| کد مطلب: ۱۰۴۴۸

توهم سینمایی از خزعلی تا خزاعی

می‌گویند تراژدی که از حد بگذرد، کمدی می‌شود. حالا نه تراژدی، نه کمدی به‌مثابه یک مؤلفه ژانری در فیلم‌ها که به‌عنوان دو روی یک سکه، وضعیت سینمایی ما را روایت می‌

می‌گویند تراژدی که از حد بگذرد، کمدی می‌شود. حالا نه تراژدی، نه کمدی به‌مثابه یک مؤلفه ژانری در فیلم‌ها که به‌عنوان دو روی یک سکه، وضعیت سینمایی ما را روایت می‌کند، چنانکه هرازگاهی شاهد اظهارنظری از مسئولان سینمایی و غیرسینمایی درباره سینما هستیم که از فرط تراژیک‌بودن، کمدی می‌شود یا بالعکس. در چند روز گذشته شاهد دو نمونه از این اظهارنظرها و تحلیل‌های شگفت‌انگیزی بودیم که گویی در یک فضای ابزورد و سورئالیستی به بازنمایی توهم خویش از سینما دست زده‌اند. یکی انسیه خزعلی، معاون رئیس‌جمهور در امور زنان که گویی تازگی‌ها به امور هنری به‌ویژه سینما علاقمند شده و بعد از اظهارنظرهای جنجالی‌اش درباره حضور طلبه‌های زن در تربیت بازیگر، به حوزه نقد فیلم هم وارد شده و گفته است: «من هم فیلم می‌بینم، هم فیلم نقد می‌کنم. شاید بیشتر از اینکه فیلم ببینم نقد می‌کنم و خیلی از فیلم‌هایی که در جشنواره فجر هست به‌خصوص آن‌هایی که ارتباطی با خانواده و زن دارد، می‌بینیم و نقد‌ها را می‌گوییم.». گویی ایشان اظهارنظر درباره فیلم را که هر مخاطبی می‌تواند درباره فیلمی که تماشا کرده درباره آن اثر داشته باشد، با نقد فیلم اشتباه گرفته است. سال‌هاست که منتقدان و پژوهشگران سینمایی از تمایزگذاری بین اظهارنظر درباره فیلم و نقد فیلم به‌عنوان یک امر تخصصی سخن می‌گویند و نگران بسط ابتذال در حوزه نقد فیلم هستند. ابتذالی که به‌ویژه با گسترش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به نگرانی جدی و حتی یک تهدید برای «نقد فیلم» به‌عنوان نوشتاری حرفه‌ای و تخصصی تبدیل شده، چنانکه برخی از خطر «نقد زرد» در حوزه سینما سخن گفته و نسبت به آن هشدار می‌دهند. حالا این زنگ خطر را باید بلندتر نواخت که پای مسئولان هم به زمین نقد فیلم و سینما کشیده شده و ممکن است سایه سیاست بر سینما سنگین‌تر شود. با تداوم این روند باید منتقدان سینما متحد شوند تا از هویت و حریت حرفه‌ای خود دفاع کنند تا نقد فیلم به‌عنوان امری تخصصی و زیبایی‌شناسانه به اظهارنظرهای پیش‌پاافتاده و دم‌دستی ـ که اغلب نقد را به‌سمت یا به خوشامد و بدآمد از یک فیلم یا خوانش‌های اخلاقی می‌برند ـ تقلیل نیابد و عیار نقد حفظ شود. به‌قول حافظ: «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/ تا همه صومعه‌داران پیِ کاری گیرند».
ازسوی‌دیگر محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی هم گفته است: «هدف ما احیای سینمای ایران بود که صورت گرفت. از مهرماه تاکنون هر ماه یک رویداد برگزار کردیم. خیلی از رویدادهای سینمایی به‌خاطر کرونا و شرایط سیاسی تعطیل شده بود و باید برنامه‌ریزی می‌کردیم تا دوباره احیاء شوند. نگاه دولت، احیای سینمای ملی است. امروز برخی از آثار کمدی روی پرده است که معتقدم سطح آن‌ها نسبت به آثار دهه‌های ۹۰ و ۸۰ ارتقاء پیدا کرده است و می‌توانید به‌راحتی با خانواده به تماشای آن بنشینید. اعتماد خانواده‌ها به سینماها بازگشته است و همچنان، باید به رشد کیفی و ارتقای فرهنگی محصولات سینمایی، جدی‌تر نگاه کنیم.». واقعیت این است که سینمای ایران سال‌هاست درگیر بحران مخاطب است و با التهاب‌هایی که در دو حوزه سلامت و سیاست رخ داده، سینما به آستانه ورشکستگی رسیده است. اینکه گیشه کساد سینما به‌دلیل اکران چند فیلم کمدی در روزهای بلیت نیم‌بها تکانی خورده در خوش‌بینانه‌ترین خوانش هم، احیای سینما نیست؛ شاید تزریق یک مُسکن به بدن نحیف و بیمار آن است. گیشه‌ای که گاه با آمارهای جعلی، ساختگی و تمهیدات پروپاگاندایی می‌خواهد رونقی نمایشی را به نمایش بگذارد. وگرنه با بلیت‌های 60 هزار تومانی، میلیاردی‌شدن فیلم‌ها، شاخص شکوفایی نیست. ضمن اینکه رونق سینماها را از نسبت فیلم با تعداد مخاطب می‌سنجند که براساس این معیار هم، تعداد پرمخاطب‌ترین فیلم‌های ما نسبت به جمعیت 80 میلیونی، بیش از آنکه مصداق رونق سینما باشد، روایت کم‌رمقی آن است. ضمن اینکه احیای سینما را نباید در جمعیت نصف‌ونیمه مخاطبی که پای تماشای کمدی‌های سخیف آمده، سنجید، سینما زمانی احیا می‌شود که تولید فیلم رونق بگیرد و امکان و امنیت کار کردن برای سینماگران تضمین شده باشد. آنچه می‌بینیم اما یا ممنوع‌ازکار شدن سینماگران است یا خانه‌نشینی و مهاجرت آنها یا تشدید سانسور و ممیزی. سینمایی که نه فیلم خوب تولید می‌کند، نه حال سینماگرانش خوب است؛ احیا نشده، به‌ کما رفته است.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
آخرین اخبار