش از بقیه مسائل قرار داده است؛ قابلتوجهتر از همه در برزیل.
فروپاشی اقتصادی و اجتماعی چشمگیر و چندینساله در ونزوئلا و کوبا، اعتبار سیاستهای سوسیالیستی را در ذهن نسلی از رأیدهندگان تخریب کرده و حتی محبوبیت برخی از نامزدهای چپ میانه را هم که بههر حال بخشی از همان قبیله ایدئولوژیک دیده میشوند، پایین کشیده است. کوچ مردم این دو کشور و دیگر کشورهای گرفتار بحران مثل هائیتی و نیکاراگوئه، منجر به مهاجرتی بیسابقه درون منطقه شده و واکنشی منفی را در کشورهای مقصد مثل شیلی، کلمبیا و پرو ایجاد کرده که برخی نامزدهای راستگرا به دنبال بهرهبرداری از آن رفتهاند.
در همین حال، شهرت جهانی میلی و بوکله هم نقشی کلیدی داشته است. شاید بیشتر رأیدهندگان مایل نباشند نسخه کپی میلی و بوکله را انتخاب کنند، به عنوان کسانی که سیاستهایشان به نظر افراطی میآید؛ اما حتی با وجود این، ویدئوهای فراگیر این دو که با استقبالی باشکوه در کاخ سفید و گردهماییهای متعبر مثل مجمع جهانی اقتصاد در داووس مواجه شدهاند، کنجکاویها را برانگیخته و این حس را تقویت کرده که رهبران راستگرا، نهفقط در این منطقه، بلکه در دنیا در حال پیشروی هستند.
محافظهکاری جدید
دههها بود که سیاستمدران راستگرای آمریکای لاتین، زیر بار پیوندشان با دیکتاتوریهای دوران جنگ سرد بودهاند. از دهه ۱۹۶۰ تا دهه ۱۹۸۰، دیکتاتورهایی مثل آگوستو پینوشه در شیلی، هوگو بانزر در بولیوی و افراین ریوس مونت در گواتمالا، ناظر بر سرکوب و قتل حکومتی بودند؛ اغلب به نام مبارزه با کمونیسم. بعد از موج بزرگ دموکراتیزاسیون در دهه ۱۹۸۰، بیشتر رهبران سیاسی، شامل راستگرایان، تلاش کردند از هر گونه پیوند با این رژیمها دوری کنند و اغلب پرهیز داشتند که «نظم و قانون» را در مرکز کارزارهای خود قرار دهند، از ترس این که فاشیست به نظر بیایند.
اما این ایده که راست، ذاتاً و منحصراً استبدادی است، در آمریکای لاتین امروز، از رونق افتاده است. هر سه دیکتاتوری آشکار منطقه، چپگرا هستند: کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا. توالی رؤسایجمهور مایل به راست که به نهادهای دموکراتیک احترام میگذاشتند، شامل مائوریسیو ماکری در آرژانتین (2019-2015) سباستین پینیِرا در شیلی، (۲۰۱۰ تا 2014 و ۲۰۱۸ تا 2022) کمک کرد بیاعتمادی دیرپا به محافظهکاران، رقیق شود.
این هم درست است که با کمرنگشدن خاطرات جنگ سرد و کلافگی از رشد جرم، هشدارها درباره حاکمیت استبدادی، کمی ضرب خود را از دست داده است. در نظرسنجی لاتینو بارومترو، حدود ۴۰ درصد، یا حکومت استبدادی را ترجیح میدادند یا برایشان مهم نبود حکومت دموکراتیک باشد. یک دهه پیش این عدد ۱۰ درصد بود. دیگر نقاط جهان غرب هم افول مشابهی در حمایت از دموکراسی نشان دادهاند.
در طول دهه گذشته، راستگرایان آمریکای لاتین همچنین تلاش کردهاند این تصویر قدیمی را پاک کنند که آنها نسبت به سرنوشت فقرا بیتفاوت هستند. دگم نئولیبرال و خواستار کوچکی دولت، کنار گذاشته نشده اما به آن اضافه شده، بهخصوص پس از همهگیری کووید ۱۹. دولتهای راستگرا در آمریکای لاتین، ناظر بر جاهطلبانهترین نمونههای افزایش هزینهکرد اجتماعی بودند و بسیاری از آن خدمات حمایتی را نگه داشتهاند.
در شیلی که سالها نمادی برای نئولیبرالیسم بود، دولت پینیرا بهنسبت بیشتر از بقیه منطقه صرف کمکهای مربوط به همهگیری کرد. در برزیل، رئیسجمهور ژائیر بولسونارو، ناظر بر گسترش شدید «بولسا فامیلیا» یا «کمکهزینه خانوار» بود. در نمونه تازهتر در آرژانتین، میلی البته سرخوشانه با ارهبرقی به سراغ برنامههای دولتی رفت اما میزان کمک نقدی به فقرا را دو برابر کرده است.
همچنان چپها در سراسر آمریکای لاتین، در هزینهکرد اجتماعی سخاوتمندتر دیده میشوند اما این برتری دیگر به بزرگی سابق نیست. رهبران راست، این انتقاد را که نخبهگرا، انحصارگرا و ضددموکراتیک هستند، تا حدی خنثی کردهاند و با این کار، توانستهاند بر نقاط قوت خود تمرکز کنند؛ مؤثرتر از همه، امنیت. همینطور بحث مقابله با تولید و فروش مواد مخدر توسط کارتلها که در سالهای اخیر، قدرت و ثروتشان افزایش یافته و نیز مصرفکنندگان بیشتر در خود آمریکای لاتین یافتهاند.
در چنین شرایطی، معلوم است چرا بوکله و دیگرانی که وعده مشت آهنین در مقابل این جرائم میدهند، پیشرفت کردهاند. از آغاز دوره بوکله در سال ۲۰۱۹، قتل در السالوادور بیش از ۹۰ درصد کاهش یافته و طبق برخی معیارها، این کشور، در زمره امنترینهای قاره است، با نرخ قتلی قابل مقایسه با کانادا. بسیاری از ناظران در آمریکای لاتین رویکرد بوکله را در تعلیق حقوق مصرح در قانون اساسی مثل رویه دادرسی عادلانه و آزادی تجمع و نیز زندانیکردن دو درصد جمعیت بزرگسال کشور، چندان مشکلدار نمیبینند.
حتی در شیلی که محل بعضی از قدرتمندترین نهادهای دموکراتیک در منطقه است، ۸۰ درصد در نظرسنجی تازهای گفتهاند از «وضعیت استثنایی» حمایت خواهند کرد؛ وضعیتی که در آن برخی آزادیهای مدنی برای مبارزه با جرم معلق میشوند. عملیاتی پلیسی در ریودوژانیروی برزیل در ماه اکتبر، به ورطه تیراندازی و آشوب فروغلتید و منجر به مرگ بیش از ۱۲۰ نفر شد. نهادهای جامعه مدنی برزیل با وحشت واکنش نشان دادند اما یک نظرسنجی که چند روز بعد انجام شد نشان داد بیشتر شهروندان این حمله را موفقیتآمیز دانستهاند.
حمایت از این نوع سرکوب تند در میان «فاولا»ها یا زاغهها هم بالا بود. حتی برخی رهبرانی که روشهای افراطی را رد میکنند، در حال توجه و پذیرش درخواستها برای رویکرد سختگیرانهتر علیه جرم هستند، با ساخت زندانهای فوق امنیتی و افزایش بازداشت رؤسای باندها. در عین حال، سیاستمدارانی که در مهار وضعیت امنیتی ناکام ماندهاند، با خطر فزاینده از دست دادن کرسیهایشان مواجه هستند.
در برزیل، نظرسنجیها میگویند، تصویر ضعف ایناسیو لولا دا سیلوا در مقابل جرم، مانعی مهم در راه کارزار انتخاب دوباره او به ریاستجمهوری در سال ۲۰۲۶ است. در مکزیک، ترور ماه نوامبر شهرداری که در مبارزه با جرم مواضع صریحی داشت، منجر به موجی از اعتراضات خیابانی و انتقاداتی تند از رئیسجمهور کلاودیا شینباوم شد. شینباوم، البته نسبت به سلفش، با کارتلها سختگیرتر است اما برای رأیدهندگان، نمره او در حوزه امنیت، از همه حوزههای دیگر کمتر است.
در پرو، در ماه اکتبر، مردانی سوار بر موتور، به روی حاضران در یک کنسرت آتش گشودند و چهار نفر را زخمی کردند. این حمله، کاسه صبر را درباره رئیسجمهور دینا بولوآرته لبریز کرد. شاخص حمایت از او پیش از آن هم به خاطر اتهام فساد در دولتش و چالشهای دیگر، یکرقمی بود. چند روز پس از این حمله، کنگره پرو، ۱۲۲ به ۰ رأی به برکناری او دادند و دلیلش را «فقدان دائمی صلاحیت اخلاقی» ذکر کردند.
تحول بنیادین
البته باید اشاره کرد که جریان چپ هنوز در بیشتر نقاط منطقه، زنده و سر حال است و در عرصه انتخاباتی توان رقابت دارد. پیام این جریان، بر محور نابرابری اقتصادی، احتمالاً همیشه در میان رأیدهندگان منطقهای که بالاترین فاصله طبقاتی جهان را دارد، حمایت جلب خواهد کرد. چپ سهم خود را هم از رهبران منتخب محبوب داشته است، مثل لولا که سال آینده برای چهارمین دوره غیرمتوالی ریاستجمهوری برزیل در انتخابات شرکت میکند و شینباوم که بابت مدیریت خونسرد و در عین حال قاطع در مذاکرات دشوار با ترامپ در حوزههای تجارت و مهاجرت، ستایشگرانی خارج از کشورش هم پیدا کرده است.
در برخی نمونهها ممکن است راستگرایان به این دلیل در نظرسنجیها جلو باشند که چپگرایان اکنون در قدرت هستند. در آمریکای لاتین و نیز بخش بزرگی از دنیای دموکراتیک، مقامات مستقر در قدرت، برای پیروزی در انتخابات دچار چالش شدهاند. به همین شکل، برخی ناظران میگویند تغییر کنونی ربط چندانی به ملاحظات ایدئولوژیک سنتی حول چپ و راست ندارند و عوامگرایان و غریبههای تازهوارد به عرصه سیاست، از همه جریانها و گروهها در حال رشد هستند.
دلایل دیگری هم هست که نسبت به تحقق کامل موج راستگرایی در آمریکای لاتین مردد باشیم. در کلمبیا و شیلی، شاخص حمایت از دولتهای چپگرا در محدوده ۳۰ تا ۴۰ درصد است. این آمار بالا نیست اما آن قدر هم پایین نیست که احتمال موفقیت در انتخابات آینده را پیشاپیش منتفی کند.
بهعلاوه، در کلمبیا و برزیل، تعدد نامزدهای راستگرا ممکن است منجر به تقسیم آرا شود و کار را به مرحله دوم برساند، به شکلی که نامزد راستگرا، بیش از حد افراطی به نظر برسد و نامزدی از چپ یا میانه پیروز میدان شود. دنیل نوبوا، رئیسجمهور اکوادور، ماه نوامبر تلاش کرد یک همهپرسی را از رأی بگذراند که در میان برخی اصلاحات دیگر، اجازه استقرار پایگاههای نظامی خارجی را در کشور میداد، اما ناکام ماند. این نشان میدهد میزان قدرتی که رهبران راستگرا میتوانند جمع کنند هم محدودیت خواهد داشت.
نکتهای که شاید کنایهآمیز باشد این است: ممکن است یکی از بزرگترین خطرات برای حرکت به سمت محافظهکاری در آمریکای لاتین، ترامپ باشد. رئیسجمهور آمریکا در دولت دومش توجه بسیاری به این منطقه نشان داده است. برخی از اولویتهای بالای داخلی او، از جمله مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی، نیازمند تعامل و فعالیت جدی در آمریکای لاتین و کارائیب هستند؛ اما نظرسنجیها میگویند ترامپ چندان در این منطقه محبوب نیست. او در نظرسنجی لاتینو بارومترو، وضعیت نسبتاً ضعیفی داشت، با نمره میانگین 4/2 از ۱۰. برخی از سیاستهای او هم با واکنشهایی منفی مواجه شدهاند و این خطر را ایجاد میکنند که متحدان محافظهکارش در منطقه هم پایین کشیده شوند.
مثلاً تصمیم ترامپ برای اعمال یکی از بزرگترین نمونههای تعرفه در دنیا علیه برزیل و درخواست او برای منع تعقیب بولسونارو بابت اتهام کودتا در سال ۲۰۲۳، در برزیل منجر به رشد ملیگرایی، افت حمایت از بولسونارو و رشد شاخص حمایت از لولا شد. به همین شکل، وعده ترامپ برای «پسگرفتن» کانال پاناما برای ایالات متحده، به محدودیت خوزه رائول مولینو، رئیسجمهور پاناما و یکی از آمریکادوستترین سیاستمداران آمریکای لاتین، ضربه زد.
اما به نظر میرسد، در موضوع نقش واشنگتن در این نیمکره هم فضای سیاسی به شکلی پیشبینیناپذیر در حال تغییر است. بسیاری معتقدند بسته نجات ترامپ برای آرژانتین از عوامل این بود که حزب میلی در انتخابات میاندوره بردی بیش از حد انتظار کسب کند. نظرسنجیها نشان دادند، حمایت قابلتوجهی در سراسر آمریکای لاتین از حملات نظامی ترامپ به قایقها به عنوان قاچاقچی و نیز به دیگر اهداف در ونزوئلا وجود دارد و این البته بسیاری را غافلگیر کرد. به نظر میرسد پیام این است که یک بار دیگر، خشم گستردهتر نسبت به کارتلها و مخالفت گسترده با مادورو، بر دیگر دغدغههای عمومی چربیده است.
اگر چنان که روندهای کنونی میگویند، چرخش به راست محقق شود، پیامدهای آن گسترده خواهد بود. آخرین باری که سیاست در آمریکای لاتین با نوعی همزمانی و همراستایی حرکت کرد، در دوران موج چپگرایی در دهه اول قرن حاضر بود. آن دوران، به عنوان راهنمایی عمل میکند که میگوید چه چیزهایی ممکن است رخ دهند. آن زمان، گروهی از رهبران که به طور کلی با هم هماهنگ بودند، شامل هوگو چاوز در ونزوئلا، نستور کرشنر در آرژانتین و لولا، توانستند توافقی تجاری برای سراسر نیمکره را به شکست بکشانند.
این توافق را بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش، رؤسای جمهور آمریکا تبلیغ کرده بودند و این شکست، مسیر اقتصادی منطقه را برای سالهای بعد، به شکلی بنیادین تغییر داد. رؤسایجمهور چپگرای آمریکای لاتین، سیاستهای اجتماعی قویتری اجرا کردند تا تضمین کنند، ثمره رونق عرصه تجارت کالا در آن دهه، به شکل عادلانه توزیع میشود. این به دهها میلیون نفر کمک کرد از فقر بیرون بیایند و منابع بیشتری برای آموزش و خدمات درمانی تأمین کرد. این اجماع نسبی ایدئولوژیک، منجر به شکلگیری تلاشهای دوباره برای همکاری منطقهای هم شد.
در سال ۲۰۰۸، اتحادیه ملل آمریکای جنوبی تشکیل شد، گروهی به دنبال ترویج تجارت درونمنطقهای و همکاری اجتماعی و نیز ایجاد مجمعی برای تصمیمگیری منطقهای که ایالات متحده را بیرون میگذاشت. این اتحادیه، در اواخر دهه ۲۰۱۰ عملاً برچیده شد؛ زمانی که دولتهای چپگرا قدرت را از دست دادند و اخلافشان این بلوک را بیش از حد ایدئولوژیک دیدند.
امروزه، بسیاری از ناظران شرط بستهاند، تغییری که به همین اندازه تحولآفرین و این بار به سمت راست باشد، منجر به موجی از سیاستهای حامی تجارت در سراسر آمریکای لاتین خواهد شد. در فاصله یک دهه از ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۳، اقتصادهای منطقه به طور میانگین یک درصد در سال رشد داشتند، در دههای که به نام «دهه از دسترفته» خوانده شد. حالا و بعد از آن دهه، بسیاری از سیاستمداران وعده میدهند الگوی میلی را دنبال کنند، مقررات را کم کنند و دولت را کوچکتر. رافائل لوپز آلیاگا، شهردار لیما و نامزد پیشتاز انتخابات پرو، میلی را یک «منجی» خوانده است.
در کلمبیا، ویکی داویلا، روزنامهنگار راستگرا که در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۶ شرکت دارد، اکسل کایزر، مشاور سابق میلی را برای کارزار خود استخدام کرده است. حوزه آنتونیو کاست، نامزد محافظهکار در انتخابات ماه دسامبر شیلی، وعده داد هزینهکرد دولت را ۲۱ میلیارد دلار کاهش دهد و کاغذبازی را کم کند. او میگوید این برنامه، رشد اقتصادی سالانه ۴ درصدی حاصل خواهد کرد؛ یعنی دو برابر سالهای اخیر.
تاریخ معاصر آمریکای لاتین، پر از سیاستهای ریاضتی و برنامههای حمایت از سرمایهگذاری است که به خاطر ناآرامی اجتماعی و فقدان حمایت سیاسی، ناکام ماندهاند. سرمایهگذاران هم با این خطر مواجهاند که در تخمین توانایی غلبه یک سیاستمدار بر چالشهای ساختاری و قدیمی منطقه از قبیل سطح پایین تحصیلات و بهرهوری، دچار اغراق شوند.
با این حال، بازارهای مالی به احتمال تغییر با اشتیاق قابلتوجهی واکنش نشان دادهاند؛ بهطوری که یک شاخص، از رشد بیش از ۳۰ درصدی بازار سهام در آمریکای لاتین میگوید. بسیاری بر این باورند که با افزایش تعداد رهبران بازار پشت فرمان قدرت، منطقه بهتر میتواند ظرفیتهایش در حوزه مواد معدنی حیاتی و نفت و گاز را تحقق بخشد.
سم آلتمن، مدیر عامل اوپناِیآی، در ماه اکتبر اعلام کرد برنامه دارد در آرژانتین که روی مراکز داده مربوط به هوش مصنوعی و پروژههای دیگر سرمایهگذاری کند. این ممکن است در نهایت ۲۵ میلیارد دلار ارزش داشته باشد و نشانه اشتیاق سیلیکون ولی نسبت به میلی و الگوی سیاست اقتصادی اوست. آمریکای لاتین راستگراتر ممکن است موضع بدبینانهتری نسبت به چین هم بگیرد و بیشتر به سمت ایالات متحده مایل باشد. نسل پیشین رهبران محافظهکار در انتخاب بین این دو ابرقدرت، مرددتر بودند.
چین بزرگترین شریک تجاری چندین کشور در این منطقه است، شامل برزیل، شیلی، پرو و اروگوئه؛ در حالی که ایالات متحده با فاصله بزرگترین سرمایهگذار در منطقه است؛ اما دولت ترامپ، فشار را بر متحدانش برای فاصلهگرفتن از پکن افزایش داده است، بهخصوص وقتی موضوع سرمایهگذاری چینیها در حوزههایی باشد که حساسیت بالقوه دارند، از قبیل فناوریهای ارتباطی و زیرساخت بندرها.
اسکات بسنت، وزیر خزانهداری ایالات متحده، بسته نجات اخیر برای آرژانتین را تلاش آشکار برای مقابله با نفوذ فزاینده پکن دانست و آن را بخشی از «دکترین مونروی تازه» خواند، در ارجاع به این ایده قرن نوزدهمی که حضور قدرتهای بیرونی در نیمکره غربی را نامطلوب میدانست.
گمانهزنیها حاکی از این احتمال است که واشنگتن شرایطی را به این بسته ضمیمه کرده باشد، از جمله درباره چین. به شکل کلیتر، به نظر میرسد ترامپ مصمم است، این پیام را ارسال کند که به متحدانش در آمریکای لاتین، با بستههای کمکی و مزایای دیگر پاداش خواهد داد و همزمان دولتهای مخالف و متضاد را با تعرفه و تحریم، مجازات خواهد کرد. باید دید آیا موج آینده رهبران، به چنین مشوقهایی واکنش نشان میدهد یا به حفظ موضع عدم تعهد ادامه خواهد داد.
از دهه ۱۹۹۰، نسلی از رهبران چپگرا در برنامههایی مثل مجمع سائوپائولو، توانستند آشنایی شخصی با یکدیگر پیدا کنند و این در سالهای آینده به هماهنگی منطقهایشان کمک کرد. امروز، بسیاری از راستگرایان جدید منطقه هم در حال ایجاد روابطی نزدیک هستند. از جمله در برنامههایی مثل نشست اقدام سیاسی محافظهکاران در آمریکا. برخی در منطقه امیدوارند، این روابط اجتماعی منجر به هماهنگی بیشتر در مسائلی مثل تجارت، زیرساخت و مبارزه با جرائم سازمانیافته شود.
در نهایت، این تغییر ممکن است منجر به تحولی بنیادین در مسائل گوناگونی هم بشود. آمریکای لاتینی که محافظهکارتر باشد، احتمالاً کمتر دغدغه تغییرات اقلیمی یا جنگلزدایی از آمازون خواهد داشت؛ بهخصوص اگر راستگرایان در برزیل به قدرت برگردند. برخی از راستگرایان ممکن است مرزهای کشورشان را بر مهاجرت بیشتر هم ببندند.
کاست پیشنهاد مانعی مرزی به سبک آمریکا و اخراج مهاجران غیرقانونی را داده است. مسائل اجتماعی مثل سقط جنین هم ممکن است اهمیت بیابند. در ماه ژوئیه، اتفاقی افتاد که شاید نشانه آینده پیش رو باشد. میلی به افتتاح بزرگترین کلیسای تبشیری کشور کمک کرد. او در سخنرانیاش با نقل قول از انجیل، ماکس وبر و توماس سوول، توضیح داد چگونه «ارزشهای یهودیمسیحی» در سیاستهای دولت او نقش داشتهاند.
نسل کنونی رهبران راستگرا بر این باورند، بتوانند قدرت را به دست بیاورند و حفظ کنند، میتوانند آمریکای لاتینی بسازند که شهرت جهانی خود به جرم و جنایت و اقتصاد راکد را از بین ببرند، همکاری نزدیکتری با دولتهای همنظر در ایالات متحده و اروپا داشته باشند و در نهایت، امن و شکوفا باشند، تا شهروندانشان بخواهند در آن بمانند، به جای آن که دنبال زندگی بهتر در نقاط دیگر باشند. این، انقلاب از نوعی که زمانی کاسترو میگفت نخواهد بود، اما به هر حال، تغییری خواهد بود، شگرف.