سامانه یا سانسورانه؟
درباره سامانه مردمی نظارت کتاب
درباره سامانه مردمی نظارت کتاب
مدیریت فرهنگی کشور عجیبترین دوران خود را طی کرد. هر بار شاهد طرح و ایدهای هستیم که سورپرایزهای شگفتانگیزی را بر دیده ما مینشاند. این بار راهاندازی «سامانه نظارت مردمی بر آثار منتشر شده». براساس این طرح، دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی از عموم اهالی کتاب، پژوهشگران، کتابفروشان، کتابخوانان، والدین و گروههای ترویجی کتاب دعوت کرده است تا ضمن مطالعه دقیق ماده چهار مصوبه اصلاحی «اهداف، سیاستها و ضوابط نشر کتاب» مصوب جلسه ۶۶۰ مورخ ۲۴/۰۱/۸۹ شورایعالی انقلاب فرهنگی بهعنوان سند بالادستی در کارشناسی کتابهای بزرگسال و کودک و نوجوان، موارد مغایر با ضوابط نشر را برای بررسی دقیقتر، برخورد و جبران در سامانه نظارت مردمی گزارش کنند. از جمله اهداف راهاندازی این سامانه، این موارد ذکرشده است: نقشآفرینی بیشتر مخاطبان در پالایش و سالمسازی فضای محتوایی کشور؛ رصد، شناسایی و برخورد با متخلفان در حوزه نشر و ارتقای کیفی سطح بررسی آثار منتشرشده. در نهایت مقصود از راهاندازی این سامانه، مشارکت مردمی در حکمرانی فرهنگی است. واقعیت این است که «حکمرانی فرهنگی» همان ساحت و قلمرویی است که با مفهوم غیرعلمی «مهندسی فرهنگی» گره میخورد. ظاهراً طراحان این سامانه فاقد بینش جامعهشناختی بوده و درک مبتدی و سادهانگارانهای از مفهوم فرهنگ و ماهیت و کارکردهای آن دارند و نمیدانند که فرهنگ، ساختمان نیست که بتوان آن را مهندسی کرد، زیرساختاری است که هرگونه مدیریتی برساختهی آن است. فرهنگ خود راهبری میکند و راهبردها در بستر آن صورتبندی میشود نه اینکه به صورتی راهکاری بیرونی دربیاید و به نظمی ازپیشتعیینشده تن دهد. فرهنگ خود بنیان نظام دانایی است که در ذیل و فرمانبری هیچ نهاد قدرت و راهبردهایش قرار نمیگیرد. از سوی دیگر این سامانه و اهدافش مفهومی ضد خود دارد. به این معنا که قرار است کتابهایی را که با نظارت و مجوز خود وزارت ارشاد چاپ و منتشر شده و به بازار کتاب آمده، به نظارت مردمی واگذار و برونسپاری شود! اینکه جنگ علیه خود است نه مبارزه با دیگری یا دگراندیشی. به عبارت دیگر وزارت ارشاد با راهاندازی این سامانه، عملکرد خود را بهعنوان نهاد مسئول بر نظارت آثار منتشرشده زیر سوال میبرد و نفی میکند. این سامانه به مردم اجازه میدهد تا اشکالات و نواقص احتمالی که در کتابهای مجوزدار وزارت ارشاد منتشر شده به خود آنها تذکر دهد! خب مگر خود وزارت ارشاد و ناظران آن که به کار نظارت و ممیزی کتابها مشغولند، وظیفه ندارند همین کاری را که قرار است به مردم عادی محول شود، انجام دهند؟ مگر نظارت بر محتوای کتابها پیش از چاپ و صدور مجوز انتشار آن با وزارت ارشاد نیست؟ پس چطور آثاری که با نظارت و مجوز چاپ خود وزارت ارشاد منتشر شده، دارای موارد اصلاحی و ممیزی است که مردم باید آن را تشخیص داده و کشف کنند و گزارش دهند؟ آیا این گزارش علیه عملکرد خود وزارت ارشاد محسوب نمیشود؟ آیا وزارت ارشاد کارشناسان و ناظران کتاب خود را به رسمیت نمیشناسد یا به آنها اعتماد ندارد که وظایف آنها را به مردم محول کرده است؟ مگر مردم عادی همه کارشناس حوزه کتاب و نشر هستند که به نظارت بر محتوای کتابها بپردازند؟ متر و معیار این نظارت چیست؟ به نظر میرسد که این طرح و سامانه بیشتر، امکان و فرصتی برای گسترش سختگیریهای غیرفرهنگی بر حوزه فرهنگ باشد که حذف و سانسور را گسترش داده و به ناامنی فرهنگی دامن میزند. ضمن اینکه عرصه آفرینش فکری و فرهنگی به آزادی اندیشه و بیان نیاز دارد تا چرخه تولید آن در یک مسیر طبیعی و کمدستانداز بچرخد و حرکت کند. این سامانه بیشتر به گشت ارشاد کتابها و نویسندهها شبیه است که به ابتذال عرصه فرهنگ و هنر و اندیشه دامن زده و از فرهیختگی آن میکاهد. مخاطب به سراغ کتاب و نویسنده میرود تا بر دانشش افزوده نشود نه اینکه به سمت یک رابطه تنشآفرین حرکت کند. اغلب مخاطبان از حیث سواد و دانش تخصصی پایینتر از نویسنده یک کتاب هستند که اساساً کتاب میخوانند تا از آن بیاموزند نه آنکه مو از ماست آن بیرون بکشند! تردیدی نیست که راهاندازی این سامانه بیش از هر چیز به بیسامانی و اختلال در چرخه تولید و نشر کتاب منجر شده و قشر کتابخوان جامعه را به سمت فضاهای غیرفرهنگی سوق میدهد. نمیتوان از کرسیهای آزاداندیشی و بالندگی تفکر حرف زد اما از سانسور به اسم سامانه و ساماندهی فرهنگ سخن گفت! چاره فرهنگ جز مواجهه فرهنگی با فرهنگ نیست.