چالشهای بهبود روابط تهران - ریاض
فضای گفتوگو بین عربستان سعودی و ایران همچنان شکننده و برگشتپذیر است. فقدان سازوکارهای نهادینه اعتمادساز، تداوم رقابتهای نیابتی و پویهشناسیهای آسیبزننده خارجی، بهخصوص از سوی اسرائیل و نیز گروههای تندرو در ایران، ممکن است مانع ثبات بلندمدت در روابط بین دو پایگاه قدرت در منطقه شود.

فضای گفتوگو بین عربستان سعودی و ایران همچنان شکننده و برگشتپذیر است. فقدان سازوکارهای نهادینه اعتمادساز، تداوم رقابتهای نیابتی و پویهشناسیهای آسیبزننده خارجی، بهخصوص از سوی اسرائیل و نیز گروههای تندرو در ایران، ممکن است مانع ثبات بلندمدت در روابط بین دو پایگاه قدرت در منطقه شود. سفر اخیر وزیر دفاع سعودی به تهران، راه جدیدی بین دو کشور گشود اما تضمین امنیت خلیج[فارس] نیازمند چیزی فراتر از دیدارهای دوجانبه است.
توافق پکن، به شکلی گسترده بهعنوان پیشرفتی در منطقه که میتواند تنشها را در یمن، لبنان، عراق و کل منطقه کاهش دهد، مورد تمجید واقع شد؛ اما اکنون، دو سال بعد، بسیاری از مسائل ساختاری که بنیان رقابت ریاض – تهران را میسازند، برجا هستند. با این پسزمینه، سفیر اخیر وزیر دفاع عربستان به تهران که سطح بالاترین تعامل نظامیان سعودی با ایران از سال ۱۹۷۹ است، نمایانگر تلاشی است برای گذر از عادیسازی نمادین به سوی گفتوگویی اساسی، اگرچه شکننده، بر سر امنیت منطقه. عادیسازی، روابط دیپلماتیک را احیا کرد اما رقابت باقی مانده است.
بعد از سقوط رژیم بشار اسد، مقامات سعودی به سرعت به لبنان و سوریه سفر و تلاش کردند از کاهش نفوذ ایران در این کشورها استفاده کنند. از این رو، سفر خالد بنسلمان به تهران نشانه تمایل محتاطانه ریاض به بررسی اقدامات اعتمادساز در مسائل مربوط به امنیت است؛
با این حال، این بیشتر تعاملی تاکتیکی است تا اتحادی راهبردی. دو کشور همچنان عمیقاً بر سر مسائل سیاسی اختلاف دارند؛ از جمله بر سر حمایت ایران از گروههای مسلح غیردولتی مانند حوثیها، حزبالله و حماس؛ روابط عربستان با ایالات متحده و اسرائیل و چشماندازهای متضاد دو طرف درباره رهبری منطقه در دنیای اسلام؛ با این حال، این حقیقت که این مقام وزارت دفاع عربستان مورد استقبال آیتالله خامنهای رهبر معظم ایران، مسعود پزشکیان رئیسجمهور و سرلشکر محمد باقری قرار گرفت، حاکی از این است که تهران به همان اندازه مایل به کاهش گستردگی بیش از حد تنشهای راهبردی و نیز تنشهای فزاینده با اسرائیل و غرب است.
سوال دیگر این است: آیا تنشزدایی ایران و عربستان، تسهیلگر مسیر دیپلماتیک برای گفتوگوی آمریکا و ایران است؟ پاسخ این سوال، با احتیاط مثبت است. با عادیسازی روابط ریاض و تهران، مسئله منزویکردن کامل ایران بهعنوان یکی از ستونهای راهبرد فشار حداکثری آمریکا تضعیف میشود. این ممکن است به تهران انگیزه دهد که موضع منطقهایاش را به نفع فضای تنفس اقتصادی، تعدیل کند.
با این حال لااقل برخی در واشنگتن در این باره اطمینان ندارند. کاهش تنش منطقهای، بار نظامی را کاهش میدهد اما در عین حال، اگر دولتهای خلیج[فارس] به شکلی فزاینده به دنبال دیپلماسی خودمختار باشند، کار اهرمهای فشار ایالات متحده پیچیدهتر میشود. عربستان سعودی، در حال حفظ تعادل بین ساختارهای اتحاد با آمریکا و عملگرایی منطقهای، بر خط باریکی حرکت میکند.
علیرغم موفقیت نمادین سفر خالد بنسلمان، چندین خطر ساختاری، ماندگاری این روند ازسرگیری روابط دیپلماتیک را تهدید میکنند: اول، هیچ نهادسازی بین دو کشور نشده. هیچ کمیسیون مشترک نظامی، سازوکار کاهش تنش و درگیری و سازوکار تأیید و بررسی در کار نیست. دوم، چندتکهبودن نیابتیهاست. گروههای مورد حمایت ایران، همچنان خودمختار و پیشبینیناپذیرند. سوم، پویهشناسیهای آسیب به این روند: اسرائیل تنشزدایی ایران و عربستان را تهدیدی برای سیاست ضدایرانیاش میبیند و ممکن است برای بههمزدنش اقدام کند.
چهارم، تندروهای دو طرف، ممکن است در مقابل تلاشهای بیشتر برای عادیسازی مقاومت کنند. در مجموع و در نتیجه، اگرچه فضای گفتوگو واقعی است، شکنندگی آن نیز واقعیت دارد. بدون محکمکردن پایه گفتوگوها به شکل چندجانبه و سازوکارهایی با حضور طرفهای سوم، منطقه با این خطر مواجه است که به چرخههای محاسبات غلط و بحران برگردد. این فرصت واقعی است، خطر اتلافش نیز.