| کد مطلب: ۳۳۸۲۸

فرصت اندک ترامپ برای معامله با ایران/پرونده ایران در شورای امنیت ملی آمریکا در اختیار جنگ‏‌طلبان است

زمانی که دونالد ترامپ در ماه ژانویه وارد کاخ سفید شد، تصمیمی برای اعمال فشار بر ایران و یا مجازات تهران نداشت. در عوض، او با پرهیز از لفاظی‌های توهین‌آمیز، انکار تغییر رژیم و اعلام برخورداری از تسلیحات هسته‌ای به‌عنوان تنها خط قرمز خود، تلاش خود را برای توافق نشان داده بود.

فرصت اندک ترامپ برای معامله با ایران/پرونده ایران در شورای امنیت ملی آمریکا در اختیار جنگ‏‌طلبان است

زمانی که دونالد ترامپ در ماه ژانویه وارد کاخ سفید شد، تصمیمی برای اعمال فشار بر ایران و یا مجازات تهران نداشت. در عوض، او با پرهیز از لفاظی‌های توهین‌آمیز، انکار تغییر رژیم و اعلام برخورداری از تسلیحات هسته‌ای به‌عنوان تنها خط قرمز خود، تلاش خود را برای توافق نشان داده بود. سیگنال‌های مشابهی از ایران هم آمد. مذاکرات مستقیم با ترامپ خط جدید در تهران بود.

با این حال، این پنجره منحصربه‌فرد فرصت به سرعت در حال بسته شدن است؛ عمدتاً به این دلیل که ترامپ توجهی به آن ندارد. سیاست ایران بار دیگر به دست نئومحافظه‌کاران آمریکایی می‌افتد که امید ترامپ برای دستیابی به توافق با ایران را در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش خراب کردند. درحالی‌که خطر بروز جنگ وجود دارد.

  همانطور که در آگوست سال گذشته نوشتم، به‌رغم لفاظی‌های خطرناک و تهدیدهای نظامی ترامپ در دور اول، هدف او واقعاً رسیدن به توافق جدیدی با ایران بود اما جنگ‌طلبان آمریکایی مانند مایک پمپئو و جان بولتون که می‌خواستند اوضاع را به سمت جنگ سوق دهند، به او توصیه‌های بدی ارائه کردند. نئومحافظه‌کاران، ترامپ را فریب دادند تا فکر کند تشدید تحریم‌ها، ایران را در هم شکسته و مجبور می‌کند در برابر خواسته‌های آمریکا تسلیم شود.

از نظر ترامپ این روش منطقی به نظر می‌رسید. او خواهان توافق بود و فشار آوردن ایران قبل از مذاکرات از نظر او کاملاً منطقی بود. مطالبات حداکثری تنها بخشی از بازی بود و تهران مطمئناً این را درک خواهد کرد اما پمپئو و بولتون همیشه می‌دانستند - همانطور که هر کسی که داینامیک‌ها در ایران و فرهنگ استراتژیک دولت روحانی را درک می‌کرد، می‌دانست- که درخواست برای تسلیم‌شدن ایران همراه با تحریم‌های خفقان‌آور، تنها زمانی که هدف جنگ باشد، یک راهبرد خوب است اما اگر قرار به گفت‌‌وگو باشد، این سیاست جواب نمی‌دهد. 

لفاظی ترامپ در مورد ایران در سال 2024 به طرز چشمگیری متفاوت بود. دیگر نشانه‌های تغییر رژیم، خواسته‌های حداکثری و توهین‌های کوچک از بین رفته بود. در عوض، او بر تمایل خود برای معامله و صلح متمرکز شد. نامزد معاون ریاست‌جمهوری وی، جی‌دی‌ونس، در مخالفت با جنگ با ایران استدلال‌های استراتژیکی ارائه کرد که مسلماً بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل نمی‌توانست از آن راضی باشد. ونس در گفت‌وگویی با تیم دیلان گفت:«منافع ما کاملاً ایجاب می‌کند که به جنگ با ایران نرویم. مانع آمریکا و اسرائیل در قبال ایران متفاوت است.»

حمله علنی ترامپ به جنگ‌طلبانی نظیر پمپئو، جان بولتون و نیکی هیلی، اخراج برایان هوک، دستیار بولتون، و قول پسر ترامپ، برای حذف نئوکان‌ها از دولت دوم ترامپ، نشان می‌دهد که او متوجه شده است که مشاوره‌های بدی به او داده شده بود و اکنون باید رویکرد متفاوتی را در قبال ایران در پیش بگیرد. این موضوع زمانی بیشتر آشکار شد که او یادداشت ریاست‌جمهوری را امضا کرد که به طور رسمی فشار حداکثری را بر ایران بازگرداند اما در عین حال این تصمیم را کم‌اهمیت جلوه داده و اعلام کرد که از امضای این یادداشت «تند» راضی نیست. 

البته به همان اندازه که ترامپ خواهان توافق با ایران است، در هفته‌های اخیر مشخص شده است که ایران در اولویت نیست. با در نظر گرفتن موضوع اوکراین، غزه و اختلافات با مکزیک و کانادا، اینطور به نظر می‌رسد بحران ایران هنوز به اندازه کافی ضروری نیست و هر چیزی که در اولویت نباشد به دیگرانی در دولت ترامپ تعلق می‌گیرد که ممکن است سیاست خارجی «اول آمریکا» با او را نداشته باشند. پرونده حذف‌شده ایران در حال حاضر در دست شورای امنیت ملی است که دیدگاه‌های جنگ‌طلب بیشتری بر آن حاکم است (برخی از محافل نزدیک به ترامپ آن را شورای امنیت نئوکانون می‌نامند). سیاست پیش‌فرضی که آنها دنبال می‌کنند، همانطور که در یادداشتی که ترامپ نمی‌خواست امضا کند، بیان شده است؛ همان رویکردی است که پمپئو و بولتون در سال 2018 پیش بردند.

در واقع، هیچ همپوشانی بین آنچه ترامپ گفته است که می‌خواهد و آنچه در این یادداشت آمده است وجود ندارد. درحالی‌که ترامپ تنها برخورداری از سلاح هسته‌ای توسط ایران را به عنوان خط قرمز خود فهرست می‌کند، این یادداشت منعکس‌کننده بسیاری از 12 شرط پمپئو برای ایران است که برای از بین بردن توافق طراحی شده بود.

این یادداشت صرفاً نمی‌گوید که تسلیحات هسته‌ای برای ایران غیرمجاز است، بلکه «قابلیت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای» را نیز بیان می‌کند و این یعنی غنی‌سازی هسته‌ای به طور کلی به جای غنی‌سازی با درجه تسلیحات. این خواسته‌ای است که اسرائیل برای از بین بردن هرگونه چشم‌اندازی برای دیپلماسی میان ایران و ایالات متحده مطرح کرده است. علاوه بر این، موضوع هسته‌ای را با ممنوعیت موشک‌های بالستیک قاره‌پیما و همچنین خنثی کردن «شبکه تروریستی ایران» برابر می‌کند. در نهایت، این یادداشت کمپینی را برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران و اعمال مجدد تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران از طریق مفاد توافق هسته‌ای باراک اوباما به میان می‌آورد.

تناقض گسترده بین اهداف اعلام‌شده ترامپ و سیاست مندرج در این یادداشت، تهران را به سکون واداشته و باعث شده تا آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران ایده مذاکره مستقیم با آمریکا را به‌طور کلی رد کند. هر گونه تلاش دیپلماتیک، همانطور که در سال‌های 2019-2020 انجام شد، به حاشیه رانده شده است. ایران این نگرانی را دارد که ترامپ مذاکرات هسته‌ای را آغاز خواهد کرد اما به محض آغاز مذاکرات، به سمت مسائلی که ایران آن را غیرمجاز می‌داند، روی خواهد آورد.

اگرچه موقعیت منطقه‌ای ایران پس از سقوط بشار اسد در سوریه و تضعیف حزب‌الله در روند افول قرار گرفته است، اما ماجرا در بحث برنامه هسته‌ای متفاوت است. ایران برنامه خود را به‌طور چشمگیری گسترش داده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گزارش می‌دهد که ایران حدود 275 کیلوگرم اورانیوم 60 درصد غنی‌شده انباشته کرده است.

این مقدار اورانیوم برای شش سلاح هسته‌ای کافی است و ایران هر 30 روز یک بار مواد شکافت‌پذیر کافی برای یک بمب تولید می‌کند. ایران اگرچه ضعیف شده است، اما نه به نقطه تسلیم نزدیک می‌شود و نه اقتصاد رنج‌کشیده‌اش در آستانه فروپاشی است. بازگشت به فشار حداکثری بر ایران، نه‌تنها تهران را به سرمایه‌گذاری بیشتر در برنامه هسته‌ای خود ترغیب می‌‌کند، بلکه شاید مهمتر از آن، روند تحولات منطقه‌ای دیدگاه‌هایی را در ایران تقویت کرده است که می‌گویند به جای استفاده از برنامه هسته‌ای به عنوان ابزار چانه‌زنی با ایالات متحده، باید به سمت ساخت سلاح هسته‌ای حرکت کرد. 

در زمانی که ایالات متحده در زمان ریاست‌جمهوری جو بایدن اسرائیل را مسلح کرده و از آن محافظت کرد، زیرا درگیر آن چیزی بود که تعداد فزاینده‌ای از کارشناسان آن را نسل‌کشی می‌دانند و در زمانی که اسرائیل در حال تصرف سرزمین‌هایی در کرانه باختری، لبنان و سوریه بدون هیچ‌گونه اعتراضی از سوی غرب است، ظاهراً نظم جهانی در حال سقوط به چاله‌ «هر کسی برای خودش» است، و به جای توافق هسته‌ای با ایران، خواستار تنظیم ترتیبات جنگ هسته‌ای با ایران است.

اظهارات ترامپ در طول سال گذشته نشان می‌دهد که او این را درک می‌‌کند اما تا زمانی که ایران در اولویت نباشد - ترامپ هنوز یک نماینده برای ایران منصوب نکرده است و ایرانی‌ها را در مورد اینکه باید با چه کسی ارتباط برقرار کنند در ابهام گذاشته است - یک رویکرد پیش‌فرض نئومحافظه‌کاری وجود خواهد داشت که پنجره برنامه‌های ترامپ برای دیپلماسی را می‌بندد. بولتون و پمپئو دیگر در کاخ سفید نیستند، اما سایه آنها همچنان راه ترامپ به سوی صلح را مسدود می‌کند.

تا ماه ژوئن، این بحران حاد و به‌طور بالقوه غیر قابل‌حل خواهد شد. مفاد اسنپ‌بک در توافق با ایران در ماه اکتبر منقضی می‌شود و اروپایی‌ها احتمالاً در ماه ژوئن این مکانیزم را فعال خواهند کرد و فعال شدن این مکانیزم باعث می‌شود ایران خروج خود را از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) اعلام کند. ایران برای خروج از ان‌پی‌تی باید از سه ماه قبل آژانس را مطلع سازد بنابراین عملاً نمی‌تواند تا ماه اکتبر به طور رسمی از این معاهده خارج شود.

بنابراین تنها سه ماه وقت برای مذاکره باقی مانده است. اگر مذاکرات با شکست مواجه شود، تحریم‌های سازمان ملل دوباره برقرار می‌شود و ایران به‌طور کامل از NPT خارج می‌شود. در آن مرحله، جنگ بیش از هر زمان دیگری محتمل خواهد بود. 

اسرائیل بازیگری که دست‌هایش باز است، باقی می‌ماند. از اواسط دهه 1990، اسرائیل تلاش کرد تا ایران را به اولویت اصلی امنیت ملی ایالات متحده تبدیل کند و مرتباً برنامه هسته‌ای ایران را تهدید به اقدام نظامی می‌کرد. با این حال، هدف واقعی یا سخت‌تر کردن موضع واشنگتن در قبال ایران یا کشاندن ایالات متحده به جنگی بود که اسرائیل آغاز می‌کرد، زیرا اسرائیل فاقد ظرفیت تخریب تأسیسات هسته‌ای ایران بود.

با تضعیف قدرت بازدارندگی ایران و برداشتن تقریباً همه محدودیت‌ها از سوی دولت بایدن بر اسرائیل - سیاست‌هایی که ترامپ احتمالاً ادامه خواهد داد - دولت نتانیاهو اکنون تمایل بیشتری برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران دارد. اسرائیل معتقد است که می‌تواند عواقب بعدی را بدون کشاندن ایالات متحده به افتضاح مدیریت کند. با این وجود، تنها تا زمانی که توجه ترامپ به جای دیگری باشد و سیاست پیش‌فرض واشنگتن مانع از دیپلماسی شود، پنجره جنگ برای اسرائیل باز می‌ماند. در نتیجه دور نگه داشتن ایران از دستور کار مستقیم ترامپ به استراتژی مطلوب اسرائیل تبدیل شده است.

اما اسرائیل اشتباه محاسباتی می‌کند. حتی پس از آنکه ایالات متحده بیش از 23 میلیارد دلار به ماشین جنگی اسرائیل واریز کرد، اسرائیل باز هم نتوانست حماس را که درست در کنارش بود، نابود کند. ایالات متحده هنوز باید این افتضاح را به نحوی مدیریت کند. در واقع تمرکز ترامپ بر غزه یکی از دلایلی است که او از موضوع ایران منحرف شده است. ایران حتی با رغم ضعیف شدن، هنوز ظرفیت شلیک صدها موشک پیشرفته به اسرائیل و پایگاه‌های آمریکایی در منطقه را حفظ کرده است. موشک‌هایی که در اکتبر 2024 به تمام لایه‌های پدافند هوایی اسرائیل نفوذ کردند و نتانیاهو را مجبور کردند که از بایدن باتری‌های تاد را درخواست کند.

قطعاً توانایی‌های نظامی اسرائیل از ایران بیشتر است. اسرائیل در 15 ماه گذشته به‌طور چشمگیری تعادل منطقه‌ای را به نفع خود تغییر داده است. با این وجود، هنوز نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را بدون ایجاد افتضاح عظیمی که ممکن است ایالات متحده را به جنگ بکشاند، نابود کند. توحه ترامپ ممکن است در حال حاضر از ایران دور شده باشد، اما در صورت وقوع جنگ، ایران منابع ایالات متحده را از دیگر اولویت‌های استراتژیک، از شرق آسیا گرفته تا مرز مکزیک، دور خواهد کرد.

ترامپ در سخنرانی تحلیف خود اعلام کرد: «پرافتخارترین میراث من، میراثی صلح‌طلب و اتحاد خواهد بود». او این هدف را تقریباً هر روز تکرار کرده است. افراد نزدیک به او اصرار دارند که او باید به دنبال جایزه صلح نوبل باشد. او یک فرصت منحصربه‌فرد برای دستیابی به توافق با تهران دارد؛ توافقی که هیچ رئیس‌جمهور آمریکا نداشته است. اما اگر او سیاست ایران را به جنگ‌طلبان شورای امنیت ملی واگذار کند، فرصت به بحران تبدیل می‌شود و میراث او ممکن است از صلح‌طلبی به جنگ‌افروزی تغییر کند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار