نرگس کیانی

نرگس کیانی

خبرنگار گروه فرهنگ

مقالات

  • خاموشی چراغی دیگر

    شهرکتاب بهشتی، یکی‌ از کتابفروشی‌های پرمخاطب و مرکزی تهران‌، به‌‌دلیل افزایش بهای اجاره ملک تعطیل شد. این خبر تأسف‌باری بود که روز شنبه ۲۵ فروردین‌ماه، توسط روابط‌عمومی این شهرکتاب برای رسانه‌ها ارسال شد. خبری که نگاهی به پیشینه آن در تاریخ ۱۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۲، تأسف عمیق‌تری را برمی‌انگیزد.

  • حمایت برای ادامه حیات

    تئاتر خصوصی و این روزها حتی تئاتر دولتی، برای روی صحنه رفتن از حضور تهیه‌کنندگانی بهره می‌برند که گهگاه نام و آوازه‌شان چنان بلند است که نه‌تنها می‌تواند گمنامی گروه‌های تئاتری را جبران کند که تماشاگر عام را هم به سالن‌های تئاتر می‌کشاند. تهیه‌کنندگانی از حوزه سینما که فراموش نکرده‌اند تئاتر ایران برای ادامه حیات نیازمند حمایت است؛ حمایتی که بیش‌ازآن‌که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت هنری و اداره‌کل هنرهای نمایشی صورت بگیرد، در قاموس‌شان تبدیل به نظارت و ممیزی شده و اهالی تئاتر را بر آن داشته است که حتی برای اجرا در سالن‌های دولتی، دل به حضور تهیه‌کنندگانی خوش دارند که در عرصه سینما خوش‌نام و پرآوازه‌اند.

  • نظارت در حال متلاشی کردن سامان هنر است

    هنر و تئاتر این روزهای ایران، موضوع نیازمند آسیب‌شناسی کم ندارد. موضوعاتی که یکی از برجسته‌ترین آن‌ها نسبت دولت با هنر و تئاتر این روزهای ایران است و موجب پیش آمدن سوالاتی از این دست می‌شود که چه اتفاقی رخ داده است که بخشی از اهالی تئاتر چنان از نزدیک شدن به هر آن‌چه نسبتی با هنر دولتی و هنرمندان دولتی داشته باشد، گریزانند که اساساً عطای بودن در این حوزه را به لقای آن بخشیده و صحنه را ترک گفته‌اند.

  • وصیت‌نامه هنری استاد
  • جای خالی یک همکار
  • برای بازگشت سوی چراغ‌‏های خانه
  • هژمونی طبقه نوکیسه بر تصویر فرودستان در سینما

    ایران دهه‏ ۹۰ را می‏توان دهه‏ تولید تهیدستی دانست. اقتصاد در وضعیتی فاجعه‏بار قرار گرفت و بحران‏های پیاپی منجر به تولید نظام‏مند لشکر فقرا شد. در همین دهه بود که متراکم‏شدن فقر سوژه‏ گزارش‏های خبری و فیلم‏های پرشماری شد و نظام بازنمایی رسانه‏ای را تحت تأثیر قرار داد. تهیدستان زیادی برای نخستین‏بار اسم‏دار شدند: سوخت‏بر، کول‏بر، زباله‏گرد، دستفروش و گورخواب. این فیگورها قبلاً هم در جغرافیای ایران حاضر بودند، ولی در این دهه بود که رویت‏پذیر شدند. آرش حیدری، میلاد محبی و سارا فرهپور، نویسندگان «موزه‏ پایین‏شهر و تماشاچیانش» نشان داده‏اند که چرا این رویت‏پذیری باعث نشد تا فرودست و زندگی محقرش تبدیل به مسئله شود، چگونه موضوع اصلی تبدیل شد به سوژه‏هایی برای کلیک‏خوری سایت‏ها و فروش قصه‏شان در سینماها و درنهایت چگونه فرودستان برای فرادستان امری تماشایی به حساب آمدند و پایین شهر به موزه‏ای بزرگ از فقر بدل شد. این‏ها و بیشتر از این‏ها، نکاتی بود که در نشست نقد و بررسی کتاب «موزه پایین‏شهر و تماشاچیانش» با حضور نویسندگان آن و نوید پورمحمدرضا مطرح شد. قابل ذکر است که این نشست با همکاری نشر برج و نشر چشمه، چند روز پیش در کتابفروشی نشر چشمه برگزار شد.

  • ساز ناکوک گروه‌های تندرو
  • محصول وسواس و جنون تمام‏‌عیار

    «سال ۱۹۹۶، پیش از انتشار «مزاح بی‏پایان»، جامعه‏ی ادبی آمریکا مهیای انتشار رمانی سترگ بود؛ رمانی جاه‏طلبانه که نویسنده‏ی آن خودش هم فکر نمی‏کرد کسی آن را بخواند. اما خواندند. با وجود پیچیدگی نثر غنی آن، نوآوری‏های بی‏شمار والاس و شخصیت‏های متعدد، در عرض یکسال بیش از ۴۰۰هزار نسخه از آن به فروش رفت. سال ۲۰۰۵ به فهرست ۱۰۰ کتاب برتر انگلیسی‏زبان مجله‏ی تایم ـ از سال ۱۹۲۳ تا آن زمان ـ راه پیدا کرد و والاس‏شناسی، شاخه‏ای جدی در تحقیقات دانشگاهی شد. «مزاح بی‏پایان» کاوشی همه‏جانبه است درباره‏ی لذت‏ها، وسواس‏ها و گره‏های روانی انسان در آستانه‏ی قرن بیست‏ویکم. اثری است که بر شانه‏های «هملت»، «برادران کارامازوف» و «اولیس» می‏ایستد، از سنت ادبی آمریکا بهره می‏گیرد و چنان بلند پرواز می‏کند که سایه‏اش مثل اسلافش، تا نسل‏ها بر خوانندگان و نویسندگان می‏ماند.» این متن برگرفته از مقدمه نشر برج است بر کتاب ۱۵۱۴ صفحه‏ای «مزاح بی‏پایان»، نوشته دیوید فاستر والاس که به‏تازگی با ترجمه معین فرخی توسط این نشر روانه بازار کتاب شده است. آن‏چه در ادامه می‏خوانید حاصل گفت‏وگویی است با مترجم «مزاح بی‏پایان» که در آن از چگونگی آغاز به کار ترجمه این اثر تا زبان والاس و دشواری‏های ترجمه آن به فارسی گفته است.

  • روشنایی کنج کوچه‌‏های بوشهر