به جای بهاریه
صوفیا نصرالهی روزنامهنگار ۱ من در نوشتن بهاریه خودم را حرفهای میدانم. از نیمهی دههی ۸۰ هرسال نزدیک عید که میشود بهاریه مینویسم. در بدترین حال و اوضاع،
صوفیا نصرالهی
روزنامهنگار
۱ |
من در نوشتن بهاریه خودم را حرفهای میدانم. از نیمهی دههی ۸۰ هرسال نزدیک عید که میشود بهاریه مینویسم. در بدترین حال و اوضاع، این حس نو شدن فصل و سبز شدن درختان و انرژی اواخر اسفندماه و اوایل فروردینماه به زندگی امیدوارم میکند. امسال اما واقعا فرق دارد. نه روزهای سال گذشته چنگی به دل میزند، نه دورنمای امیدبخشی وجود دارد. از حوزهی خودم شروع کنم. سال گذشته گمانم فقط برای دیدن «لامینور» مهرجویی به سینما رفتم که سرخوردگی عجیب و غریبی بود. البته که انگار سالها از زمان اکران آن میگذرد. کنجکاوم ببینم امسال برای اکران نوروزی چه فکری دارند. چه فیلمی ممکن است اکران شود که وسوسهاش آنقدر قوی باشد که بلیت ۶۰هزارتومانی تصویبشدهی جدید را به جان بخرم و بروم داخل سینما بنشینم؛ آن هم با روحیه و حالوهوایی که داریم.
در حوزهی موسیقی لااقل 6-5ماه اول سال یکی، دو کار خوب رفتم. نمیدانم چهوقت دوباره میتوانم کنسرت کاسته یا چیزی شبیه آن را در تالار وحدت تجربه کنم. یا ارکستر سمفونیک آیسو که برای امسال برنامهها داشتند و فقط یکی از اجراهایشان را توانستند روی صحنه ببرند، ممکن است آن برنامههای رویایی را که میخواستند، با حضور رهبران ارکستر خارجی اجرا کنند. حداقل خاطرهی این دو کنسرت از سال ۱۴۰۱ با من میماند.
سیاهترین دورهی سینمایی من مربوط به زمان وزارت ارشاد آقای صفارهرندی میشود که با دستور مستقیمشان فیلم «سنتوری» توقیف شد. حالا دورهی وزارت آقای اسماعیلی همپای همان سال پیش میرود. فیلمهای بیخاصیت، موسیقی بد، کنار گذاشتن هر هنرمندی که داخل چارچوبشان تعریف نشود و فضایی که انگار روی فرهنگ و هنرش خاک مرده پاشیدهاند.
یک راه نجات برای این وضعیت وجود دارد که البته بعید میدانم وزیر ارشاد به آن تن بدهد، اما تنها روشی که ممکن است برونرفتی برای این شرایط باشد؛ یک زیر و رو شدن اساسی در زمینهی دریافت مجوز برای تولید آثار سینمایی، برپایی کنسرتها و اجرای تئاترهاست. حذف چیزی بهاسم پروانهی نمایش، مجوز اجرا و به وجود آوردن سازوکاری در ایجاد فرصت برای همهی هنرمندان -با هر اندیشهای- که بتوانند برای کار خودشان و گروه هوادارانشان تبلیغ کنند و به فراخور اثرشان، در تعداد بیشتری سالن سینما یا تعداد کمتری، در سالن اجرای بزرگتر یا کوچکتر کارهایشان را در معرض قضاوت مردم قرار دهند. رویای قشنگی است نه؟
۲ |
آخرین ستونم در سال ۱۴۰۱ را در شرایطی مینویسم که هنوز همکارانم الهه محمدی و نیلوفر حامدی بهخاطر گزارشهایی که نوشتهاند در زندان هستند. راستش ته دلم امیدی سوسو میزند که علی ورامینی زنگ بزند و بگوید ستونت را عوض کن. الهه و نیلوفر آزاد شدند. آنوقت احتمالا بتوانم بهاریهای بنویسم برای وجود سبز خواهرانم. حتی تصور اینکه بهار بیاید اما الهه و نیلوفر نه، باعث میشود از هرچه به عید مربوط است، متنفر بشوم. اتفاقی که نمیخواهم بیفتد. بهرغم اینکه قیمتها آنقدر بالا رفته که نمیتوانیم خرید کنیم و سفر برویم، با وجود اینکه از فکر سال آینده و تورمش وحشت داریم، نوروز هنوز عزیزترین رسم ماست. رسمی که باید تمام و کمال بهجا آورده شود.
۳ |
این ستون را که مینویسم اینترنت در حال نوسان و قطع و وصل شدن است و به آنهایی فکر میکنم که عزیزی خارج از مرزها دارند و سال تحویل برایشان تماس تصویری واتسآپ، بزرگترین عیدی بود. امسال واتسآپ فیلتر است و هیچ ایدهای ندارم با دوستان و اقوامام در آن سر جهان چطور باید عید مبارکی بگویم. به مادر دوستم فکر میکنم که استرس هر روزهاش از کار افتادن فیلترشکن است که مبادا ارتباطش با دخترش کامل قطع شود. در روزهای عجیبی زندگی میکنیم. روزهایی که برای پسزدن افسردگی واقعا بدون قرص و دارو بعید است تاب بیاوریم. حالا نمیخواهم از گرانی دارو بگویم که افسردگیتان بیشتر شود.
۴ |
این ستون بهاریه نیست. حتی یادداشت جمعبندی آخر سال هم نیست. شبیه هیچچیزی نیست که در این 16-15سال کار مطبوعاتیام نوشتهام. اما ناگزیرم از نوشتناش چون اولین یادداشتم که در مطبوعات منتشر شد، عهد کردم به دروغ چیزی ننویسم؛ حتی اگر بعدتر متوجه بشوم اشتباه کردهام. به احساسات لحظه باید احترام گذاشت. رفیق طراح و گرافیستم، طاها ذاکر در اینستاگرام چیزی به اشتراک گذاشته بود از سرتیتر خبرهای سال 1401. یادآوری غریبی بود که بغضم را شکست. یادم رفته بود که متروپل هم امسال فرو ریخته. آن بزرگواری که گفته بود: آنقدر عزا بر سرمان ریختهاند که فرصت زاری نداریم، راست میگفت.
۵ |
بهرغم همهی آنچه نوشتم، ته جعبهی پاندورا همواره امید هست. امید به بهتر شدن، به بهبود پیدا کردن، به بسته شدن زخمها. امیدوارم که سال جدید با خودش معجزاتی به همراه داشته باشد. مثلا دلار ارزان شود. دوستانمان کنارمان باشند. مایحتاج زندگی قابل خریداری باشد. هیچ ساختمانی فرو نریزد و هیچ بلای طبیعیای از زلزله تا سیل نازل نشود. امیدوارم سال آینده همین موقع برایتان بهاریهای بنویسم پر از شادی و حال خوش. حول حالنا الی احسنالحال.