در جدی گرفتن حمله ماستی
سیدجواد موسوی شاعر و روزنامهنگار گفتنش که هیچ فایدهای ندارد اما چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم. از ما که جز همین گفتن بر نمیآید و از دیگران هم احتمالا نشنی
سیدجواد موسوی
شاعر و روزنامهنگار
گفتنش که هیچ فایدهای ندارد اما چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم. از ما که جز همین گفتن بر نمیآید و از دیگران هم احتمالا نشنیدن. بهار امسال با خبر باشکوه حمله ماستی یکی از غیورمردان دلواپس شروع شد. ابتدا خبر را خیلی جدی نگرفتم. یعنی با خودم گفتم اتفاقی بوده که افتاده و یکی دو روز دیگر هم فراموش میشود. وقتی دیدم در تلویزیون هم یکی دو نفر علیه آن ناهی از منکر موضع گرفتند خوشحال شدم. یکی دو تن از ائمه جمعه هم حرفهایی زدند که دلگرمکننده بود اما این خوشحالی و دلگرمی خیلی طول نکشید که موجی از بیانیهها و خبرهای نگرانکننده از راه رسیدند و نشان دادند که امسال هم در بر همان پاشنهای خواهد چرخید که پیش از این میچرخید. اگر بهخاطر داشته باشید سال گذشته قبل از ماجرای مرحومه مهسا امینی دو سه اتفاق افتاد که حقیقتا نگرانکننده بود. همان وقتها هم دلسوزان هشدار دادند که این ماجراها را جدی بگیرید وگرنه وقایع ناگواری در انتظارمان خواهد بود. خب، طبق معمول کسی حرف دلسوزان را جدی نگرفت و شد آنچه نباید میشد. مسئلهای که میتوانست با اندکی تدبیر و خرد حل شود تبدیل شد به یکی از بزرگترین بحرانهای کشور. میگویند آدم عاقل از
یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود اما ظاهرا از آنجاییکه بعضی از ماها آدمهای عاقلی نیستیم قرار است از یک سوراخ صدبار دیگر هم گزیده شویم. هنوز سال، درست و حسابی شروع نشده که خبر میرسد یک طلبه در رشت به ضرب چاقو مجروح شده و در بیمارستان بستری است. ماجرا هم به همین حجاب برمیگردد. تا جاییکه من دیدهام مسئولان مربوطه و آنهایی که کارهای هستند به جای یک راهکار روشن و درست و حسابی حرفهای مبهم میزنند و حل مسئله را به مردم واگذار میکنند. اگر حقیقتا قرار بود مسائلی از این دست، توسط مردم حل شود بهتر بود اصلا کسی در اینباره اظهارنظر نمیکرد و نهادهایی به اسم ترویج حجاب و پیشگیری از بدحجابی بودجه و اعتبار نمیگرفتند. آنوقت مردم بالاخره خودشان به یک نتیجهای میرسیدند. اما حالا وقتی از اهمیت حجاب میگویید و کار را به مردم واگذار میکنید معنایش چیز دیگری است. یعنی همان مجوز دادن به مرد ماست بهدست. یعنی طلبهای را برانگیختن تا به دیگران تذکر دهد و بعد خودش راهی بیمارستان شود. اگر حقیقتا شرط اصلی امر به معروف مورد نظرتان اثرگذاری است این را هم به مردم بگویید و درست توضیح دهید که حد و حدود اختیاراتشان چیست. به
خداوندی خدا این موضوع از آندست بحرانهایی است که اگر با فکر و تدبیر با آن مواجه نشوید با هیچ ترفندی نمیتوانید آن را پشتسر بگذارید.
این حرفهای یک مشت آدم تندرو را جدی نگیرید که اگر به چند نفر که روسری بر سر ندارند گیر ندهیم فردا فسق و فجور مملکت را برمیدارد. نخیر. اتفاقا جامعه ایرانی خیلی خوب بلد است حد و حدود خودش را رعایت کند و اگر همین مسئله حجاب را عدهای تبدیل به یک مسئله سیاسی و لج و لجبازی نمیکردند با همین مقدار به قول شما بیحجابی هم مواجه نبودیم. لااقل کمی به موارد مشابه پیشین فکر کنید. شاید به نتیجه بهتری برسید. اگر در مبارزه با شلوار جین و عکس هندی و ویدئو و ماهواره موفق بودید قطعا در این مورد هم راه بهجایی خواهید برد. تازه آن روزگاران بههیچوجه با امروز قابلمقایسه نیست. امروز مملکت با کلی مشکلات ریز و درشت مواجه است که یکصدمش هم آن روزها یا وجود نداشت و یا اگر هم وجود داشت کسی از آنها مطلع نبود. الان که خبرِ حمله یک فرد ماست بهدست میشود خبر اول مملکت و هر اتفاق کوچک و نابخردانهای میتواند مملکت را تا آستانه یک بحران غیرقابلمهار پیش ببرد اوضاع خیلی متفاوت است. بر اینها بیفزایید وضعیت بغرنج ما را در منطقه و جهان. اگر خدایناکرده به هر دلیلی بحرانی فراتر از این دعواهای داخلی برای مملکت پیش بیاید با این فضای دوقطبی
که روزبهروز پررنگتر و عمیقتر میشود چه خواهید کرد؟
ببخشید که مثل پیرمردها و فضلا دارم نصیحتتان میکنم والله دیگر عقلم قد نمیدهد با چه زبانی و چه شیوهای با شما سخن بگویم. این مردم خستهتر و رنجورتر از این حرفها هستند که با این مباحث کسلکننده و تنشزا آنها را از پا دربیاوریم. پیش از شروع سال، بحث تورم کمرشکنی که در راه است و قیمت اجاره مسکن و شایعه افزایش قیمت بنزین و چیزهای خوفناک دیگر به اندازه کافی آنها را ناتوان ساخته. هنوز زخمهای حواشی و متن ماجرای مهسا امینی التیام نیافته. بهجای افزودن مصیبتی بر مصیبتهای پیشین کمی اجازه استراحت حداقل به ما بدهید.