| کد مطلب: ۹۲۴۶
از رنجـی کـه می‌‏بـریـم

از رنجـی کـه می‌‏بـریـم

نگاهی به کتاب جامعه‌شناسی رنج که به دیدگاه نظریه‌پردازان و مدرنیته رنج‌آور می‌پردازد

نگاهی به کتاب جامعه‌شناسی رنج که به دیدگاه نظریه‌پردازان و مدرنیته رنج‌آور می‌پردازد

وقتی از «رنج» حرف می‌زنیم، گمان بر این است که از پزشکی، سلامت و روانشناسی سخن می‌گوییم اما رنج تنها تجربه جسمی و روانی نیست. امروزه مفهوم رنج دیگر تحت استیلای گفتمان پزشکی و فیزیولوژیکی یا روانپزشکی و پیامدهای نوروتیکی تعریف نمی‌شود، بلکه مفهوم درد و رنج فراتر از ابعاد بدنی و فردی همواره حامل جوانب تاریخی و اجتماعی و در عین حال سیاسی و ایدئولوژیک است که فهم آن نیازمند بررسی ساخت‌ها و عاملیت‌های فردی و اجتماعی است. احمد غلامی در کتاب «جامعه‌شناسی رنج»، مفهوم، دلایل و پیامدهای رنج را در قلمرو گسترده‌تری از سویه‌های پزشکی و سلامت را بررسی کرده و مجموعه‌ای از حوزه‌ها همانند تاریخ، زبان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد سیاسی را در بازنمایی و درک تجربه رنج به خدمت گرفته است. از این حیث کتاب «جامعه‌شناسی رنج» را می‌توان پژوهشی بینارشته‌ای دانست که رنج را در کانون روایت خود قرار داده است. در این کتاب، با بررسی مفهوم رنج و بعضی موارد با تفکیک آن از درد، سیر تاریخی مفهوم درد و رنج و جایگاه آنها در عصر مدرن به‌ویژه در حوزه جامعه‌شناسی، تلاش شده تا این مفهوم از تقلیل‌یافتگی ناشی از استیلای مفهوم پزشکی‌شدن رهایی یافته و در حوزه‌های دیگری همچون ادبیات، تاریخ، فلسفه، روانکاوی، اقتصاد سیاسی و انسان‌شناسی به جریان درآید.
مطالعات رنج امروزه بخش لاینفکی از مطالعات انسان‌شناختی و جامعه‌شناختی چه در سطح دانشگاهی و چه توسط محققان مستقل و غیردانشگاهی است و می‌تواند معرفی شیوه‌ها و نمونه‌هایی از این مطالعات باشد.
نویسنده ابتدا با رویکرد تاریخی به مسئله رنج پرداخته است. مطالعه تاریخ رنج به معنی پیدا کردن رگه‌های درد و رنج در اثنای تاریخ نیست، بلکه مطالعه شیوه‌‌های رویارویی با درد و رنج، تفسیر و شناخت آن در هستی‌شناسی بشر است. اینکه در اعصار گذشته چگونه مردم درد و رنج خود را تفسیر کرده، چه درکی از آن داشته‌اند و اینکه چگونه آن را به بخشی از زندگی خود مبدل ساخته‌اند. در فصل «فلسفه رنج» نیز به بررسی دیدگاه فیلسوفان قدیم و مدرن درباره مفهوم رنج و تاثیرات آن پرداخته شده است. از افلاطون، اپیکور و آکویناس گرفته تا شوپنهاور، هگل و نیچه. به نظر شوپنهاور، رنج امری است طولانی و اجتناب‌ناپذیر درحالی‌که شادی و آسایش لحظه‌ای و میان‌تهی است و همین خود مبین اجتناب‌ناپذیری رنج انسان است. به‌نظر شوپنهاور، اراده مستلزم رنج است و هیچ سعادت و شادی‌ای نمی‌تواند حقیقت رنج را حل‌وفصل کند. بر همین اساس او رنج را موجب معنابخشی به کلیت زندگی می‌داند و معتقد است اگر رنجی در کار نباشد، کسالت بر زندگی مستولی می‌شود و کسالت چیزی نیست جز پوچی و تهی‌بودن وجود. به‌نظر کی‌یرکگور، نیز رنج بعد ذاتی انسان است. به نظر او دلشوره، ناامیدی و مالیخولیا جزو صفات انسانی هستند لذا آن انسان‌هایی که روح‌شان با مالیخولیا آشنا نیست، آنهایی هستند که روح‌شان هیچ تحولی را تجربه نخواهند کرد. هگل نیز در همین رابطه معتقد بود رنج و کشمکش می‌تواند سازنده اجتماع انسانی و عامل خودآگاهی انسان باشد. نیچه هم در کتاب «تبارشناسی اخلاق» بیان می‌کند که انسان‌ها می‌توانند با رنج زندگی کنند. آنچه برای انسان غیرقابل زیستن است، رنج ناشی از فقدان معنا یا فقدان دلیل است. به اعتقاد نیچه چیزی که مانع از زندگی راستین می‌شود، وحشت و بی‌معنایی است. آنچه ما ‌باید انجام دهیم، ساختن معنا برای رنج است.
از مهمترین فصل‌ها و مباحث کتاب، «پیدایش نظریه‌های اجتماعی رنج» است که به مطالعات جامعه‌شناختی آن می‌پردازد. در این فصل به دو قرائت از رنج اجتماعی در جامعه‌شناسی می‌پردازد؛ ابتدا نگاهی اجتماعی که ریشه‌های رنج اجتماعی را به ساختارها و هنجارهای مستولی بر جامعه و فرد مرتبط می‌داند که متعلق به دیدگاه اروپایی و قاره‌ای است و دیگری رویکردی که عموماً رنج را یک رفتار به‌حساب آورده و جایگاه فردی‌تری برای آن قائل است که بیشتر در جامعه‌شناسی آمریکایی موردتوجه قرار گرفته است. دیدگاه اروپای‌ قاره‌ای، توجه خاصی به تاریخی‌کردن رنج، تحلیل تبارشناسی آن، تاکید بر اومانیسم و تفسیرگرایی دارد. از نظر متفکران قاره‌ای، در پس ادراک افراد از رنج و فلاکت اجتماعی، ساختارها و دستگاه‌هایی وجود دارند که در بازتولید و تداوم رنج نقش مهمی دارند. درواقع نظریه‌های اجتماعی رنج، رنج اجتماعی را به‌طور مستقیم به شرایط ناگوار و دردناکی برمی‌گرداند که ساختارها، نهادها و گفتمان‌ها بر انسان تحمیل کرده‌اند. در این فصل دیدگاه‌های کسانی مثل مارکس، هورکهایمر، آدرنو و مارکوزه، آگامبن و بودریو درباره رنج مورد واکاوی قرار می‌گیرد.
نویسنده همچنین مقوله رنج را ازمنظر دینی مورد بررسی قرار داده و در فصل «الهیات رنج» به ابعاد مختلف آن می‌پردازد و تاکید می‌کند که امروزه هنوز رابطه دین و رنج، بخشی از مطالعات انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی دین به حساب می‌آید. در این فصل به این مسئله پرداخته می‌شود که در برابر تصویری از رنج برآمده از باورهای دینی که برای قرن‌ها به هستی‌شناسی رنج مومنانه تبدیل شده بود، جهان مدرن پرده از الهیات رنج به‌عنوان شکلی ایدئولوژیک برای تسهیل و سرپوش‌نهادن رنج، برداشت. کشف رنج‌های مردم تحت استیلای استعمار و جهان پسااستعماری در دست ممالکی که دین به‌ویژه الهیات مسیحی در بالاترین سطح نفوذ قرار داشتند، نگاه‌ها را به‌سوی چرخش در درک مفهوم عمومی و الهیاتی رنج برگرداند. ضمن اینکه با پرداختن به الهیات آزاد و لیبرال به این مسئله پرداخته می‌شود که این الهیات مدرن در خدمت حل‌وفصل رنج نه به شیوه کلاسیک کلیسا، بلکه به‌شکل انتقادی است. الهیاتی که در آن سوژه رنج‌دیده در سراسر جهان ‌باید برای رهایی و رستگاری از دام سلطه به‌پا خیزد.
برخی از اندیشمندان ظهور مدرنیته را منشأ رنج‌های انسان معاصر می‌دانند ازجمله ژان ژاک روسو که مدرنیته را سرآغاز نابرابری انسان و ازدست‌دادن آزادی انسان می‌دانست. همچنان‌که نیچه مدرنیته را نه‌تنها دوران پیشرفت و بهبودی، بلکه دوران انحطاط و پوچی می‌داند. نویسنده در فصل «مدرنیته رنج‌آور» تلاش کرده تا رنج را از منظر مدرنیته مورد بررسی قرار دهد. در همین راستا به اندیشه‌های مارکس و ماکس‌وبر، بنیامین و فوکو درباره ریشه‌های رنج در تجربه مدرنیته و بحران‌های آن پرداخته شده است. در فصل «پیدانش نهاد پزشکی: تقلیل رنج به درد»، نویسنده تلاش کرده تا گفتمان پزشکی و رویکردهای آن در شکل‌گیری و خوانش رنج را مورد تحلیل قرار دهد. رویکردی که معتقد است، نظام پزشکی تلاش می‌کند رنج را به آسیب‌شناسی یعنی وجود عنصری ناخوشایند در ساخت بدنی و درونی فرد بیمار تقلیل دهد. به همین دلیل رنج در بیشتر مواقع مصداق بیماری تفسیر می‌شود. درواقع نظام پزشکی، تجربه فردی از درد بیماری را از معانی فرهنگی آن جدا می‌کند و آن را به مفاهیمی علمی، نوع درمان، مراقبت‌های پزشکی و شیوه‌های مقابله با درد مرتبط می‌داند. در فصل «روانکاوی رنج» البته تاکید می‌شود که روانکاوان پا را از بدن آناتومیک، پزشکی‌شده و سازه‌های نوروتیک/بافتی، بیرون نهاده و فقدان میل را اصل اساسی شکل‌گیری درد و رنج به‌حساب می‌آورند. در دستگاه روانکاوی به‌ویژه نزد فروید و لاکان، درد و رنج رابطه مستقیمی با فقدان میل دارد. روانکاوی فروید و لاکان به‌ویژه در ارتباط با مفهوم رنج، تاثیر قابل‌توجهی بر مفهوم سوژه و جایگاه آن در حیات اجتماعی گذاشت. آرای نظری بعد از فروید و لاکان از مکتب فرانکفورت تا جیمسون در جامعه‌شناسی به‌شدت آغشته به رویکردهای روانکاوانه تحت‌تاثیر این دو متفکر است.
کتاب «جامعه‌شناسی رنج» همچنین به بازنمایی رنج به‌ویژه در عرصه هنر و ادبیات هم می‌پردازد. اینکه هنرمندان شاید اولین کسانی بودند که بیهودگی و بی‌معنایی مناسبات عصر مدرن را تشخیص دادند و بازنمایی رنج‌ها و معضلات معاصر در این دوران نه‌تنها به انتخاب سوژه و موضوع هنری مبدل شده بود، بلکه خود موجب تغییرات و چرخش‌های بنیادین در شیوه و سبک هنری شد. آنطور که در این کتاب آمده، شوپنهاور از اولین فلاسفه‌ای است که اهمیت رنج و بازنمایی آن را به‌عنوان امر تراژیک در هنر تمجید می‌کرد. نیچه هم متاثر از شوپنهاور، تراژدی را راهی برای تکمیل وجود انسانی به‌حساب می‌آورد. در ادامه این فصل به «روایت‌شناسی رنج» می‌رسیم. اینکه انسان چگونه در طول تاریخ به‌ویژه در دوران مدرن به روایت رنج پرداخته است. در فصل «انسان‌شناسی رنج» هم به این موضوع پرداخته شده که این رویکرد در تلاش است، تنش ذاتی و خصمانه جامعه ازهم‌گسیخته نوین را در تقابل با خود و جامعه، بازنمایی و روایت کند. در فصل پایانی کتاب که به «اقتصاد سیاسی رنج» پرداخته شده، مدیریت رنج و شیوه‌های آن مورد واکاوی قرار گرفته است. مدیریت رنج و بیماری بیش از آنکه برای امحای کامل آن باشد، تلاشی است برای جلوگیری از تبدیل‌شدن آن به یک تهدید. در این فصل به این پرداخته شده که ساخت اقتصادی/سیاسی رنج همواره رنج و بحران را یک فرصت و در عین حال مفهومی برای مدیریت و استیلای کامل تکنولوژیکی و نظارتی جامعه به‌حساب می‌آورد.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار