| کد مطلب: ۱۵۹۹۸
تداوم تعامل با آژانس به امید دستیابی به توافق سیاسی

حسن بهشتی‌پور در گفت‌‌وگو با «هم‌میهن» مطرح کرد:

تداوم تعامل با آژانس به امید دستیابی به توافق سیاسی

حسن بهشتی‌پور، تحلیل‌گر مسائل هسته‌ای در گفت‌وگو با هم‌میهن در خصوص نتایج سفر مدیرکل آژانس به ایران گفت: «آنچه ایران صورت می‌دهد، این است که روند تعامل با آژانس را پیش ببرد و امیدوار باشد بلکه از نظر سیاسی، طرف مقابل، یعنی آمریکا و غرب را متقاعد کند که دست از اعمال فشار بر آژانس بردارند. استنباط مسئولان ما این‌گونه است که فکر می‌کنند اگر ایران و آژانس به توافق نمی‌رسند، ناشی از اعمال فشار آمریکا و تروئیکای اروپایی است و آن‌ها هستند که بر این اختلاف دامن می‌زنند تا از آن بهره‌برداری کنند».

*‌پنجمین سفر مدیرکل آژانس به ایران درحالی انجام شد که پس از بن‌بست مذاکرات برای احیای برجام، اجرای مفاد بیانیه اسفندماه ۱۴۰۱ نیز با تعلیق نسبی مواجه شده است؛ در این میان، روابط سازمان انرژی اتمی با نهاد ناظر بر برنامه هسته‌ای ایران نیز، در مواقعی با سردی مواجه شده است. در این شرایط، این سفر چه دستاوردی برای جمهوری اسلامی ایران داشته است؟

ظاهر داستان این بود که آقای گروسی برای شرکت و سخنرانی در نخستین کنفرانس بین‌المللی هسته‌ای راهی اصفهان شده بود اما در جنب این مساله، مدیرکل آژانس که قرار بود اسفندماه سال گذشته به ایران سفر کند، در نهایت، به این بهانه، در اردیبهشت ماه آمد. به نظر می‌رسد که هر زمان به نشست شورای حکام آژانس نزدیک می‌شویم، هم ایران و هم طرف مدیرکل، تلا‌ش‌های جدیدی را برای دستیابی به راه‌حل دو مکان ادعایی آغاز می‌کنند.

گروسی در اصفهان اعلام کرد که پیشنهاداتی را به طرف ایرانی ارائه کرده و امیرعبداللهیان هم اظهار امیدواری کرده بود کار را با آژانس پیش ببرند اما وقتی مدیرکل به وین بازگشت، طبق سنت همیشگی که حرف‌های اصلی را در بازگشت مطرح می‌کند، اعلام کرد که «وضعیت فعلی رضایت‌بخش نیست. ما در یک وضعیت بن‌بست قرار گرفته‌ایم که به سمت جلو حرکت نمی‌کند».

اینجا بحث سر این است که چرا با وجود بیانیه‌ای که در اسفند ماه ۱۴۰۱، امضا شد و یک چارچوب کاری را تعیین کرد، چند دوربین نیز مجددا نصب شد و تهران نشان داد که می‌خواهد با آژانس همکاری کند، پرونده به نتیجه نرسید! معتقدم ایران انتظار داشت که پاسخ این دو سوال باقی‌مانده برای آژانس، قانع‌کننده باشد و این موضوع بسته شود.

با این حال، آژانس همچنان این دو مکان ادعایی را نگاه داشته و نوع برخورد با آن قابل درک نیست چراکه در خصوص موضوعی که مربوط به سال ۲۰۰۳ است و ۲۱ سال از آن گذشته، اعلام کرده است که شواهد جدیدی یافته است. ایران برای اینکه نشان دهد حسن نیت دارد، در سال ۲۰۱۹، به بازرسان آژانس اجازه داد که از این مکان‌ها نمونه‌برداری کنند.

آنجا مقادیر بسیار ناچیزی اورانیوم غنی‌شده پیدا کردند؛ براساس آن یافته‌ها و به استناد اسنادی که گفته شده از ایران به سرقت رفته است، پرونده جدیدی باز شد. اساسا آن مکان‌هایی که اکنون مورد ادعا هستند، هیچ‌گاه محل انجام فعالیت هسته‌ای نبوده‌اند؛ بازرسان آژانس نیز به آنها دسترسی داشته‌اند و تمام جزییات این مکان‌ها مشخص است اما اکنون هنوز این موضوع برای آژانس حل نشده است؛ می‌خواهند بدانند منشا این آلودگی چیست و پاسخ‌های تهران برای‌اش قانع‌کننده نیست.

*‌ با وجود آنکه هم آژانس بر غیرسیاسی بودن اقدامات خود تاکید دارد و هم سازمان انرژی اتمی بارها بر فنی بودن موضوعات میان تهران و این نهاد تاکید کرده و از مدیرکل خواسته است مسائل سیاسی و فنی در موضوع هسته‌ای ایران را تفکیک کند، به نظر می‌رسد که هر دو طرف منتظر هستند تا ابتدا مسائل به صورت سیاسی حل‌و‌فصل شوند؛ سپس به موضوع فنی پرداخته و پرونده بسته شود؛ کمااینکه در اسفند ۱۴۰۰، بیانیه میان ایران و آژانس بسیار اجرایی و دارای ضرب‌الاجل بود چراکه گمان می‌رفت بهار سال ۱۴۰۲ُ با توافق ایران و غرب در بعد سیاسی همراه باشد. تا چه میزان یک توافق فنی میان ایران و آژانس، وابسته به توافق سیاسی است؟

به نکته مهمی اشاره کردید؛ بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که مشکل اصلی آژانس در این موضوع، مساله سیاسی است؛ به این معنا که کار آژانس نظارت بر برنامه هسته‌ای همه کشورها، از جمله ایران است که پیمان «NPT» را پذیرفته‌اند؛ بخشی از این نظارت فنی است که تعداد سانتریفیوژها، نوع، میزان غنی‌سازی و زنجیره‌ها را مشخص می‌کند که در گزارش‌های سه‌ماهه مدیرکل به آن‌ها اشاره می‌شود.

یک بخش حقوقی نیز وجود دارد که نظارت می‌کند آیا آن چارچوب حقوقی «NPT» که ترتیبات پادمان هسته‌ای لحاظ شده، اجرایی شده است یا خیر؛ ایران و آژانس در این دو بخش هیچ مشکلی با هم ندارند؛ جایی اختلاف آغاز می‌شود که بحث سیاسی می‌شود؛ به این معنا که قدرت‌هایی مثل آمریکا و تروئیکای اروپایی، از این بهانه‌هایی که پیدا می‌شود، سوءاستفاده می‌کنند و مدیرکل آژانس و شورا را تحت فشار قرار می‌دهند.

آن‌هایی که معتقد هستند که پرونده پادمانی را باید از طریق سیاسی حل کرد، می‌گویند اگر ایران با طرف غربی به توافق برسد، این فشار از روی آژانس برداشته می‌شود و پرونده ایران از طریق فنی و حقوقی حل خواهد شد. همچنان که «PMD» نیز پس از برجام و در نوامبر ۲۰۱۵، به همین شکل بسته شد که پرونده به‌مراتب پیچیده‌تری بود.

بنابراین عده‌ای معتقد هستند این مسائل باید به‌صورت سیاسی حل شوند اما بنده و تعداد دیگری از کارشناسان معتقد هستیم که اگر طرف ما آژانس است، نمی‌توانیم این مسائل را به صورت سیاسی حل کنیم و باید یک بار برای همیشه، به‌صورت فنی پرونده خودمان را ببندیم. اگر موفق شویم که این مسائل را حل کنیم، عملا طرف مقابل غربی را خلع سلاح و بهانه کرده‌ایم تا نتواند بر ما فشار بیاورد.

هرچند سایر دوستان هم می‌گویند عدم حل‌و‌فصل سیاسی موضوع موجب می‌شود باز هم مسائل جدیدی روی میز قرار بگیرد. البته باید بگوییم بالاخره بهانه جدید هم همین‌طور بی‌مبنا درست نشده است و مانند تورقوزآباد است. سوال اساسی الان این است که به نتیجه برسیم، آیا اول باید مسائل‌مان را با آژانس حل کنیم یا اول به‌صورت سیاسی توافق کنیم؛ هرچند تصمیم‌گیر نهایی جای دیگری است.

*‌در حال حاضر، بخشی از درخواست آژانس از ایران، خلاف قانون راهبردی مجلس است؛ کمااینکه پس از توافق سال ۱۴۰۱، برخی نمایندگان مجلس نسبت به بند سوم این توافق اعتراض کردند؛ به بیان دیگر، حل‌و‌فصل پرونده ایران به‌صورت فنی چگونه امکان‌پذیر خواهد بود، وقتی در داخل کشور نیز به شکل سیاسی به آن نگاه می‌شود؟

قانون مجلس یک‌سری تکالیفی را برای دولت مشخص کرده است تا این تکالیف دست دولت را باز کند و بتواند از آن شرایط برجامی خارج شود؛ به هرصورت، باید بر این تاکید کنیم که این آمریکا بود که از برجام خارج شد؛ اگر آمریکا این‌گونه عمل نکرده بود، مجلس ما هم چنین قانونی را تصویب نمی‌کرد. این قانون، واکنش بود؛ معنا ندارد وقتی طرفی به تعهداتش عمل نمی‌کند، از ایران بخواهند به تعهداتش پایبند باشد.

اروپایی‌ها از اردیبهشت ۹۷ تا اردیبهشت ۹۸، در ۱۱ بند به ایران تعهداتی دادند که به آن هم عمل نکردند؛ ما هم در ۵ مرحله تعهداتمان را کم کردیم اما مجلس به‌صورت تک‌مرحله زیر میز زد؛ حالا چه ما این را سیاسی بدانیم چه خیر، عملی در واکنش به اقدامات آمریکا بود؛ این در حالی است که هم دولت پیشین و هم دولت فعلی اعلام کرده‌اند که در صورت بازگشت طرف مقابل به تعهدات، ایران هم آماده اجرای تعهدات است. البته این مصوبه مجلس ما برای آژانس قابل قبول نیست چراکه تصمیمات داخلی برای این نهاد مهم نیست و ملاک آژانس قوانین بین‌المللی است.

*‌ در شرایطی که پرونده ما با آژانس روی میز است و افق روشنی نیز در خصوص بسته شدن آن در سایه تنش در روابط ایران و غرب و شرایط خاورمیانه وجود ندارد، بخش جدیدی در گزارش‌های سه‌ماهه ایران با عنوان «Public Statements» باز شده است که به اظهارات مقامات فعلی و پیشین در خصوص مساله سلاح هسته‌ای اختصاص یافته است و سخنان آقایانی همچون صالحی، عباسی، اسلامی و سخنان اخیر آقای خرازی که تکرار سخنان پیشین است را در خود جای داده است. موضوع توان دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای یا تغییر دکترین هسته‌ای تا چه میزان بر پرونده ایران و ارتباط ایران و آژانس تاثیرگذار است؟

اندیشه‌ای در کشور ما وجود دارد که می‌گوید که «سلاح هسته‌ای بازدارندگی دارد»؛ براساس این دیدگاه، نه‌تنها سلاح، بلکه داشتن ذخایر غنی‌شده اورانیوم که ما را در آستانه ساخت سلاح قرار می‌دهد هم کاربرد بازدارندگی دارد؛ به این معنا که آن‌قدر ذخایر وجود داشته باشد که هر زمان تهران اراده کرد، بتواند در بازه زمانی مشخصی، سلاح بسازد.

حالا اینجا بحث سر این است که افرادی که به این مساله باور دارند، باید یک نمایی نشان دهند که از سال ۱۹۴۵ که اولین تست هسته‌ای را آمریکا انجام داد و پشت سرش، از شوروی، انگلیس و فرانسه تا اسرائیل و کره‌شمالی و پاکستان و هند به‌صورت علنی به سلاح دست پیدا کردند، آیا واقعا این سلاح برای این کشورها بازدارندگی داشته یا خیر و این بازدارندگی از لحاظ امنیتی، جایگاه آن کشورها را افزایش داده است یا خیر؛ اصولا آیا رابطه‌ای بین امنیت هسته‌ای و توسعه اقتصادی در کشور وجود دارد یا خیر و آیا اولویت با توسعه اقتصادی است یا امنیت هسته‌ای؟!

باید یک مقاله علمی در این خصوص نوشته شود تا یک‌بار برای همیشه، به این سخنان پایان داده شود. براساس آنچه نظر مقام معظم رهبری است، ایران نباید دنبال ساخت سلاح هسته‌ای برود، چراکه سلاح کشتار جمعی است و ساخت آن حرام است. با این حال، عده‌ای معتقدند این امر صحیح است تا زمانی که موجودیت ما به خطر نیفتد و زمانی که موجودیت ما در معرض خطر باشد، باید دکترین هسته‌ای خود را تغییر دهیم.

بنابراین باید بر دکترین کشور، پژوهش‌های دقیق را افزایش دهیم. همچنین ساخت امن سلاح هسته‌ای، خودش یک فناوری پیچیده دارد؛ باید بررسی کنیم در صورتی که این فناوری را به دست آوریم، آیا به امنیت ملی خود کمک می‌کنیم یا بهانه جدید به دست طرف مقابل خواهیم داد. این‌ها سوالات مهمی هستند که اگر توانستیم به آنها پاسخ بدهیم، آن زمان است که می‌توانیم به سوال شما هم دقیق پاسخ بدهیم.

من می‌خواهم تبیین کنم که ما با چه مسائلی روبه‌رو هستیم؛ این اختلاف‌نظر از سال‌های قبل وجود داشته است و آیا بالاخره سلاح هسته‌ای بدون توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی می‌تواند امنیت یک کشور را تامین کند یا خیر.

*‌پس آیا از نظر شما، کسانی که موضوع تغییر دکترین هسته‌ای را مطرح می‌کنند، از تاثیر آن بر پرونده هسته‌ای و تبادلات فنی ایران ‌و آژانس غافل هستند؟

اتفاقا آن‌هایی که این سخنان را مطرح می‌کنند، می‌دانند تاثیر دارد اما معتقدند که ما باید هشدارهای کافی را به طرف غربی بدهیم که این سیاست‌هایی که اتخاذ می‌کنند، ایران را به سمت رادیکال شدن نزدیک می‌کند؛ به این معنا، در واقع معتقدند که ما باید هشدار بدهیم؛ شخصی مانند آقای خرازی که سیاست‌مدار تندرویی نیست، می‌خواهد بگوید وقتی شما نمی‌پذیرید دو سوال ساده را حل کنید، اجازه نمی‌دهید که پرونده ایران بسته شود و تحریم را لغو نمی‌کنید و اصرار بر موضع سخت‌گیرانه دارید، در واقع، ایران را به سمت موضع رادیکال سوق می‌دهید. این برداشت من از موضع‌گیری‌های این‌چنینی است.

*‌ نگاهی هم به آینده و افق پیش‌رو داشته باشیم؛ به نظر می‌رسد، در حال حاضر، چه به‌صورت خواسته یا ناخواسته، ایران تنها به دنبال مدیریت تنش و خرید زمان با آژانس است؛ همان‌طور که شما اشاره کردید، هر زمان پیش از نشست شورای حکام، تلاشی برای مدیریت نتایج این نشست صورت می‌گیرد، نتیجه ملموسی ندارد. ما تا کجا می‌توانیم این روند را ادامه دهیم یا صریح‌تر اینکه، مدیرکل را بازی دهیم؟

من با این لفظ بازی دادن موافق نیستم؛ ما می‌خواهیم نوعی از تعامل مسالمت‌آمیز را با آژانس داشته باشیم و فضایی را ایجاد کردیم که همچنان «NPT» در ایران اجرا ‌شود. اگر ما از پادمان خارج شویم و روابط‌مان را قطع کنیم، آن زمان می‌توان گفت بازی جدیدی از سوی ایران آغاز شده است. آنچه ایران صورت می‌دهد، این است که روند تعامل با آژانس را پیش ببرد و امیدوار باشد بلکه از نظر سیاسی طرف مقابل را متقاعد کند که دست از اعمال فشار بر آژانس بردارد.

استنباط مسئولین ما این‌گونه است که فکر می‌کنند اگر ایران و آژانس به توافق نمی‌رسند، ناشی از اعمال فشار آمریکا و تروئیکای اروپایی است و آن‌ها هستند که بر این اختلاف دامن می‌زنند تا از آن بهره‌برداری کنند. ایران با اقدامات خود فضاسازی می‌کند تا شاید طرف مقابل در اقداماتش تجدیدنظر کند، چراکه تجربه برجام را داشته و نتیجه نگرفته است؛ حالا نسبت به هرگونه انعطاف‌پذیری دچار تردید جدی است و حتی فکر می‌کند اگر به‌عنوان مثال، با بایدن به توافق برسد، فردا روزی، مجدد ترامپ زیر میز خواهد زد.

با این حال، معتقدم اگر ما چارچوب دقیقی را برای توافق انتخاب کنیم، از آنجا که تهران در بهترین موقعیت برای هرگونه توافق است، می‌تواند مانع از زیر میز زدن روسای جمهوری آینده آمریکا شود. واقعیت این است که طرف آمریکایی با تبلیغات مخالفان برجام، به این جمع‌بندی رسید که توافق هسته‌ای ۲۰۱۵، تامین‌کننده منافع آمریکا نبوده و طرف ایران بیشتر برده است. به‌خصوص بعد از اقدامات اسرائیل در خصوص پرونده تورقوزآباد، ترامپ به این جمع‌بندی رسید.

با این حال، باز هم می‌توان پای میز مذاکره نشست و در مورد برجام نیز کاری کرد که کلیه اقدامات بازگشت‌پذیر باشد؛ همان‌گونه که پس از برجام توانستیم بار دیگر بازگردیم و با موفقیت غنی‌سازی را به ۶۰ درصد برسانیم. درست است که هزینه پرداختیم اما ارزش دارد که محکم به سمت مذاکره حرکت کنیم و مسائل را با خود آمریکا حل کنیم.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار