اکران نوروزی بهعنوان «اکران طلایی» شناخته میشود و فیلمها و فیلمسازان همواره بر سر دریافت جواز این نوبت نمایش بر سر رقابت و چالش بودند. غالباً فیلمهای برگزیده آخرین جشنواره فیلم فجر، گزینههای انتخابی برای اکران نوروزیاند؛ بهویژه کمدیها که با حال و هوای عید و فضای اجتماعی این اکران تناسب بیشتری دارند. امسال هم اغلب فیلمهای اکرانشده برای نوروز ۱۴۰۳ از میان فیلمهای برگزیده جشنواره اخیر انتخاب شدند. آنچه در سبد اکران نوروزی گذاشته شده بود، از حیث ژانری متنوع است گرچه خیلیها انتقاد داشتند که سهم کمدی باید بیشتر میبود.
امروز ۲۴سال از مرگ محمدعلی فردین میگذرد. بازیگری که چهار دهه پس از اینکه دیگر نتوانست بر پرده سینماها ظاهر شود، اما مراسم تشییع جنارهاش یکی از شلوغترین بدرقههای هنرمندان بود که همه را شگفتزده کرد. هنوز هم وقتی به قطعه هنرمندان در بهشت زهرا سر بزنید، شلوغترین مزاری که مردم دورش مینشینند یا میایستند، مزار اوست. بدون شک او یکی از محبوبترین بازیگران تاریخ سینمای ایران است که گرچه از حیث بازیگری نمیتوان او را در ذیل بازیگران حرفهای قرار داد، اما ماندگار است. راز این ماندگاری در چیست؟
درباره چیستی روشنفکری و کیستی روشنفکر و اینکه اساساً نقش و کارکرد روشنفکری چیست یا چه باید باشد، کتابهای گوناگونی نوشته شده است. ازجمله «نقش روشنفکر» ادوارد سعید، «کار روشنفکر» بابک احمدی، تا «در دفاع از روشنفکران» ژان پل سارتر، «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال آلاحمد و نمونههای دیگر. کتاب «روشنفکری حرفهای» دکتر غلامرضا خاکی در ذیل همین رویکرد به یک تمایز در قلمرو زیست جهان روشنفکری پرداخته تا ظهور روشنفکری حرفهای در عصر جدید را پایانی بر روشنفکری کافهای و چریکی بداند.
پایان غمانگیز رضا داوودنژاد، پایان تعطیلات نوروز را تلخ کرد تا بار دیگر این شعر هوشنگ ابتهاج بر زبانها جاری شود که «ارغوان! این چه رازیست که هر بار بهار با عزای دل ما میآید؟».
امروز بر هر سینماگر دلسوز و اهل هنر و فرهنگ پوشیده نیست که سینمای ایران، بحرانیترین دوران خود را طی میکند و ادعاهای شعاری مدیران سینمایی درباره روزهای خوب سینما بیشتر به طنز میماند که شاید برای خنده سوژه بدی نباشد، اما اهل خِرد میدانند که در پسِ این کمدی، سینما درگیر چه بحران تراژیکی است. واقعیت این است که در این وضعیت، چشمانداز روشنی از آینده سینمای ایران وجود ندارد. با این حال حجتالله ایوبی، رئیس اسبق سازمان سینمایی به قدرت هنر و سینما خوشبین است و با ارجاع به تجربههای تاریخی از گذار سینمای ایران از بحرانهای مختلف باور دارد که میتوان به آینده سینمای ایران خوشبین بود. در این گفتوگو، او ضمن آسیبشناسی سینمای ایران در وضعیت کنونی، دلایل امیدواری خود را در چشمانداز سینمای ایران توضیح میدهد.
سینمای مستند را میتوان تولد نقد اجتماعی در ساختار بصری دانست؛ سینمایی که نه با سرگرمی که با آگاهی گره میخورد و هویت و کارکرد مییابد. نسبتی که بین سینمای مستند و تصویر واقعیت وجود دارد، آن را به ابزاری بیانگرانه در روایت آنچه هست، تبدیل میکند. بدیهی است وقتی که واقعیت دچار بحران شده یا از وضعیت نرمال و طبیعی خود خارج میشود، سینمای مستند میتواند از ظرفیتهای بیانگرانه خود برای پرداختن به بحرانها، ریشهها و دلایل، برای توصیف و تبیین واقعیت استفاده کرده و حتی برای برونرفت از آن پیشنهاد و راهکار ارائه دهد. البته اگر خودش در درون همین بحران مستحیل و مستأصل نشود. آنچه در ارتباط با این موضوع جای پرسش است، این است که اساساً مستندسازی باید بازتاب واقعیت باشد یا بازنمایی و تفسیر آن. به همین بهانه با همایون امامی، مستندساز و از پژوهشگران برجسته سینمای مستند به گفتوگو نشستیم تا نسبت سینمای مستند و تحولات اجتماعی را واکاوی کنیم.