| کد مطلب: ۳۸۰۵۴

جدال دموکراسی با واقعیت‌های مخدوش

آمریکا اکنون پدیده‌ای را تجربه می‌کند که محققان آن را «ابرنرمال‌سازی» می‌نامند؛ یک کودتای آرام علیه واقعیت که جای آن را با یک واقعیت ساختگی مهندسی‌شده پر می‌کند و شهروندان را در وجودی سورئال و غیرواقعی سرگردان می‌گذارد.

جدال دموکراسی با واقعیت‌های مخدوش

آمریکا اکنون پدیده‌ای را تجربه می‌کند که محققان آن را «ابرنرمال‌سازی» می‌نامند؛ یک کودتای آرام علیه واقعیت که جای آن را با یک واقعیت ساختگی مهندسی‌شده پر می‌کند و شهروندان را در وجودی سورئال و غیرواقعی سرگردان می‌گذارد. این توهم جمعی، که در آن میلیون‌ها شهروند به دلیل رسانه‌های تبلیغاتی و اطلاعات نادرست در مقیاسی صنعتی به «حقایق جایگزین» باور دارند، برای آمریکایی‌ها تازه است، اما یک مشابه تاریخی دارد: ساختن یک واقعیت جعلی در اتحاد جماهیر شوروی. در دهه پایانی اتحاد جماهیر شوروی، شهروندان در یک تناقض عجیب زندگی می‌کردند: آنها می‌دانستند دولت‌شان درباره فروپاشی کشور دروغ می‌گوید، اما به بی‌فایده بودن مقاومت پی برده بودند.

به‌‌رغم فساد فراگیر و زندگی نزدیک به نیمی از جمعیت در فقر، دولت همچنان وانمود می‌کرد که همه چیز خوب است. شهروندان در این خیال جمعی شرکت می‌کردند، نه به دلیل باور واقعی، بلکه چون مواجهه با فروپاشی ترسناک‌تر از ادامه این نمایش بود. این پدیده «ابرنرمال‌سازی» توسط آلکسی یورچاک، مردم‌شناس، در کتاب برجسته‌اش «همواره مستدام بود، تا اینکه دیگر نبود» معرفی شد.

برخلاف تبلیغات ساده، «ابرنرمال‌سازی» نشان‌دهنده فریب نهادینه‌شده‌ای است که در آن دروغ‌ها به‌طور نظام‌مند در ساختارهای اجتماعی ادغام می‌شوند. در چنین سیستم‌هایی، حتی نخبگان سیاسی می‌دانند که سیستم خراب است، اما همه به نمایش عادی بودن ادامه می‌دهند زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند یک جایگزین قابل تصور را در نظر بگیرد. آدام کورتیس در مستند خود، «ابرنرمال‌سازی»، این مفهوم را در دموکراسی‌های غربی بررسی کرد و هشدار داد با تشدید و بی‌توجهی به نارسایی‌های بنیادی، واقعیت هرچه بیشتر «بدتر و عجیب‌تر» می‌شود.

آمریکا اکنون همه علائم کلاسیک «ابرنرمال‌سازی» را نشان می‌دهد. حقیقت عینی به طور فزاینده‌ای دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. چارچوب‌های مفهومی مهم کنار گذاشته می‌شوند و جای آن را نظریه‌های توطئه بی‌معنی می‌گیرند. واقعیت در دریایی از حس و حال گفتمان پادکست‌ها، کلیپ‌های تیک‌تاک، و گفتمان سیاسی مبتنی بر میم غرق می‌شود. سیستم اطلاعاتی ایالات متحده به حدی تنزل یافته که دروغ‌گویی نه‌تنها رایج، بلکه به‌طور ساختاری ضروری شده است، زیرا سیاستمداران از رسیدگی به چالش‌های بحرانی ناتوان شده‌اند. ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری خود، این انحراف از واقعیت را از طریق دروغ‌های سیستماتیک به نمایش گذاشت: اعلام انتخابات مشروع به عنوان «دزدیده‌شده»، بازنویسی کیفرخواست‌های جنایی به‌عنوان آزار سیاسی، نپذیرفتن دانش اقلیم با ‌عنوان یک «حقه» چینی، و ادعای اینکه یک پاندمی که بیش از یک میلیون آمریکایی را به کام مرگ کشاند به‌طور جادویی «ناپدید» خواهد شد.

هر دروغ، آجر و ملات ساخت یک زندان هزارتو بود، به شکلی که حتی کسانی که می‌توانستند از دیوارهای دروغ عبور کنند، احساس می‌کردند برای تخریب آن بیش از حد ناتوان هستند. شاید برجسته‌ترین مثال از این تحریف واقعیت، اقدام ترامپ برای کم‌اهمیت جلوه دادن تلاش برای کودتای ششم ژانویه باشد. توانایی او در فریب دادن ۹۰ درصد از جمهوری‌خواهان برای باور اینکه این شورش خشونت‌آمیز فقط یک «بازدید گردشگری» توسط «بازدیدکنندگانی» بود که پلیس کنگره «آنها را در آغوش گرفته و بوسیده است»، یک شاهکار حیرت‌انگیز بود.

این تحریف عمدی تاریخ به دو دلیل حیاتی نیازمند بررسی دقیق‌تر است: اول، به نظر می‌رسد بسیاری از آمریکایی‌ها از این واقعیت که پنج افسر جان خود را از دست دادند، بی‌اطلاع هستند؛ دوم، یادآوری این قهرمانان می‌تواند به ما در خروج از این هزارتوی ابرنرمال کمک کند. ترامپ، در حالی که ایالات متحده را به یک «عصر طلایی» خودخوانده هدایت می‌کند، شروع به برچیدن نرده‌های حفاظتی نهادی کرده و کشور را با ابرنرمال‌سازی به سبک MAGA (شعار کمپین انتخاباتی ترامپ با عنوان «آمریکا را دوباره باشکوه سازیم» که به طور کلی نشان‌دهنده سیاست‌ها، رویکردها، و روش‌های حکومتی‌ای است که با ریاست‌جمهوری ترامپ شناخته می‌شود و ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی، پوپولیسم، ضدیت با رسانه‌ها، انکار علم و حقایق عینی و قطبی‌سازی سیاسی از ویژگی‌های آن است)  آشنا کرده است. بهای رها کردن واقعیت (آزاد کردن بیش از هزار تروریست داخلی، حمایت از رهبرانی مانند ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه) چیزی کمتر از فاجعه نیست.

آمریکایی‌ها باید با اقدام کردن مقاومت کنند: اعتراض کنند. سازمان‌دهی کنند. از پذیرش این واقعیت جعلی خودداری کنند. تجربه تقریباً ۲۵۰ ساله این کشور در حکمرانی دموکراتیک به یک اراده جمعی برای دفاع از واقعیت‌های واقعی در برابر کسانی بستگی دارد که می‌خواهند آن را با خیالاتی خودخواهانه جایگزین کنند. همان‌طور که بنجامین فرانکلین هشدار داد، آمریکایی‌ها «یک جمهوری دارند، اگر بتوانند آن را حفظ کنند.»

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
آخرین اخبار