ردپای ترامپ در جنگ
آیا توافقهای ابراهیم بسترساز مواجهه نظامی جدید اسرائیل و فلسطین شد؟
آیا توافقهای ابراهیم بسترساز مواجهه نظامی جدید اسرائیل و فلسطین شد؟
برانکو مارسیتیچ
تحلیلگر و روزنامهنگار
خیلی راحت میشود این واقعیت را فراموش کرد که خشونت دهشتناک و بهتآوری که پس از حمله گروه حماس و کشته شدن و اسارت تعدادی از شهروندان اسرائیلی، در گذشته توسط افرادی پیشبینی شدهبود، به صورت ویژه سه سال پیش، اکتبر ۲۰۲۰ وزارت امنیت داخلی دولت دونالد ترامپ پیشبینی کردهبود که منطقه در آستانه شعلهور شدن خشونتهای تروریستی قرار دارد. وزارت امنیت داخلی ترامپ، برخلاف جو بایدن ادعا نکردهبود این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که «عدهای شیطانصفت فقط محض کشتن یهودیان» این کار را میکنند، بلکه به عاملیت توافقهای موسوم به ابراهیم اشاره کردهبود. دولت ترامپ ادعا کردهبود که این توافقها با هدف عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عرب پیرامونش، باعث تحول تاریخ منطقه خاورمیانه از «دههها شکاف و مناقشه» خواهد شد و دولت بایدن ادعا میکرد این توافقها باعث «امنتر و پررونقتر شدن» منطقه میشوند.
اما چرا نتیجه این توافقها کاملا برعکس بود؟
برای دههها هد، حلوفصل مسالمتآمیز مناقشه فلسطین و اسرائیل به معنای ایجاد یک کشور مستقل برای مردم فلسطین و پایان اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل بود. چنین رویکردی مبنای اساسی طرح صلح میان اسرائیل و کشورهای عربی محسوب میشد. دولتهای متوالی اسرائیلی سعی کردند به تدریج امکان عملی راهکار دودولتی را از بین ببرند. در همین احوال تمرکز ایالاتمتحده هم بر موظف کردن اسرائیل به پیگیری سیاست دودولتی کمتر و کمتر شد. در نتیجه راهحل دودولتی به تدریج به امری غیرممکنتر تبدیل شد. در همین دوران، با گذر زمان موضوع فلسطین به تدریج از اولویت دولتهای عربی هم خارج شد. رهبران خودکامه عرب منطقه با وقوع خیزشهای موسوم به بهار عربی، بیش از هر زمان دیگری مشغول تلاش برای حفاظت از کنترل سیاسی خود شدند. در این شرایط حمایتهای رژیمی که یک قدرت پیشرفته نظامی محسوب میشد، یعنی اسرائیل، برای کشورهای عربی اهمیت داشت. در عین حال قاطعیت روزافزون ایران در منطقه که ولیعهد تازهکار عربستان سعودی، محمد بنسلمان، آن زمان آن را موضوعی «بسیار فوریتر و مهمتر» توصیف میکرد، مسئله دیگری بود که توجه کشورهای عربی را به خود جلب میکرد. این تحولات
همزمان با رویکرد بسیار حمایتگرایانه دولت ترامپ نسبت به اسرائیل، به علاوه هدف این دولت برای منزویتر کردن ایران در منطقه، همافزایی بیشتری با مسائل منطقه پیدا کرد. توافقهای ابراهیم که نتیجه این تحولات بود، دستکم در محافل نومحافظهکار، بهعنوان یک ابتکار نبوغآمیز تلقی میشد. در واقع بهجای پیدا کردن راهکاری برای مسئله لاینحل تشکیل دولت فلسطین، توافقهای ابراهیم کاملاً آن را نادیده گرفتند.
امضاکنندگان توافقها پیششرطشان برای تشکیل دولت فلسطینی را برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک و تعمیق روابط امنیتی و اقتصادی با اسرائیل، کنار گذاشتند. به ازای این چشمپوشی، ایالات متحده آمریکا هدایای ارزشمندی به کشورهای عربی که وارد فرآیند عادیسازی شدهبودند، داد. از جمله اینکه با امارات متحده عربی قراردادهای ارزشمند تسلیحاتی امضا کرد و ضمیمه شدن صحرای غربی را به مراکش به رسمیت شناخت. ابتکار عربستان سعودی که از سال ۲۰۰۲ بهعنوان ستون اصلی برنامه جهان عرب برای حلوفصل مناقشه محسوب میشد و مسئله فلسطینیان را در مرکز توجه قرار میداد، با توافقنامههای ابراهیم جایگزین شد.
توافقنامههای جدید عادیسازی بر این فرض نادرست اساسی بنا شده بود که چه کشورهای منطقه و چه جامعه جهانی میتوانند رنجهای فلسطینیان را به سادگی فراموش کنند. گزارش شدهاست که هم دولت ترامپ و هم محمد بنسلمان به محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی فشار آوردند تا این توافقها را بپذیرد و درحالیکه دولتهای امضاکننده این توافقها بهصورت لفظی از آرمان فلسطین حمایت میکردند، ادعا میکردند که عادیسازی روابط جلوی برنامههای ضمیمهسازی شهرکهای غیرقانونی را در کرانه باختری خواهد گرفت.
اما در واقع، در متن توافقها اشاره چندانی به فلسطینیان نشدهبود و فقط بندهای مبهمی در مورد اطمینان از تلاش برای مذاکره در مورد یک راهحل برای مناقشه اسرائیل و فلسطین آمدهبود و در توافق مراکش هم اشاره شدهبود که موضع مراکش در این زمینه «منسجم، دائم و بدون تغییر» باقی خواهد ماند. این متنها بسیار کمتر از آن چیزی بود که فلسطینیان و حامیانشان در کنگره آمریکا انتظار داشتند. همزمان با اقدام دولتهای عربی برای تعمیق تدریجی روابطشان با اسرائیل، عقبنشینی از موضع همیشگی آنها در مورد فلسطین هم آغاز شد. بنسلمان گفت که اسرائیلیها «حق داشتن سرزمین خودشان را دارند»، هرچند بعدها از این موضع عقبنشینی کرد، اما عملاً با این جمله از دست دادن آنچه را که از سوی جهان اسلام سرزمین تاریخی فلسطینیان برشمرده میشد، مشروع جلوه داد.
زمانی که آوریل ۲۰۲۱ مسجدالاقصی با حمله نیروهای اسرائیلی به یکی از مقدسترین اماکن مسلمانان، گرفتار خشونت شد، واکنش امارات متحده عربی کاملاً خنثی بود. فرآیند عادیسازی، بهرغم اینکه همواره اقدام غیرقابل قبول تحریکآمیزی علیه فلسطینیان و اسلام تلقی میشد، ادامه پیدا کرد و از سوی هوادارانش مورد استقبال قرار گرفت. استمرار این فرآیند نشانهای از این بود که ادامه سرکوب فلسطینیان را میشد به سادگی نادیده گرفت. اما نمیشد به سادگی آرزو کرد که مسئله فلسطینیان به خودی خود از بین برود و امضای این توافقها باعث ایجاد تناقضهایی شد که نهایتاً به تنشهایی دامن زد که هفتم اکتبر شعلهور شدند. بخش بزرگی از جمعیت کشورهای پیرامون اسرائیل با امضای این توافقها مخالف بودند و حتی برخی رهبران سیاسی هم نسبت به آن واکنش منفی نشان دادند. مولود چاووشاوغلو، وزیر خارجه وقت ترکیه خطاب به کشورهایی که این توافق را امضا کردهاند، گفت که «آنها قطبنمای اخلاقیشان را از دست دادهاند.» عبدالله دوم هم تصریح کرد: «معماری هیچ بنایی برای امنیت و توسعه منطقهای نمیتواند روی خاکستر این مناقشه بنا شود.» فلسطینیها هم در تعداد زیادی از نظرسنجیها،
چه در جانب تشکیلات خودگردان و چه در جانب حماس این توافقها را «خیانت»، «خنجر خائنانه» و «آسیب شدید» توصیف کردند. حماس خواستار «یک برنامه منسجم برای فروپاشی عادیسازی» شد. در مراکش، بهعنوان یکی از امضاکنندگان، تظاهرات علیه توافق برگزار شد.
امضای توافقها بهصورت ویژه در عربستان سعودی تنشزا بود. روحانیان قدرتمند این کشور به مخالفت با سیاستهای اسرائیل علیه فلسطینیان ادامه دادند. علاوه بر این، استمرار مشروعیت داخلی و جایگاه رهبران سعودی بهعنوان یک رهبر منطقهای و رهبری جهان اسلام، وابسته به تعهد آنها به فلسطینیان بود. ایران، بهعنوان رقیب همیشگی عربستان سعودی به سرعت تلاش کرد تا خلأیی را که به دلیل حمایت سعودی از توافقها ایجاد شدهاست، پر کند و تلاشها برای عادیسازی روابط با اسرائیل را بهعنوان «خیانت به آرمان آزادی فلسطین» توصیف کرد.
سیاستهای اسرائیل، آنگونه که وعده دادهبود، تغییر نکرد و حتی در واقع سختگیرانهتر شد. از سال ۲۰۲۰ وقتی که توافقهای ابراهیم امضا شد، شهرکسازیهای غیرقانونی توسعه یافت و سرعت ساختوسازها در کنار خشونت شهرکنشینان افزایش یافت. دولت نتانیاهو در ساختوساز واحدهای جدید در شهرکهای غیرقانونی رکوردشکنی کردهاست و حاکمیت بسیاری از مناطق اشغالی را از ارتش به غیرنظامیان واگذار کردهاست؛ اقدامی که بهعنوان گامی جدید برای ضمیمهسازی این مناطق تلقی میشود. این در حالی بود که غیث العمری، مشاور محمود عباس پیش از آن ادعا کردهبود که با توقف سیاستهای شهرکسازی نتایج توافق به دست فلسطینیان رسیدهاست.
سپتامبر سال جاری، سفیر امارات متحده عربی در ایالات متحده آمریکا اعتراف کرد ضمیمهسازیها در واقع متوقف نشدهاست.
دولت بایدن میتوانست مسیر ترامپ را در پیش نگیرد و به اسرائیل فشار وارد کند تا این برنامهها را متوقف کند و علاوه بر توقف توسعه شهرکها، وعدهها و تعهدات خود را در مسیر فرآیند صلح عملی کند. اما در عوض جو بایدن، مسیر عادیسازی روابط را که توسط ترامپ شروع شدهبود، ادامه داد و با کنار گذاشتن سوابق ریاستجمهوری آمریکا حتی تلاشی برای پیشبرد فرآیند صلح انجام نداد و حتی حاضر نشد انتقاد کوچکی علیه خشونتهای رژیم اسرائیل نشان دهد. بایدن در واقع با فشار آوردن بر اجرای توافق عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی تنش را تشدید کرد. در توافق احتمالی تنها امتیازی که برای فلسطینیان در نظر گرفتهشدهبود، اشاره کوچکی به احتمال صلح میان اسرائیل و فلسطین بود. در عین حال قرار بود براساس این توافق امکان اشاعه هستهای در منطقه تشدید شود و به عربستان سعودی تضمینهای امنیتی دادهشود. وزیر خارجه دولت بایدن، با علم به تمام این مسائل مدعی میشد که این توافق میتوانست «به عنوان عامل پیشرفت» صلح استفاده شود.
درحالیکه گزارش شدهاست حماس نزدیک به دو سال برای این عملیات برنامهریزی میکرد و این ادعا که انگیزهاش پاسخ به سالها خشونت علیه مسجدالاقصی بود، نمیتوان این حمله را بدون توجه به حمایت دوحزبی در آمریکا برای عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی به قیمت فراموش شدن فلسطینیان ارزیابی کرد. فشار برای عادیسازی بدون در نظر گرفتن فلسطینیان باعث خشم، غضب و ناامیدی در میان فلسطینیان شدهبود. چیزی که واضح است، با توجه به خشونت فوقالعاده حماس و تهدید جنگ وسیعتر منطقهای، مشخص میشود که زیربنای توافقهای ابراهیم، یا دستکم این فرض که نادیدهگرفتن فلسطینیان باعث صلح در منطقه میشود، به شکل وحشتناکی غلط بود.
ترجمه: شهاب شهسواری
منبع: Responsible Statecraft