مهمانی تمام شد/چرا بهرغم همه وعدهها به همدلی و انسجام در زمان جنگ ۱۲ روزه در بر همان پاشنه میچرخد؟
مرگ خودخواسته رفیق همکارمان فواد شمس، برای من سخت تکان دهنده بود. او را از نزدیک نمیشناختم، اما این ناامیدیها، این قید زندگی را زدنها و کمر به نابودی خود بستنها، سخت عذابآور هستند.
مرگ خودخواسته رفیق همکارمان فواد شمس، برای من سخت تکان دهنده بود. او را از نزدیک نمیشناختم، اما این ناامیدیها، این قید زندگی را زدنها و کمر به نابودی خود بستنها، سخت عذابآور هستند. اجازه فرمایید که چند موضوع باربط و بیربط را در پی بیاورم و بعد از حاصل اینها نتیجه بگیرم، نتیجهایکه با این ناامیدیها بیارتباط نیست. امیدوارم که به بیراهه نروم و سر و ته یادداشتم جور بیاید و صغری کبرای آن درست در جای خودش بنشیند.
در نقل اخبار آنچه در میان مردم و دهانبهدهان میچرخد را میآورم، نه عین متن خبر را. به این دلیل ساده که ما مردم خبر را اینطور میخوانیم و میفهمیم و تحلیل میکنیم. واکنشهای بعدیمان امید و ناامیدیمان هم از همین تحلیلهایمان سرچشمه میگیرد. اگر تشکیلات تبلیغی و اطلاعرسانی دولتی توان تاثیرگذاریاش بر بخش بزرگی از مردم را از دست داده، لابد به این دلیل ساده است که زبان رسمی خبری و آنچه بیرون میدهد، دیگر نسبتی با واقعیت زندگی و تمایلات مردم ندارد و دیوانسالاری این موضوع را با تأخیر متوجه میشود.
آنچه میشنویم
بانک آینده با تحمیل هزاران میلیارد تومان زیان به خزانه ملی بهسود مالکاش، تعطیل شد. بخشی از تورم امروز نتیجه عملکرد این بانک بوده. مالک اصلی بانک با عملیات متقلبانه موفق شده است هزاران میلیارد تومان ثروتاندوزی کند.
بابک زنجانی از زندان آزاد شد، درحالیکه هیچ مقام مسئولی بهوضوح درباره میزان بدهی و بازپرداخت پولهای حیفومیلشده ملت و میزان تقصیر او صحبتی نکرده، اظهارنظرهای پراکنده مقامات بانک مرکزی، قوهقضائیه و چند نماینده مجلس، جز ابهام بر ماجرا چیزی نیافزوده است. او بدون واهمه جلوی دوربین مینشیند، صحبت از سرمایهگذاریهای هزاران میلیاردیاش میکند، بانک مرکزی را تهدید میکند و از عالم و آدم طلبکار است.
جمعی از اقتصاددانان و جامعهشناسان بهدلایل نامعلومی دستگیر شدهاند.
80 هزار نفر نیروی جدید برای مبارزه با بیحجابی به خیابانها فرستاده میشوند.
رئیسجمهور: اگر تا آذرماه باران نیاید، باید از تهران برویم!
این فهرست اخبار ناراحتکننده البته میتواند تا بند 1500 هم ادامه پیدا کند. منکر هزار خوبی و پیشرفت نیستم، اگر نگاهی به یادداشتهای پیشینم در چندساله اخیر بیاندازید، میتوانید ببینید که من چقدر به پیشرفتهای کشور و آینده آن امیدوارم. همه ما میدانیم که کشور در وضعیت عادی و معمولی نیست. ما پنج دهه تحریمهای غیرانسانی را تاب آوردهایم، به دنیا برای زورگوییهایشان نه گفتهایم و توانستهایم هرطور که هست، پابرجا بمانیم.
حمله دشمنان بدخواه را دفع کرده و آنها را ناچار به عقبنشینی کردهایم. همه اینها بهخصوص ایستادگی در مقابل مهاجم خارجی بهمدد همبستگی ملی و کنار هم ایستادن حاصل آمد. نام ایران پس از چندسال تبلیغات نادرست و دروغین، دوباره درخشیدن گرفته است. جهان متوجه شد که جامعه ایرانی، جامعهای بسیار متکثر است که تاب پذیرش جریانها و عقاید مختلف در کنار هم را دارد. پیامیکه از درون جامعه ایران به مردم دیگر کشورها فرستاده شد، تصویری متفاوت از ما را در جهان بهچشم آورد.
دنیا از دیدن جامعهای بسیار پویا، سرزنده و البته مقاوم شگفتزده شد. آنها با ملتی تاریخی مواجه شدند که همچنان از پس 30 قرن تمدن، کنار هم ماندهاند و بهرغم تفاوتهای قومی و زبانی همچنان به هویت ایرانی خود پایبند هستند و میهن خود را عمیقاً و تا پای جان دوست میدارند. بعد از 60 سال که از درگیریهای خونین غرب آسیا و شرق مدیترانه میگذرد، برای اولینبار در هنگامه جنگ، مردم یک کشور بهجای مهاجرت دستهجمعی به کشورهای همسایه، برای بازگشت به میهن، پشتمرزها مانده بودند! فقط یک نمونه دیگر نشان بدهید که مردم بهجای فرار، قصد بازگشت به میدان جنگ و درگیری داشته باشند.
رفتار بسیار اخلاقمدارانه و انسانی مردم ایران هنگام جنگ هم مثالزدنی است: کسی فروشگاهها را غارت نکرد، اجناس را انبار نکرد، درها را گشودند تا هرکه میخواهد مهمانشان شود، برای حل مشکلات دستبهدست هم دادند، غم یکدیگر را خوردند، با دل خونین به هم لبخند زدند، با اینکه از رفتار حاکمیت چندان رضایتی نداشتند، با صدای رسا و سینه ستبر ایستادند و اجازه ندادند که دشمنِ میهن از اختلافات خانگی ما بهرهبرداری کند و سرمایهگذاری چندساله و هنگفت آنان را عقیم و سوخته کردند.
اگر اتحاد ملی و اراده مردم برای حفاظت از ایران نبود، قدرت نظامی ما برای مدت محدودی میتوانست از میهن دفاع کند. فرماندهان شهیدمان؛ زندهیاد سردار باقری و زندهیاد سردار حاجیزاده که معماران دفاع ملی بودند بهخوبی از نقش و اهمیت مردم در دفاع از کیان کشور خبر داشتند و بر زبان میآوردند.
پس از جنگ
پس از جنگ ما باید جشن اتحاد ملی برگزار میکردیم. ما وارد مرحلهای شدهایم که باید به هم اعتماد کنیم. پاداش مردمی که خود را بارها اثبات کردهاند و در ماجرای تجاوز اخیر بیش از همیشه و تا پای جان ایستادند، رفتاری نیست که در خبرهای بند اول تا چهارم آوردهام.
البته که کار قضاوت و رسیدگی، پیچیدگیهای خاصی دارد و زمان لازم است، اما باید کسی بیاید و درباره بانک آینده و مالکاناش به وضوح برای مردم صحبت و افکار عمومی را قانع کند. باید کسی بیاید و بگوید که بابک زنجانی به اتکای چهچیزی بهجای شرمندگی از حیفومیلکردن ثروت ملی، سوهان به اعصاب مردم میکشد و بیدغدغه مشغول آزار روحی و روانی خلقالله است؟ چرا کسی به روشنی نمیگوید که بابک زنجانی چهمیزان از دیوناش را پرداخت کرده و اصلاً چنین فردی که عملکردی نادرست، ناصواب و کژ و مژ داشته، بازهم صلاحیت دارد که در پروژههای کلان کشور حضور داشته باشد؟
چرا باید جمعی از افراد که در حوزه اندیشه کار میکنند، بهدلایل نامعلومی دستگیر شوند؟ آیا این برای فرستادن سیگنال به جامعه است که چیزی تغییر نکرده و همچنان هرکسی که نظری منتقدانه داشته باشد در معرض دستگیری و اتهامزنی است؟ یک روزنامهنگار، یک جامعهشناس یا یک اقتصاددان چهخطری برای کیان کشور دارند؟ آیا دستگیری آنان برای ناامیدکردن عده زیادی از مردم نیست؟ حضور جاسوسان در زیر چشم همه و فعالشدن سلولهای نظامی دشمن در داخل، درس عبرتی برای ما نیست؟
آخر کار
اختصاص بودجه و بهکارگیری 80 هزار نیروی مبارزه با بیحجابی هم، برای ارسال پیام به جامعه بود که مهمانی تمام شد و از الان دوباره در بر همان پاشنه میچرخد، بازهم گشت ارشاد به خیابان خواهد آمد و بازهم دور جدیدی از تنش، نگرانی و ناامیدی را رقم خواهیم زد.
اما دوستان، بدانید که به ما مردم نیاز دارید. بحران آب و هزار ناترازی و گرفتاری دیگر در راه هستند که حلوفصل آنها فقط بهمدد اتحاد ملی میسر است. اگر قصد زدن ریشه را دارید، راه درستی میروید؛ دامنزدن به تنش و درگیری، افزودن بر شکاف اختلافات و افزودن بر ناامیدیها راه درستی است. اما اگر شما هم دلسوز کشور هستید، ایران را دوست دارید و نظام حاکم را قبول دارید، راه فقط و فقط دست اتحاد به یکدیگر دادن و پذیرش عقاید دیگر است. شما نمیتوانید کشور را با یک سلیقه و با تحمیل یک اراده اداره کنید.