| کد مطلب: ۵۶۷۰۸

ماشین جنگی جدید آلمان/نگاهی به تلاش برلین برای تبدیل شدن به قدرت نظامی اول اروپا

برای دهه‌ها قانونی نانوشته در اتحادیه اروپا حاکم بود؛ آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی در اتحادیه نقش زیادی در تصمیم‌گیری‌های مالی اروپا داشت و فرانسه با تکیه بر ارتش قدرتمند و صنایع نظامی قوی نقش بی‌رقیبی در امور دفاعی اتحادیه ایفا می‌کرد.

ماشین جنگی جدید آلمان/نگاهی به تلاش برلین برای تبدیل شدن به قدرت نظامی اول اروپا

برای دهه‌ها قانونی نانوشته در اتحادیه اروپا حاکم بود؛ آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی در اتحادیه نقش زیادی در تصمیم‌گیری‌های مالی اروپا داشت و فرانسه با تکیه بر ارتش قدرتمند و صنایع نظامی قوی نقش بی‌رقیبی در امور دفاعی اتحادیه ایفا می‌کرد. حالا این موازنه در حال تغییر است.

پس از تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین در فوریه 2022 و آغاز بزرگترین جنگ زمینی در اروپا، آلمان با افزایش قابل توجه بودجه و تغییر سیاست کلان خود، تلاش‌هایی را برای تبدیل شدن به بزرگترین قدرت نظامی در اروپا آغاز کرد. هرچند تا پیش از این، نظامی‌گری آلمانی‌ها و تبدیل شدن آلمان به رهبر نظامی اروپا تابویی بزرگ به شمار می‌رفت اما این بار، هراس اروپایی‌ها از مواجهه با روسیه باعث شده تا بسیاری از کشورهایی که تجربه‌ای تلخ از اشغال و کشتار کشور و شهروندان‌شان توسط آلمانی‌ها در دو جنگ جهانی دارند نیز از تلاش آلمان برای تقویت قوای نظامی حمایت کنند.

نشانه‌های زیادی از این تغییر نگاه و استقبال اروپایی‌ها از افزایش قدرت نظامی آلمان وجود دارد. روز ۲۲ مه ۲۰۲۵، هشت دهه پس از پایان اشغال لیتوانی توسط آلمان نازی، شهروندان این کشور در خیابان‌های ویلینیوس گرد هم آمدند تا رژه تانک‌های آلمانی را جشن بگیرند. کریستوف اشمیت، عضو کمیته دفاعی پارلمان آلمان و از اعضای حزب سوسیال‌دموکرات این کشور اوایل نوامبر در گفت‌وگویی با نشریه پولیتیکو در این باره گفت: «من به هر کجای جهان که سفر می‌کنم، از شرق آسیا تا بالتیک، همه از آلمان می‌خواهند تا مسئولیت بیشتری را در زمینه مسائل نظامی بپذیرد و در این زمینه جایگاه خود را ارتقا دهد.»

در ژوئن 2025، آلمان متعهد شد که بودجه نظامی خود را تا سال 2029 به 3/5 درصد از تولید ناخالص داخلی برساند. بودجه نظامی مصوب برلین برای سال 2025  بیش از 86 میلیارد یورو (معادل 2/4 درصد از تولید ناخالص داخلی) است که انتظار می‌رود تا سال 2029 به 153 میلیارد یورو برسد. در صورت تحقق این وعده، بودجه، جاه‌طلبانه‌ترین بودجه نظامی آلمان از زمان اتحاد دوباره دو آلمان خواهد بود.

در سال ۱۹۶۳، در اوج جنگ سرد، آلمان 4/9 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را به هزینه‌های دفاعی اختصاص داده بود، اما این میزان طی دهه‌های بعد کاهش یافت: در سال ۱۹۹۲ به 1/9 درصد و در سال ۲۰۰۵ به تنها 1/1 درصد رسید. این کاهش، نشان‌دهنده حس امنیت کاذبی بود که در آلمان شکل گرفته بود. در واقع، آلمان بیش از ۳۰ سال و تا سال ۲۰۲۴ نتوانست به تعهد خود در ناتو برای اختصاص ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی به امور دفاعی عمل کند.

در دوران صدراعظمی آنگلا مرکل و اولاف شولتس، آلمان به‌عنوان یک کشور نمونه در مدیریت مالی محتاطانه شناخته می‌شد اما این رویکرد باعث شد کشور برای تهدیدهای مدرن مثل جنگ‌های ترکیبی و حملات سایبری آمادگی کافی نداشته باشد. حتی بسته کمکی ۱۰۰ میلیارد یورویی که شولتس بعد از حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ تصویب کرد، فقط یک راه‌حل موقتی بود و نتوانست تغییری اساسی ایجاد کند.

حالا فردریش مرتس، صدراعظم آلمان تلاش دارد این مسیر را تغییر دهد. یورونیوز در تحلیلی نوشته است: «برای درک این موضوع، باید دانست که آلمانی‌ها سال‌ها در آرامشِ پس از جنگ سرد زندگی می‌کردند و به سه چیز عادت کرده بودند: انرژی ارزان روسیه، بازار گسترده چین که باعث رونق اقتصادی‌شان شده بود، و حمایت امنیتی آمریکا که تقریباً مجانی به دست می‌آمد. اما حالا که روسیه چهره واقعی خود را نشان داده و آمریکا دیگر مثل قبل از نظم جهانی حمایت نمی‌کند، آلمان دیگر نمی‌تواند به این روند ادامه دهد.»

تمایل به تقویت توان نظامی و افزایش هزینه‌های دفاعی در اروپا  به آلمان محدود نمی‌شود. لهستان  بودجه نظامی خود را به 44 میلیارد دلار (4/5 درصد از تولید ناخالص داخلی) افزایش داده و از نظر نسبت هزینه‌های دفاعی به تولید ناخالص داخلی بالاترین رکورد را در میان اعضای ناتو به ثبت رسانده است.

با این حال، تفاوت مهم آلمان در توان اقتصادی این کشور است که امکان تخصیص بودجه بسیار بیشتری را در اختیار برلین قرار می‌دهد. برای نمونه، پاریس با بدهی بالای ۱۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی و کسری بودجه بیش از ۵ درصدی دست‌وپنجه نرم می‌کند و نارضایتی‌های اجتماعی که در پی بروز مشکلات اقتصادی پدید آمده یکی از چالش‌های اساسی دولت فرانسه است. همین موضوع سبب شده تا در حالی که آلمان خود را برای تخصیص بودجه 153 میلیارد یورویی در سال 2029 آماده می‌کند، هدف فرانسه رساندن هزینه‌های دفاعی به حدود 80 میلیارد یورو در سال 2030 باشد.

در صورتی که برنامه‌های آلمانی‌ها برای تقویت توان دفاعی به نتیجه برسد و این کشور بتواند طی دهه آینده به یک قدرت نظامی سطح اول در اروپا تبدیل شود، ترکیب این قدرت با قدرت اقتصادی و سیاسی می‌تواند موقعیت کاملاً متفاوتی را پیش روی برلین بگذارد. با این حال، مشکلاتی جدی پیش روی آلمان برای دستیابی به این هدف قرار دارد.

شروع قدرتمند آلمان 

بر اساس گزارش اندیشکده چتم‌هاوس، حمله نظامی تمام‌عیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، برای کشورهای اروپایی به مثابه یک زنگ بیدارباش بود که باید هر چه سریع‌تر توان دفاعی خود را برای مقابله با یک تهاجم احتمالی آماده کنند. برای آلمان، این تغییر معنای بسیار فراتری داشت. این کشور که از زمان پایان جنگ جهانی دوم تمرکز خود را بر رشد اقتصادی و ایجاد امنیت از طریق همکاری‌های اقتصادی معطوف ساخته و دهه‌ها تلاش کرده بود تا تصویر خود را از آغازگر دو جنگ جهانی به بازیگری صلح‌جو و غیرنظامی تغییر دهد، حالا باید با صرف بودجه‌ای عظیم، به بازسازی و گسترش نیروهای نظامی خود می‌پرداخت.

۳۵ سال قبل، بسیاری از رهبران اروپایی نگران بودند که اتحاد دوباره آلمان شرقی و آلمان غربی کشوری «بیش از اندازه قدرتمند» را ایجاد کند که در آینده تهدیدی برای همسایگان باشد اما تأثیر دو موضوع حمله نظامی روسیه به اوکراین و کاهش تمایل آمریکا به نقش‌آفرینی در حفظ امنیت اروپا بر مردم و سیاستمداران قاره سبز چنان عمیق بود که حالا مشتاقانه از بزرگ‌تر شدن نیروهای مسلح آلمان استقبال می‌کنند.

با گذشت سه ‌سال از «نقطه عطفی» که آغاز روند تغییر در نگاه آلمان به موضوعات دفاعی بود، آلمانی‌ها به رغم کسب موفقیت‌های اولیه در مسیر توسعه توان دفاعی، با چالش‌های زیادی مواجه هستند.

در سه سال گذشته، اصلاحات گسترده‌ای در سیاست دفاعی و امنیتی آلمان صورت گرفته که تداوم آن‌ها نشان‌دهنده عزم جدی برای ایجاد یک تحول پایدار است. در این مسیر، موفقیت‌های اولیه قابل توجهی نیز حاصل شده است؛ از جمله تعهد برلین به سرمایه‌گذاری هنگفت در تولید داخلی تجهیزات نظامی و آغاز اصلاحات در سیستم تدارکاتی ارتش که به کندی و بوروکراسی شهرت داشت. همزمان، قوانینی برای سرعت بخشیدن به ساخت‌وساز در پایگاه‌های نظامی در حال تدوین است.

در بُعد اجتماعی نیز، دولت با تشویق همکاری میان نیروهای مسلح و مردم، به دنبال تقویت تاب‌آوری مدنی است. در همین راستا، «طرح عملیاتی برای آلمان» با الگوبرداری از کشورهایی چون استونی، در پی ایجاد یک رویکرد «دفاع جامعه‌محور» است. کسب این دستاوردهای چشمگیر در مدتی کوتاه، نشان می‌دهد که آلمان گام‌های بلندی برای تبدیل شدن به یک قدرت نظامی بسیار قوی‌تر برداشته است.

با این وجود، این مسیر خالی از چالش نیست. سیستم دفاعی آلمان هنوز با مشکلات جدی دست‌وپنجه نرم می‌کند. وضعیت نامناسب تجهیزات نظامی که در دهه اخیر بارها خبرساز شده، وابستگی به آمریکا در  تأمین تجهیزات و ضرورت فاصله گرفتن از ارزش‌های قدیمی سیاست خارجی آلمان از جمله این چالش‌هاست.

موانع اساسی پیش روی برلین

چنانچه اشاره شد، آلمان قصد دارد بودجه نظامی خود را تا سال 2029 به 153 میلیارد یورو برساند. اما پرسش اصلی این است که آیا این سرمایه عظیم به شکلی هوشمندانه هزینه خواهد شد؟ سابقه آلمان در این زمینه چندان درخشان نیست. فرآیند تدارکات نظامی این کشور پیش از اصلاحات، به دلیل بوروکراسی پیچیده و کندی طاقت‌فرسا شهرت داشت؛ تا جایی که بحث بر سر خرید پهپادهای مسلح «هرون» در پارلمان این کشور بیش از یک دهه به طول انجامید.

علاوه بر کندی، این سیستم گرایش به انتخاب سیستم‌های تسلیحاتی سفارشی و بسیار پیچیده داشت که اغلب به نتایجی پرهزینه‌تر و غیرقابل‌اطمینان‌تر از پیش‌بینی‌ها منجر می‌شد. خودروی رزمی «پوما» و کمبود قطعات یدکی جنگنده «یوروفایتر تایفون» که در مقطعی کارایی آن را به تنها ۴ فروند از ۱۲۸ فروند کاهش داد، نمونه‌های بارزی از این انتخاب‌های ناموفق هستند. 

این چالش‌ها با ورود آلمان به پروژه‌های مشترک اروپایی، ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرد. رویکرد سنتی آلمان در تأکید بر همکاری‌های بین‌المللی، در پروژه‌هایی مانند «ابتکار سپر آسمان اروپا» خود را نشان می‌دهد. با این حال، همین پروژه‌ها یک دوراهی اساسی را برای کل اروپا نمایان می‌سازند: آیا باید برای مقابله با اختلال در زنجیره تأمین، تنوع سیستم‌های تسلیحاتی را حفظ کرد یا برای کاهش هزینه‌ها به سراغ تولید انبوه و استانداردسازی رفت؟

ریشه این مشکل در تفکری است که در سراسر اروپا رواج دارد: سرمایه‌گذاری‌های دفاعی باید مستقیماً به اقتصاد محلی سود برسانند. این نگرش به رقابت‌های داخلی پرهزینه و دوباره‌کاری در ناتو دامن زده است. پروژه‌های رقیب برای ساخت جنگنده نسل بعد (GCAP در برابر FCAS) یا موشک‌های دوربرد (ELSA در برابر Storm Shadow) مصداق‌های بارز این اتلاف منابع هستند.

علاوه بر مشکلات ذکرشده، بزرگ‌ترین چالش پیش روی آلمان، «زمان» است. بر اساس برآوردهای اطلاعاتی، در حالی که بسیاری از پروژه‌های تسلیحاتی کلیدی اروپا، مانند سامانه تهاجمی دوربرد  ELSA، تا سال ۲۰۳۵ عملیاتی نخواهند شد، روسیه ممکن است ظرف پنج سال آینده برای یک درگیری نظامی با ناتو آماده شود. این شکاف زمانی بسیار خطرناک است و برلین را وادار می‌کند تا برای پر کردن آن، به دنبال راه‌حل‌های فوری باشد.

یک راهکار، خرید تجهیزات آماده است. این رویکرد می‌تواند تسلیحات مورد نیاز را سریع‌تر در دسترس قرار دهد، اما چالش‌های جدیدی به همراه دارد. تأمین تجهیزات از منابع مختلف، به‌ویژه از خارج از ناتو، قابلیت همکاری متقابل نیروها را تضعیف کرده و لجستیک تأمین قطعات یدکی در میدان نبرد را به کابوسی پیچیده تبدیل می‌کند.

تصمیم‌گیری در این حوزه بسیار حساس است، زیرا هر انتخاب اشتباهی می‌تواند تا دهه‌ها بر توان رزمی آلمان و ناتو تأثیر منفی بگذارد.

در کنار چالش‌های نظامی و صنعتی، آلمان با مسائل مهمی در عرصه داخلی نیز مواجه است. اگرچه جنگ اوکراین نگرش عمومی را نسبت به ارتش و تهدید روسیه تغییر داده، اما در این میان، یک تهدید سیاسی جدی در حال رشد است: افزایش محبوبیت حزب راست‌گرای افراطی آلترناتیو برای آلمان (AFD). این حزب که متهم به ترویج روایت‌های کرملین است، تهدیدی مستقیم برای سیاست خارجی و تعهدات امنیتی آلمان محسوب می‌شود. اگر AfD بتواند در دولت آینده نقش مهمی ایفا کند، تعهد برلین به حمایت از اوکراین و سیاست بازدارندگی در برابر روسیه به شدت به خطر خواهد افتاد.

با وجود تمام این چالش‌ها، آلمان در یک موقعیت تاریخی قرار گرفته است. بحران کنونی، فرصتی بی‌سابقه برای اصلاحات ریشه‌ای در ساختار دفاعی و فرآیندهای تدارکاتی فراهم کرده که مدت‌ها به تعویق افتاده بود. آلمان به عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا و با حس مسئولیت‌پذیری جدیدی که پیدا کرده، در جایگاهی منحصربه‌فرد قرار دارد تا به موتور محرک تسلیح مجدد اروپا تبدیل شود؛ نیازی که ناتو به شدت آن را احساس می‌کند.

واکنش دوگانه اروپا؛ از هراس پاریس تا عمل‌گرایی ورشو

موفقیت اروپا در گرو توانایی دولت آلمان برای اولویت دادن به امنیت جمعی است. از نگاه اروپایی‌ها، اگر برلین بتواند این مسیر را با قاطعیت طی کند، اروپا شانس آن را خواهد داشت که با چالش‌های دوگانه، یعنی روسیه‌ای متجاوز و آمریکایی که تمرکزش را از اروپا برداشته، مقابله کند. با این حال، همچنان رگه‌هایی از یک وحشت دیرینه در واکنش اروپایی‌ها دیده می‌شود.

به گزارش پولیتیکو، این تغییر وضعیت، بیش از همه در پاریس احساس می‌شود؛ جایی که تسلیح مجدد آلمان با ترکیبی از تردید و نگرانی رصد می‌گردد. یک مقام دفاعی فرانسوی این وضعیت را «حالتی میان هوشیاری و احساس تهدید» توصیف کرد. او افزود: «کار با آلمانی‌ها دشوار خواهد بود، چراکه آن‌ها «بسیار مسلط و غالب» ظاهر خواهند شد.»

مارکوس زینر از «بنیاد مارشال آلمان» در برلین در این باره در بی‌بی‌سی نوشت: «ما آغازگر دو جنگ جهانی بودیم. حتی اگر ۸۰ سال از پایان جنگ جهانی دوم بگذرد، این فکر که آلمانی‌ها باید از درگیری‌ها دور بمانند هنوز در دی‌ان‌ای بسیاری از مردم هست.»

فراتر از ناخرسندی‌های تاریخی، مقامات فرانسوی و اروپایی در این اندیشه‌اند که برلین تحت رهبری فردریش مرتس، چه نقش ژئوپلیتیکی ایفا خواهد کرد. یک دیپلمات اروپایی مستقر در پاریس در این باره می‌گوید: «هنوز مشخص نیست مرتس چه در سر دارد. آلمان باید نقش گسترده‌تری در سطح بین‌المللی بر عهده بگیرد، اما چگونگی آن مبهم است.»

تنش‌های اخیر بر سر پروژه جت جنگنده نسل بعدی اروپا (FCAS) نیز این نگرانی‌ها را عمیق‌تر کرده است. این برنامه ۱۰۰ میلیارد یورویی قرار بود نگین انگشتریِ همکاری دفاعی فرانسه، آلمان و اسپانیا باشد؛ اما تأخیرها و مشاجرات بر سر سهم هر کشور، این شراکت را تا مرز فروپاشی پیش برده است. در هفته‌های اخیر، مقامات آلمانی گزینه‌های جایگزین، از جمله همکاری با سوئد یا بریتانیا، یا حتی پیش بردن کار تنها با اسپانیا را مطرح کرده‌اند. این چشم‌انداز پاریس را نگران می‌کند؛ چراکه برای فرانسه، پروژه FCAS بیش از آنکه یک خرید نظامی باشد، یک پروژه سیاسی است که مستقیماً به بازدارندگی هسته‌ای این کشور گره خورده است؛ جنبه‌ای بنیادین از ادعای فرانسه برای رهبری نظامی اروپا. اریک تراپیه، مدیرعامل شرکت «داسو اوییشن» که قرار است نقش اصلی را در این پروژه ایفا کند، خطاب به قانون‌گذاران فرانسوی صریحاً پرسید: «من مخالف پروژه نیستم، اما وقتی آلمان می‌گوید می‌خواهد فرانسه را حذف کند، آیا این شما را آزار نمی‌دهد؟» اگر برلین هزینه‌های کلانی انجام دهد و همزمان با متحدان شمالی و شرقی اروپا تیم تشکیل دهد، پاریس با خطر از دست دادن نقش محوری خود در معماری دفاعی اروپا مواجه می‌شود.

با این حال، همه کشورهای اروپایی تسلیح مجدد آلمان را تهدید نمی‌دانند. در ورشو، این اقدام هم ضروری و هم دیرهنگام تلقی می‌شود. مارک ماگیروفسکی، سفیر سابق لهستان در آمریکا می‌گوید: «لهستان در هزینه‌های نظامی به الگویی درخشان در ناتو تبدیل شده است. ما اصرار داریم که سایر شرکا نیز همین مسیر را طی کنند. اگر واقعاً به دفاع جمعی اهمیت می‌دهیم، نمی‌توانیم مدام بگوییم: لطفاً همه برای دفاع بیشتر هزینه کنید، به جز تو، آلمان.»

گروهی از مقامات لهستانی نیز عمل‌گرایی مشابهی را ابراز کرده‌اند. یکی از آن‌ها معتقد است: «آن‌ها در جهت درست حرکت می‌کنند. از دید ما، این کار می‌توانست زودتر انجام شود، اما خوب است که حالا دارد اتفاق می‌افتد.»

با این وجود، سایه سنگین گذشته‌ای خونبار همچنان بر روابط دو کشور سنگینی می‌کند. پاول زالفسکی، معاون وزیر دفاع لهستان، می‌گوید: «با نگاه به تاریخ، پیوند قدرت اقتصادی و نظامی آلمان همواره هراس‌انگیز بوده است. البته امروز لهستان بزرگترین نیروی زمینی اروپا را دارد و بازیگری قوی خواهد بود؛

بنابراین نوسازی ارتش آلمان باید در این بستر دیده شود که همه کشورهای اروپایی در حال تسلیح مجدد هستند.» زالفسکی خاطرنشان کرد که تقویت نظامی آلمان همزمان با سیگنال‌های واشنگتن مبنی بر کاهش حضور در اروپا صورت می‌گیرد و افزود: «افزایش قدرت نظامی آلمان پاسخی طبیعی است. کشورهای اصلیِ مدافعِ جناح شرقی، لهستان و آلمان خواهند بود.»

با این حال، خاطرات قدیمی در ورشو به سختی پاک می‌شوند؛ هم خاطرات جنگ و هم سیاست‌های آنگلا مرکل در ایجاد وابستگی اقتصادی متقابل با روسیه. زالفسکی تأکید می‌کند: «ما موضع طرفدار روسیه در دوران مرکل را به یاد داریم. ما از آلمان می‌خواهیم نشان دهد چقدر قاطعانه از نظم بین‌المللی در برابر روسیه دفاع خواهد کرد. نیاز به راستی‌آزمایی مداوم وجود دارد؛ ما چیزی را فراموش نمی‌کنیم.» نگرانی‌ها درباره روابط تجاری آلمان و روسیه و همچنین رویکرد نرم‌تر حزب راست‌گرای افراطی (AfD) نسبت به مسکو، همچنان ذهن مقامات لهستانی را درگیر کرده است.

در بروکسل، این آرایش جدید یک آزمون بزرگ است: آیا اتحادیه اروپا می‌تواند این شتاب را به سمت ساختارهای مشترک هدایت کند، یا این روند به تکه‌تکه شدن دفاعی بلوک دامن می‌زند؟ فعلاً، تقویت آلمان بیشتر به عنوان «بازگشت به مسئولیت‌پذیری» دیده می‌‌شود تا «تلاش برای سلطه». اما حتی حامیان نیز اذعان دارند که درک ابعاد این تغییر دشوار است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار