روز عشق با چند روز تاخیر/درد دل با رفقای عکسنوشت
دو سه روز پیش رفته بودم مشهد. خیلی اتفاقی فهمیدم روز عشق است. آمدم همان روز در این ستون چیزی بنویسم. نوشتن از عشق اما به این راحتیها نیست. ننوشتم. به جایش با رفقایم درباره مفهوم عشق حرف زدم.
دو سه روز پیش رفته بودم مشهد. خیلی اتفاقی فهمیدم روز عشق است. آمدم همان روز در این ستون چیزی بنویسم. نوشتن از عشق اما به این راحتیها نیست. ننوشتم. به جایش با رفقایم درباره مفهوم عشق حرف زدم.
ما روزنامهنگاران خیالمان این است که حرفهایمان شنیده میشود. خیالمان این است که زبان مردمیم. گاهی اما هر چه داد میزنیم، هر چه سلام میکنیم، کسی سلاممان را جواب نمیدهد. وقتی کسی جوابمان نمیدهد، بهمن کوچک دود میکنیم و به تحریریه پناه میبریم. تحریریهای که نسبت عجیبی با حال روزنامهنگارانش دارد.
بهعنوان کسی که ساعتهای زیادی از عمرم را به عکس دیدن و گرفتن گذراندهام، از دیدن عکس روی کیک متنفرم. فارغ از اینکه گند میزند به طعم کیک، تصور اینکه مثلاً چشم، لب یا دماغ متولد نصیبم شود، حالم را بد جور به هم میزند. تا همین چند وقت پیش برای آنکه از تولد و کیکاش بدم بیاید دلایل خودم را داشتم. اما دو سه روز پیش به عجیبترین تولد عمرم رفتم.
عکاس باید گِلاش شیرین باشد. باید وقتی به چشم سوژهاش نگاه میکند، آزارش ندهد. یک جورهایی باید بلد باشد خودش را توی دل مردم جا کند. ظاهراً «میشل ستبون» فرانسوی این کار را خوب بلد بود.
کاوه به معنای واقعی کلمه، زندگیاش را برای ثبت تصویر گذاشت. او در سال ۱۳۸۲ در جریان عکاسی از حمله آمریکا به عراق بر اثر انفجار مین کشته شد. گمان کنم او جزو معدود فرزندانی باشد که در چنین موقعیتی موفق شد سایه پدر را کنار بزند.
دنیای عکاسی بیرحم است. این بیرحمی در صحنههای نادر و بزرگ بیشتر هم میشود. پشت صحنه این عکاسیها شبیه روز محشر است. برادر، برادر نمیشناسد.
انقلاب ناظر بیغرض هم میخواهد. یکی باید باشد که سالها بعد وقتی هیاهوها خوابید، در آرامش بعد از طوفان بشود به عکسهایش نگاه کرد و از میان آن عکسها تاریخ را روایت کرد.
حالا که قرار است درباره عکسهای انقلاب حرف بزنیم نمیشود از نام شاهرخ حاتمی به سادگی گذشت. به یک اعتبار حاتمی پدر فوتوژورنالیسم ایران است.
در این چند روز که عکسهای انقلاب را مرور میکنم، دوباره سری به کتاب انقلاب ۵۷ مریم زندی زدم. به عکسها نگاه میکنم و به شوری که پشت هر بار شاتر زدن در عکسها خودنمایی میکند، دقیق میشوم.
بین عکاسانی که در انقلاب ۵۷ عکاسی کردند «دیوید برنت» (David Burnett) عکاس و خبرنگار آمریکایی نمونهای ناب از یک عکاس حرفهای است.