مهدی شیرزاد فعال سیاسی اصلاحطلب: تحلیل ساده اپوزیسیون از اعتراضات ۱۴۰۱ آنها را شکست داد
مهدی شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه تاثیر اعتراضات ۱۴۰۱ بر جامعه بسیار عمیق بود معتقد است تا زمانی که عواملی منجر به بروز اینگونه نارضایتیها در جامعه میشود، اعتراضات و آثار آن به جای خود باقی خواهد ماند.

مهدی شیرزاد، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با هممیهن با تاکید بر اینکه تاثیر اعتراضات 1401 بر جامعه بسیار عمیق بود معتقد است تا زمانی که عواملی منجر به بروز اینگونه نارضایتیها در جامعه میشود، اعتراضات و آثار آن به جای خود باقی خواهد ماند.
با گذشت زمان، دو موضوع در نقد اعتراضات سال ۱۴۰۱ مطرح شد، نخست برخی معتقدند مطالبات این اعتراضات که به جز در موضوع حجاب در بقیه موارد دقیقاً مشخص نبود و دوم، نبود سخنگو یا رهبر برای اعتراضات، نظر شما درباره این نقدها چیست؟
آنچه در اعتراضات ۱۴۰۱ رخ داد یک حرکت اجتماعی بود. مطالبات متنوع و متکثر جامعه ذیل سه مفهوم بازنمایی شد. نخست احساس تبعیضی بود که نیمی از جامعه یعنی زنان دارند. زنان در جامعه ما احساس میکنند نادیده گرفته شدهاند و صدای آنها شنیده نمیشود. فرصت رشد از آنها گرفته شده و آزادی عمل و یا اختیار کافی برای رسیدن به رویاهای خود را ندارند.
شاید بخش کوچکی از جامعه احساس کنند به آنچه میخواستند رسیدند، البته که این عمومیت دارد میان زنان و مردان اما در زنان بیشتر است چراکه زمانی که حس میکنند حتی در نوع پوشش آزادی عمل ندارند و به آنها تحمیل شده است که چگونه بپوشند، آنها را ناراحت کرده است. اما به جز مسئله زنان، مسئله زندگی نیز در این اعتراضات مطرح بوده است.
بخشهای مختلف جامعه به دلایل متعدد و مختلف مطالبه زندگی معمولی و شرافتمندانه دارند و احساس میکنند این زندگی از آنها سلب شده است و به رویاهای خود نرسیدهاند و این یک سرخوردگی عمومی و اجتماعی ایجاد کرده است. فارغ از اینکه آدمهای مختلف چه تعریف و نگاهی به زندگی دارند و آن را چگونه تفسیر میکنند اما مطالبهای عمومی برای یک زندگی معمولی شکل گرفت و این مسئله مهمی است و متاسفانه حاکمیت درخور اهمیت این موضوع متوجه نشده است که جامعه گرفتار چه شرایط اجتماعی و مطالباتی است.
آنها به طرز سادهانگارانهای فکر میکنند مردم گرفتار مسائل معیشتی هستند و تنها مسئله آنها در خصوص شغل و کسب درآمد است. درست است که مشکلات اقتصادی و معیشتی مسئله مهمی است اما مردم بین آنچه که میخواستند و آنچه که الان دارند تفاوتهای فاحشی احساس میکنند و این تصور را دارند که زندگی نکردهاند و این حس بسیار مهمی است که حاکمیت به آن بیتفاوت است. سومین مطالبه آزادی بود و بخشهای مختلف جامعه اگر احساس میکنند به جایگاهی که میخواستند نرسیدند، پس از علتیابی یکی از دلایل را به فقدان آزادی و یا ضعیف بودن آزادی نسبت میدهند. اینکه دولت چقدر آزادی را محدود کرده است، چقدر سنت جلوی آزادی را گرفته است قابل بحث است اما اقشار مختلف جامعه احساس آزادی کامل نمیکنند که در آن بتوانند مطالبات خود را دنبال کنند را ندارند.
برخی از این محدودیتها به اقتضای شرایط اقتصادی ایجاد شده است و برخی به دلیل محدودیتهای زندگی است اما بخش مهم آن قید و بندهایی است که نگاه تنگنظرانه موجود در بخشی از حاکمیت آن را ایجاد کرده است و این بخشی از جامعه را ناراحت کرده است. به همین دلیل و با توجه به گستردگی مطالباتی که در جامعه وجود دارد، یک مخرج مشترکی با این سه مفهوم پیدا شد و به همین دلیل است که احساس میشود مطالبات اعتراضات سال ۱۴۰۱ نامفهوم و یا محدود به حجاب بوده است.
اما اینگونه نیست که نامعلوم باشد بلکه به حدی متنوع و گسترده است که گاهی اوقات خیلیها تمایلی ندارند که آنها را ببینند، بهویژه کسانی که در قدرت هستند و بسیاری نیز اصلاً این مطالبات را نادیده میگیرند. چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون این مطالبات و تکثر آنها پذیرفته نشده است. چندان قبول ندارم که مطالبات نامعلوم بود، جامعه بسیار روشن دغدغهها و مسائل خود را گفته است اما کسی که باید به موضوعات توجه کند و متناسب با آنها تغییر رویکرد بدهد نمیخواهد واقعیت را ببیند.
اینکه چرا این اعتراضات رهبری نداشت به دلیل اجتماعی بودن آن بوده است. در واقع اعتراضات با مطالبات سیاسی نبود، یا حداقل در ابتدا مطالبات سیاسی پررنگ نبود و بعد از مدتی مطالبات سیاسی به آن اضافه شد. اگر گروهی سیاسی و یا یک نیروی سیاسی از قبل سازماندهی انجام داده و مطالباتی را جهتدهی کرده بودند و به بیان آنها پرداخته و سعی کرده بودند برساختی از آنها را به جامعه ارائه کنند، در آن زمان میتوانستیم انتظار داشته باشیم که سخنگو و یا رهبری برای این اعتراضات وجود داشته باشد که در سال ۱۴۰۱ هیچ نیروی سیاسی پیشران و جلودار نبود و به همین دلیل اینگونه تفسیر میشود که رهبری نداشت. مطالبه همگانی و عمومی بود و نیازی به رهبر نداشت و به دلیل همین عمومی بودن اقتضا نمیکرد سخنگو و یا رهبری وجود داشته باشد، در واقع مسئله به حدی عیان بود که نیازی به پیدا کردن یک نماینده برای بیان مطالبه نبود.
اعتراضات ۱۴۰۱ چه تاثیری بر جامعه امروز گذاشت و با گذشت زمان آثار آن تا چه حد در فضای اجتماعی باقی مانده است؟
تاثیرات اعتراضات سال ۱۴۰۱ بر جامعه ایران بسیار عمیق بوده و هست و آثار آن در فضای اجتماعی همچنان موجود است. اگر دولت و حاکمیت در رویه و رفتارهای خود تغییری ایجاد نکنند، این آثار همچنان باقی خواهند ماند. کارکرد مهم اعتراضات سال ۱۴۰۱ این بود که مسائلی که افراد در زندگی روزمره دارند از سوی قشر بزرگی اعلام شد و در واقع مسئله خود را بیان کردند.
همه زنانی که در این اعتراضات شرکت کردند، اعلام کردند که ما در این جامعه مسئله داریم و این محدود به یک عده خاص نیست که به آنها برچسب فرضاً فمینیستی بزنیم، بلکه مطالبه بزرگتری بود و اتفاقاً متدینها و کسانی که معتقد به حجاب هستند نیز در این مطالبهگری حضور داشتند. تا زمانی که عواملی منجر به بروز اینگونه نارضایتیها در جامعه میشود، اعتراضات و آثار آن به جای خود باقی خواهد ماند. این اعتراضات تاثیرات عمیقی را بهویژه در عرصه سیاست به جای گذاشته است و بسیاری از چیزهایی که به نظر میرسید هیچ تمایلی برای تن دادن به آنها نیست، اما عملاً مجبور شده است در زمینههایی عقبنشینی کند.
نوع پوشش قبل از این وقایع احتمالاً برای عدهای تبدیل به یک آرزو خواهد شد و یک قدرت اجتماعی ایجاد شد که هم جامعه و هم بخشی از حاکمیت متوجه شد در برابر قدرت بیقدرتان ناتوان است و با برخوردهای تند نمیتوان موضوعاتی از این دست را حل و فصل کنند. باید توجه داشت که این اعتراضات نتیجه تغییراتی است که در جامعه ایجاد شده است و فهم این نکته بسیار مهم است چراکه اگر عدهای در حکومت این اعتراضات را علت تغییرات اجتماعی بدانند فکر میکنند با برخورد با کنشگران غائله را خاتمه دهند.
تلاش اپوزیسیون خارجنشین و سلطنتطلبها پس از اعتراضات ۱۴۰۱ به شکل بیسابقهای تشدید شد. به نظر شما دیدگاه ایرانیها در این مدت نسبت به این گروهها چه تغییراتی کرده است؟
مشکل اپوزیسیون خارجنشین و سلطنتطلبها این است که سعی کردند تحلیل سادهای را از این اعتراضات ارائه دهند که با واقعیت نیز تطابق ندارد. آنها تصور میکردند همه مسئله مردم با حکومت و یا حضور یک عده آدم در حکومت است، درحالیکه مسئله مردم اجتماعیتر از این موضوع است. مسئله مردم به مناسبات اجتماعی باز میگردد؛ هرچند که بخش مهمی هم به حکومت باز میگردد. لذا سادهسازی اپوزیسیون بود که تصور میکردند اگر مطالبه سیاسی مانند تغییر حکومت را مطرح کنند و بر این اعتراضات سوار کنند، میتوانند نتیجه بگیرند.
سادهانگاری بود که فکر میکردند مردم رژیم سیاسی را عوض میکنند، درحالیکه کسی که به دنبال زندگی است، به دنبال انقلاب کردن، زندان رفتن و حبس کشیدن نیست. اعتراضات نشان داد از بسیاری رویکردهای سیاستورزی کلاسیک در جامعه ایران فاصله گرفتهایم، اما پارادایم اپوزیسیون خارج از کشور و سلطنتطلبها همچنان همان پارادایم کهنه و کلاسیک است و آنها مطالبه زندگی را درک نکردند. برای مردم مهم است کسانی که سر کار هستند به گونهای عمل کنند که بتوانند زندگی کنند و با چنین نگاهی مسئله جامعه برکنار کردن کسانی که بر سرکار هستند نیست.
بخشی از این اپوزیسیون جیره خود را از دولتهای اروپایی و آمریکا میگیرند و اینکه رضا پهلوی با نتانیاهو دیدار داشته باشد، نگاه مردم را نسبت به اپوزیسیون منفی کرد. بعلاوه دعوای داخلی اپوزیسیون و نگاه تنگنظرانه و به دور از مداوایی که نسبت به همدیگر داشتند، تا حد زیادی تصویر اپوزیسیون را در جامعه واقعی کرد و منجر به بازبینی نگاه مردم نسبت به آنها شد و حالا چندان نگاه مثبتی میان ایرانیان ندارند. جامعه ایران مدتهاست از نگاه قهرمانپروری و حضور کسی که بخواهد آنها را نجات دهد فاصله گرفته است و بر همین مبنا چندان انگیزهای ندارد نسبت به این افراد اقدام مثبتی داشته باشد.
تصور برخی در اپوزیسیون این بود که مردم در جنگ ۱۲ روزه همراهی لازم را به دلیل اعتراضات سالهای اخیر نخواهند داشت، اما چنین نشد. عملکرد و نقش دولت قبل در گسترش آن و تاثیر دولت فعلی بر آرامسازی فضا را چگونه میدانید؟
دولتها و تصمیمات آنها در زندگی روزمره مردم اثرگذار است. این تصور که همهکاره زندگی مردم دولت است، چندان منطبق با واقعیت نیست. جامعه نه آنقدری از دولت قبل نفرت دارد و نه آنچنان نسبت به دولت فعلی نگاه مثبت دارد. از سویی نه دولت قبل چندان ناکارآمدتر از دولت فعلی است و نه دولت فعلی اقدام خاصی انجام داده است که بتوان به عنوان دستاورد از آن یاد کرد.
متاسفانه مناسبات سیستم و جامعه در شرایط مطلوبی نیست و حتماً نگاه آرامشبخش رئیسجمهور و دولت میتواند در ترمیم شکافها و نارضایتیها مفید و موثر باشد، اما کافی نیست. عدم اجرای قانون از نظر سیاسی مهم است اما باید در نظر داشت که جامعه مسیر خود را طی میکند، حتی اگر قانون حجاب و عفاف نیز ابلاغ میشد حتماً تنشهایی ایجاد میشد اما جامعه مسیر خود را میرود و بخشهایی از حکومت نیز تصور خطایی دارند که فکر میکنند میتوانند در برابر موج اجتماعی بایستند.
آقای پزشکیان این عقلانیت را داشت که نمیتواند در برابر این موج بایستد و سعی کرد که تنشی میان مردم ایجاد نشود. با این وجود تعلیقی که در شرایط «نه جنگ و نه صلح» و نبود چشمانداز برای اقشار مختلف جامعه وجود دارد، از هر سمی برای کشور بدتر است و امیدوارم دولت و حاکمیت هرچه سریعتر بتوانند فضا را تغییر دهند. اگر الان تجدیدنظر در رویههای پیشین صورت نگیرد ممکن است تجدیدنظر زمانی انجام شود که خیلی دیر شده باشد و با خسارتهای بزرگی هم برای حاکمیت و هم برای جامعه در پی داشته باشد.