یادماندهها زندگینامه خودنوشت محسن وزیریمقدم است که با پنجههایش نور را از لابهلای تاریکی بیرون کشیده
روایت خیر از میان خرابه درآوردن است
«روژه باستید» در کتاب هنر و جامعه درباره عوامل شکلگیری آثار هنری میگوید: «در سرچشمه اثر هنری ازیکسو محیط اجتماعی و ویژگیهایش وجود دارند و اسویدیگر آفریننده اثر و شگرد خاص او در واکنش نشان دادن به انگیزههای اجتماعی که او در آن میزید، تعیینکننده خواهند بود.»
کتاب محسن وزیریمقدم، یادماندهها، چاپ دوم که به مناسبت 100سالگی هنرمند توسط نشر نظر منتشر شده است، عینبهعین یک نمونه مطالعاتی از شرحی متقن و دقیق از محیط اجتماعی هنرمند و شیوه مواجهه و واکنش او به آن است. محسن وزیریمقدم در دشوارترین بزنگاه تاریخی ایران به دنیا میآید، یعنی دهه ابتدای قرن چهاردهم و پابهپای تمام تحولات ایران، یعنی از تمام مواجهه خونریز و تلخ جامعه ایرانی با زندگی مدرن و جدالهای جامعه جهانی پیش میرود و در زندگی خود تمام وضعیتهای دشوار را تجربه میکند. اما او ققنوسوار از میان هر شرایط دشواری و هر آتش بهپاشدهای، سیاوشوار بیرون آمده و بهجای غرقشدن در فاجعه، آن را به یک انگیزه مضاعف برای یادگیری، خلق و پیشرفت بدل ساخته است.
او به معنای واقعی کلمه همان کرده است که ابراهیم گلستان در نامه به سیمین دانشور درباره تحلیلش از جامعه ایرانی و وظیفه آدمی اشاره کرده است. «آدم به معرفت شده آدم. آدم همیشه خیر از میان خرابه درآوردهست آدم از میان خرابه همیشه خیر درآوردهست. این جمله را هرجور هم بچرخانم معناى ثابتش نمیچرخد، معناى ثابتش عوض نخواهد شد.»
محسن وزیریمقدم زندگی بسیار دشوار و در اوایل آن بهمعنای کامل زیستن در خرابهای را تجربه کرد. شبیه به جایی که برای مدتی، زن پدرش مجبورش کرده بود زندگی کند، یعنی یک انباری کوچک بدون پنجره، به ابعاد دومترونیم در یکمترونیم در شهر رضائیه که مدتی محل خدمت و ماموریت پدرش بود؛ در سالهای اوج غرور و جوانی یعنی 16 سالگی. در همان شهر تجربه بیپناهی، از خانه بیرون انداخته شدن، بیماری، اخراج از مدرسه و بسیاری دیگر را تجربه کرد. سالهای پیش از آن هم به نحو دیگری دشوار بود. او همانطور که خود تیتر زده است، در میان گِل و گُل زندگی کرد، عنوانی که میتوان بر حداقل دو دهه ابتدای قرن ۱۴ هجری شمسی گذاشت.
زندگی و زمانه محسن وزیریمقدم همگن و همگان با تاریخ پرفرازونشیب دهههای ۱۰، ۲۰ و ۳۰ پر از اتفاقات تلخ و تجربههای سخت و دشوار است. قحطی، جنگ، بیکاری، بیپولی، شرایط دشوار اجتماعی و خانوادگی، چیزهای کمی نیست که او در زندگی تجربه کرد. اما درنهایت از خود و از دل این ویرانه اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی چه چیزی بیرون آمد؛ همان که امروز میتوان به شیوه مواجهه او با شرایط دشوار اجتماعی یاد کرد.
محسن وزیریمقدم، مهمترین هنرمند قرن چهاردهم هجری شمسی ایران است که در کتاب تحولات تصویری هنر ایران بهنقل از غلامحسین نامی، بازگشت او از ایتالیا، در سالهای دهه ۴۰ نقطهی عطفی در آموزش اصول و مبانی هنر مدرن ایران محسوب میشود که تحولی اساسی در نگرش نسلهای دوم و سوم هنرمندان نوگرای ایران ایجاد کرده است.
آنطور که کریم امامی در «گال..گال... گالری» روایت میکند، در نمایشگاهی در موزه هنر مدرن نیویورک آثار ۶۶ هنرمند با عنوان «دستاوردهای تازه» به نمایش گذاشته شد که دو ایرانی؛ محسن وزیریمقدم و مارکو گریگوریان تنها ایرانیهای آن جمع بودند. وزیریمقدم با اثر نقاشی شنی خود در این نمایشگاه حضور داشت. وزیریمقدم براساس عنوان همین نمایشگاه به عقیده من «یک دستاورد تازه»، همواره تازه و بدیع در هنر 100سال اخیر ایران است که همچنان به ابعاد متنوع و متکثر کارهای او و زمینههای اجتماعی برآمدن و تاثیرات عمیقی که از خود بهجا گذاشت، کامل پرداخته نشده است.
روح و دال مرکزی کتاب «یادماندهها»، روایت یک تلاش بیوقفه و کار بیامان است. انگار هرچه خشم، دشواری و سختی است که به هنرمند رسیده است، همچون منبع ذخیره و پتانسیل جمع شده و به وسیله دانش، آگاهی و ابزار هنر به اثر هنری بدل شده باشد. او تا لحظه مرگ نوگرا بود و سعی کرد تجربه، شیوه و فرم جدیدی از اثر هنری را خلق، ارائه و بیان کند و به همین سبب تنوعی از متریال، مفاهیم را به خدمت گرفت و تجربه کرد. محسن وزیریمقدم یک عمر تلاش کرد با هنر و آثارش، با نوشتن کتاب شیوههای طراحی و دیگر کتابهایش و با آموزش در دانشگاه و جاهای دیگر، کمبودهایی که خود تجربه کرده بود را برای نسلهای بعد از خود پر کند.
اما هدف دیگری هم داشت که در تمام این تلاشها گویا مستتر بود. وزیریمقدم در صفحات پایانی این کتاب میگوید: «مگر مفهوم واقعی هنر غیر از این است که با انسان ارتباط ایجاد کنیم و در دلش جا بگیریم؟ پس، موفق شده بودم به ایجاد این ارتباط. مهم یکی شدن با انسانها و جا گرفتن در قلب هنردوستان است». او به گواه این کتاب، یک عمر در پی همین عبارت بود و به نظر میآید به دست آورد و رفت.
همانطور که خانم دل تورکو، منتقد ایتالیایی، آثار او را با برجستهترین هنرمندان قرن مقایسه کرد و گفت: «وزیری در همان فضایی که جکسون پولاک، روتکو، کلاین و دکونینگ رشد کردهاند، زندگی کرده ولی از هیچیک از آنها چیزی به عاریت نگرفته، بلکه با پنجههایش نور را از لابهلای تاریکی بیرون کشیده و اصالت شرقیاش را حفظ کرده است.»