| کد مطلب: ۳۰۶۰۲

داستان یک دگردیسی / امیلیا پرزِ ژاک اودیار یک کمدی موزیکال جنایی و فیلمی سریع با چرخش‏‌های غافلگیرکننده

«امیلیا پرز» فیلمی کمدی، موزیکال و جنایی فرانسوی با زبان اسپانیایی، به کارگردانی ژاک اودیار است که براساس نمایشنامه‌ی اپرای اودیار به همین نام ساخته شده است. در «امیلیا پرز» غیرمتعارف، کارگردان ژاک اودیار گردبادی از عناصر مختلف را به سمت شما سرازیر می‌کند - عکس‌های وحشتناک صحنه‌ی جنایت، یک رئیس کارتل تهدیدآمیز، زوئی سالدانا که آواز می‌خواند و می‌رقصد - که جرأت پلک‌زدن را ندارید.

داستان یک دگردیسی / امیلیا پرزِ ژاک اودیار یک کمدی موزیکال جنایی و فیلمی سریع با چرخش‏‌های غافلگیرکننده

«امیلیا پرز» فیلمی کمدی، موزیکال و جنایی فرانسوی با زبان اسپانیایی، به کارگردانی ژاک اودیار است که براساس نمایشنامه‌ی اپرای اودیار به همین نام ساخته شده است.

زوئی سالدانا، کارلا سوفیا گاسکون، سلنا گومز، آدریانا پاز، مارک ایوانیز و ادگار رامیرز در این فیلم بازی می‌کنند. این فیلم در هفتادوهفتمین جشنواره‌ی فیلم کن به نمایش درآمد. «امیلیا پرز» در بخش اصلی مسابقه‌ی نخل طلا انتخاب شد و جایزه‌ی هیئت‌داوران و گروه زنان جایزه‌ی بهترین بازیگر زن را از آنِ خود کرد. این فیلم همچنین به‌عنوان بهترین فیلم بلند بین‌المللی در نودوهفتمین دوره‌ی جوایز اسکار حضور دارد. 

در «امیلیا پرز» غیرمتعارف، کارگردان ژاک اودیار گردبادی از عناصر مختلف را به سمت شما سرازیر می‌کند - عکس‌های وحشتناک صحنه‌ی جنایت، یک رئیس کارتل تهدیدآمیز، زوئی سالدانا که آواز می‌خواند و می‌رقصد - که جرأت پلک‌زدن را ندارید. داستان این فیلم که عمدتاً در مکزیکوسیتی امروزی اتفاق می‌افتد، داستان وکیلی به‌نام ریتا (با بازی خوب سالدانا) را دنبال می‌کند که توسط یک قاچاقچی قدرتمند موادمخدر، مانیتاس (کارلا سوفیا گاسکون فوق‌العاده) برای یک شغل غیرعادی استخدام می‌شود. مانیتاس، که خود را به‌عنوان یک مرد معرفی می‌کند، درواقع هویتی زنانه دارد که برای انجام عمل جراحی تأیید جنسیت و مدیریت پیامدهای عملیات خشونت‌آمیز خود به دنبال کمک است.

اودیار، فیلمساز فرانسوی و مورد علاقه‌ی منتقدان، از تجربه‌ی سبک‌های مختلف لذت می‌برد. او علاقه‌مند به مردم و داستان‌های حاشیه‌ای است، اگرچه به‌ویژه به داستان‌های جنایی کشیده می‌شود. بخش زیادی از یکی از بهترین فیلم‌های او، «یک پیامبر» در زندان می‌گذرد. او همچنین دوست دارد در حین بازی با ژانرها در آن‌ها غرق شود و بعد رهای‌شان کند. او از جابه‌جایی بین ژانرها لذت می‌برد و اغلب قراردادهای آن‌ها را به چالش می‌کشد و رویکردی غیرمتعارف را در پیش می‌گیرد که به شخصیت‌هایش نیز تسری می‌یابد. قهرمان فیلم «ضربان قلب من متوقف شده است»، یک اراذل و اوباش آشکار است، اما در عین حال مشتاق پیانیست‌شدن است. در یک لحظه پس از این‌که مرد دیگری را تا حد مرگ کتک می‌زند، در یک رسیتال، خون‌آلود ظاهر می‌شود.

پیچیدگی‌های «امیلیا پرز» یکی پس از دیگری ظاهر می‌شود. پس از شروعی سریع و پرحادثه - شامل یک دادگاه قتل و یک حکم ناعادلانه - ریتا توسط غریبه‌های مسلح به مکانی مخفی هدایت می‌شود و سرش را پوشانده‌اند. طولی نمی‌کشد که او در یک کامیون نشسته؛ رو در رو با مانیتاس، رئیسی با خالکوبی‌های صورت، موی ژولیده و زمزمه‌ی شوم تهدیدآمیز. مانیتاس یک رپ بریده‌بریده ناموزون می‌خواند و در ازای کمک ریتا، قول «مبلغ قابل‌توجهی پول» می‌دهد. 

ریتا موافقت می‌کند که کمک کند، اگرچه بعید به‌نظر می‌رسد که بتواند درخواست او را رد کند. برای این منظور، ریتا شروع به سفر در سراسر جهان می‌کند و به‌دنبال یک جراح باملاحظه و مشتاق برای مانیتاس می‌گردد، سفری که در یک توقف، او خود را در یک کلینیک دایره‌ای در بانکوک می‌بیند، جایی که او، تیم جراحی و بیماران لباس‌پوشیده درنهایت با هم آواز می‌خوانند و ژست می‌گیرند. درحالی‌که ریتا و یک جراح درباره‌ی گزینه‌ها برای مانیتاس بحث می‌کنند، دکتر شروع به خواندن کلماتی مانند «ماموپلاستی»، «لارنگوپلاستی» و... می‌کند و دیگران به‌عنوان گروه کر به آن‌ها ملحق می‌شوند. درحالی‌که اجساد و دوربین در داخل کلینیک می‌چرخند، اودیار به نمای بالای مرکز تغییر مکان می‌دهد. 

رقص و آواز ـ پارتیتور و آهنگ‌های کلمان دوکول و کامیل و طراحی رقص توسط دیمین جاله ـ پویا و متنوع است و در سراسر آن یکپارچه شده‌اند. به‌نظر می‌رسد که بیشتر مظاهر افکار خصوصی هستند، مانند موارد اولیه که در آن ریتا با صدای بلند استدلال آزمایشی را بیان می‌کند که در حال آماده‌سازی ذهنی است درحالی‌که در یک فروشگاه مواد غذایی است. درحالی‌که او وارد شب شهر جواهری می‌شود، گروهی که شعار «برخاستن و سقوط» می‌دهند، به او خوشامد می‌گویند. با هر قدم، کلمات او به آهنگ تبدیل می‌شوند، حرکاتش سبکی زیبا به خود می‌گیرند و رهگذران را تبدیل به یک گروه می‌کند. سپس اودیار تصویری از ریتا را نشان می‌دهد که در حال تایپ‌کردن در لپ‌تاپ است درحالی‌که آواز می‌خواند. 

در ابتدا، این تغییر بین واقعیت‌های درونی و بیرونی، بین دنیای ظاهراً مادی مکزیک معاصر و دنیای متافیزیکی شخصیت‌ها، دلهره‌آور و سرگرم‌کننده است. از همان ابتدا، فیلم شما را به‌دلیل چرخش‌های ناگهانی‌اش جذب می‌کند، این‌که چگونه به مکان‌هایی منحرف می‌شود که از نظر لحن، روایی و احساسی انتظار ندارید. بااین‌حال درحالی‌که اودیار قبلاً ژانرهای کلاسیک و حساسیت‌های امروزی را به‌طرز سازنده‌ای ترکیب کرده است، عناصر شخصی و اعتراف‌انگیزتر در این اثر، چیزی فراتر از تازگی ارائه می‌دهند. آواز قدرتمند ریتا در مورد فساد رهبران مکزیکی در یک ضیافت، قابل‌توجه است به‌خصوص که فیلم معمولاً با این موضوع جدی به‌عنوان یک پس‌زمینه عجیب‌وغریب برخورد می‌کند.

اودیار به‌طور پیوسته سرعتی را که از ابتدا تعیین کرده بود، حفظ می‌کند و در کوتاه‌مدت، ریتا از حقوق کارتل خود لذت می‌برد و یک مانیتاس با بانداژ سنگین در یک کلینیک در خارج از کشور از خواب بیدار می‌شود. او نام جدیدی به‌نام امیلیا پرز را انتخاب می‌کند تا با خود جدیدش همراه شود. بااین‌حال این‌که آیا او کاملاً متحول شده است یا خیر، سوالی است که اودیار در ادامه‌ی فیلم ـ که به‌طور تصاعدی شلوغ‌تر و خودآگاه ملودراماتیک می‌شود ـ بازیگوشانه مطرح می‌کند. یکی از عوامل پیچیده، همسر مانیتاس، جسی (سلنا گومز، که او نیز آواز می‌خواند و می‌رقصد)، است که امیلیا او را ترک کرده است اما اکنون برای دیدن بچه‌های‌شان، محبتش را جلب می‌کند. اودیار همچنین دو عاشقانه را به داستان اضافه می‌کند؛ آدریانا پاز در نقش اپیفانیا و ادگار رامیرز در نقش گوستاوو.

سرعت سریع فیلم، پیچش‌های غافلگیرکننده و داستان‌گویی انتخابی، بیشتر عشق امیلیا به فرزندانش را نشان می‌دهد تا مثلاً تعداد افرادی که او به‌عنوان یک رئیس کارتل کشته است؛ که این باعث ایجاد حس تعلیق و بی‌ثباتی می‌شود. این احساس زمانی تشدید می‌شود که پس از چهار سال فاصله، روایت از ریتا به امیلیا تغییر می‌کند و او را شبیه شخصیتی از یک تله‌نوولا (مجموعه‌های تلویزیونی محدودی که در کشورهای آمریکای لاتین محبوبیت دارند) تحت‌تأثیر پدرو آلمودوار و داگلاس سیرک می‌سازد. امیلیا که در مکزیک با منابع به‌ظاهر نامتناهی مستقر شده است، دوباره متحول می‌شود؛ این‌بار به‌عنوان حامی خیرخواه قربانیان خشونت کارتل، اتفاقی که مانند تلنگری بخشی از واقعیت وحشتناک را معرفی می‌کند، که این فیلم مانند یک چرخش داستانی عجیب‌وغریب دیگر به آن می‌پردازد. 

این خیلی بد است، به‌خصوص به این دلیل که سالدانا و گاسکون بسیار جذاب و صمیمی هستند. آن‌ها سزاوار چیز بهتری هستند، به‌ویژه گاسکون، یک بازیگر ترنس که به امیلیا یک نخوت باشکوه، همچنین بیان شفافی می‌دهد که به شما امکان می‌دهد احساسات متضاد ندیدنی‌اش را ببینید. اودیار چارچوبی دقیق و مفصل برای امیلیا ساخته است که میلش برای تبدیل شدن به خود واقعی‌اش تکان‌دهنده است. حقیقت او در عین حال یک حقیقت شخصی و نوع جدیدی از جست‌وجوی قهرمانانه است، چیزی که دنیای بیرون از تصویر آن را به‌طرز عجیبی سیاسی کرده است. اودیار، امیلیا را خلق کرده است تا مبهوت و غافلگیر شویم، اما این بازی گاسکون است که داستان را جذاب می‌کند و این بازیگر است که درنهایت به فیلم سهم واقعی می‌دهد. او قلب و روح آن است.

منبع: نیویورک‌تایمز

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار