| کد مطلب: ۳۱۵۲۰

فرار از شکست

سعید حجاریان، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌‎طلب در یادداشتی در «مشق نو» نوشت:««انقلاب» اولین صدمه و ضربه به سازمان مجاهدین خلق بود.

فرار از شکست

سعید حجاریان، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌‎طلب در یادداشتی در «مشق نو» نوشت:««انقلاب» اولین صدمه و ضربه به سازمان مجاهدین خلق بود. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به‌واسطه میزان فعالیت و سازماندهی و تمایزی که میان گروه‌های مبارز به‌وجود آمده بود، این سازمان خود را سرآمد مبارزان، یا به‌تعبیری «نوک پیکان تکامل» می‌پنداشت.

با پیروزی انقلاب و پایان دوره زندان اما واقعیت به‌صورتی دیگر بروز کرد. به‌گونه‌ای که بقایای مجاهدین خلق با مردمی مواجه شدند که جز «خمینی»، دیگری را فرمانبردار نبودند و حتی، عکس وی را در ماه می‌دیدند. از این رو سازمان دچار تناقض شد و پرسشی برای‌اش به‌وجود آمد که چگونه باید خود را در میان این مردمِ مذهبیِ سازمان‌یافته جایابی کند. آن‌ها بر آن شدند طی ملاقاتی با امام خمینی، تصاویر وی را با آرم سازمان و آیه «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِین» ادغام کنند و این‌بار «مجاهد اعظم»(خرده‌بورژوای سابق!) را بازنمایی کنند.

اما زمانی‌که توانستند نیرو‌های مذهبی پیرو امام خمینی را تا حدی به‌خود جذب کنند و به‌صورت سمپات سازمان دهند، ردای «مجاهد اعظم/رهبر آزادگان» را تدریجاً از دوش آیت‌الله خمینی برداشته و بر دوش آیت‌الله طالقانی انداختند و وی را «پدر» خطاب کردند. این اما آخرین گذار نبود و بعد از درگذشت مرحوم طالقانی، به‌ناچار کج‌دار و مریز پیش آمدند تا آن‌که زیر عبای مؤلف «اقتصاد توحیدی»، ابوالحسن بنی‌صدر رفتند. یعنی، اپورتونیسم باعث شد که آن‌ها روزی پرچم امام خمینی را برافراشته سازند و دیگر روز، شعار «مرگ» سر دهند.

فی‌الواقع، فقدان دیسیپلین و تأکید بر عمل‌گراییِ کور آن‌ها را واداشت پیاپی از گذشته‌ خود عبور کنند، پوست‌اندازی کنند و نهایتاً از محتوا خالی شوند.» در ادامه افزود:«سازمان مجاهدین خلق، از دو منبع و یک ایده اصلی تغذیه می‌کرد: سازماندهی، گفتمان و مبارزه مسلحانه. «شریان»‌های این تشکیلات از بدو پیدایش تا حیات موسی خیابانی، از ایده مبارزه مسلحانه آکنده بود.

تروریسم و خشونت سازمان‌یافته، و انفجارهای سال ۱۳۶۰- به‌رغم آن‌که هیچ‌گاه رسماً مسئولیت آن‌ها از سوی مجاهدین خلق پذیرفته نشد». در بخش دیگری نیز تصریح کرد:«اما فرار تدریجی اعضای این تشکل و ضربه به خانه‌های تیمی به اضمحلال ایده «مبارزه مسلحانه» انجامید و طرح موسوم به «مالک و مستأجر» اندک بارقه‌های تشکیل هسته‌های مقاومت را نیز از میان برد.

برای حل این دو شکست پیاپی، رجوی فرار به جلو کرد. او طی ملاقاتی با طارق عزیز از «صلح‌طلبی» و «ملی‌بودن» سازمان‌اش گفت و ماهیت هر نوع جنگ و تخاصم میان دو کشور را مردود دانست. مدتی بعد نیز اعلام شد این سازمان بناست در جوار خاک میهن مبارزه را ادامه دهد؛ حال آن‌که نه آن سازمان دیگر توان ادامه مبارزه داشت و نه پادگان اشرف جوار خاک میهن محسوب می‌شد. باری، تلاش‌های نیم‌بند برای احیاء «مبارزه مسلحانه» با رویدادهایی از قبیل عدم استقرار، فروپاشی شورای ملی مقاومت و… با بن‌بست کامل مواجه شد.»

او در ادامه نوشت:«خلاصه ایده انقلاب ایدئولوژیک از این قرار بود که علت شکست‌ها، نه ضعف‌های تاکتیکی بوده و نه تصمیم‌های استراتژیک رأس سازمان، بلکه غل‌و‌غش در قلوب پیروان علت‌العلل مسائل بوده است. همچنان‌که طی سال‌ها و از دل محاکمه‌های درون‌سازمانی، پیوسته اعضایی به‌عنوان «خائن» معرفی و محاکمه شدند تا بدین طریق، ضعف‌ها به عناصر متزلزل و نفوذی احاله شود و سازمان از اتهامات و نقدها مصون بماند.

در نتیجه این مدل فرافکنی‌، دستور تخلیص تشکیلات تحت پوشش طلاق اجباری صادر شد و جملگی فرزند‌ها به پاریس گسیل شدند و زن‌ها دیگر جواز هم‌کلام‌شدن با همسران سابق را نیافتند. به دیگر سخن، رجوی از شکست مهلک فرصتی ساخت تا تفکر زمینیِ محاسبه‌پذیر را تعطیل و خود را به عنصری مقدس بدل کند.» 

حجاریان همچنین افزود:«باری، این فراز و فرود بیانگر سیاست‌ورزی خالی از اصول و دیسیپلین است. این نوع از سیاست‌ورزی نخست با تهی کردن واژگان از مفاهیم و مدلول‌های‌شان آغاز می‌شود، از ائتلاف‌های فرصت‌طلبانه و مهلک می‌گذرد و نهایتاً، به چرخش گفتمانی می‌انجامد. در مواردی این تضاد و تناقض به فروپاشی تشکیلاتی می‌انجامد، و در مواردی دیگر به پرتگاه فروش اطلاعات به بیگانه و ترور ختم می‌شود که هر دو سر طیف می‌تواند عبرت‌آموز باشد. مبتنی بر این اعوجاج‌ها، رجوی با اقتباس از برخی آموزه‌های الهیات مسیانیستی راه غیبت پیش گرفت زیرا توان آن را ‌که رودرروی اعضاء سازمان‌اش حاضر شود و به انبوه سوال آنان پاسخ دهد، نداشت. در حالی‌که اکنون نسل Z و عقلانیت نقاد تن به این سنخ شگردها نمی‌دهند.»

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
آخرین اخبار