نگاه خارجی
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
استراتژی منطقهای ایران و جنگ غزه
از ۷ اکتبر تاکنون حمایت ایران از حماس و اهداف منطقهای وسیعتر این کشور بهویژه خصومت قدیمیاش علیه اسرائیل در تمرکز بیشتری قرار گرفتهاست. تردیدها در مورد دخالت ایران در حملات حماس به سرعت توسط آمریکا و اسرائیل به علاوه رهبر معظم ایران، (آیتالله)علی خامنهای و رهبر حزبالله، حسن نصرالله، رد شد. این انکارها یادآور این نکته بود که استراتژی منطقهای ایران و هدفهای وسیعترش، یک عامل کلیدی بیثباتکننده در منطقه هستند که نیازمند هماهنگی منطقهای و بینالمللی است. گروههای تحت حمایت ایران در سراسر خاورمیانه، آنچه تهران به آن محور مقاومت میگوید، از جمله حزبالله در لبنان، حوثیها در یمن و گروههایی در سوریه و عراق اسرائیل را به حمله تهدید کردهاند. این تهدیدها آمادگی آنها را برای پیوستن به یک نبرد فراملی برای مقابله با اسرائیل نشان میدهد. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا با توجه به مخاطرههای تشدید تنشها، دو ناو هواپیمابر را به دریای مدیترانه اعزام کرد و نیروهای ویژه آمریکایی را به منطقه فرستاد. در شرایطی که احتمال گسترش منطقهای جنگ وجود دارد، فهم اهداف متضاد ایران و توانمندیهای عملیاتی گروههای نیابتی ایران برای درک نحوه توسعه احتمالی نبرد، ضروری است. تهران از انقلاب ۱۹۷۹ تاکنون به سمت یک موضع مخالفت ایدئولوژیک علیه اسرائیل رفتهاست. رهبر انقلاب ایران، آیتالله خمینی، اسرائیل را بهعنوان یک نیروی اشغالگر و پروژه استعماری غرب میدید که فلسطین و تمامیت جهان اسلام را زیر سوال میبرد. حمایت ایران از مهار اسرائیل و دفاع از فلسطین به ایران فرصتی داد که از یک آرمان مهم جهان عرب و اسلام حمایت کند و نفوذ خود را در کشورهای عربی تقویت کند. اما اهداف ایران بیش از هر چیز با توجه به امنیت نظام براساس تجربههایی که در جنگ با عراق به دست آوردهاست، اولویتگذاری شدهاست. جمهوری اسلامی از جنگ نجات یافت اما یک ذهنیت دفاعی و پارانوئید در آن باقی ماند که باعث شد به سمت حمایت از گروههای نیابتی برود. شبکه گروههای تحت حمایت ایران در دوران طولانی ایجاد شد و ایران فرصتطلبانه توافقهایی انجام داد و حمایت مستمری از آنها انجام داد تا در کشورهایی با دولتهای ضعیف مانند لبنان، سوریه، یمن و سرزمینهای فلسطینی، بتواند نفوذ خود را گسترش دهد. بهرغم تلاشهای اسرائیل و بهویژه بنیامین نتانیاهو برای مهار ایران، گروههای تحت حمایت ایران به شکل استراتژیک در اطراف مرزهای اسرائیل و عربستان سعودی و همچنین تنگه بابالمندب مستقر شدهاند. تلاشهای اسرائیل برای به عقب راندن پیشرفتهای برنامه هستهای ایران شکست خورد. از نظرگاه ایران، تهران موفق شدهاست دشمنان منطقهای را کیش و مات کند و سرزمینش را محافظت کند. حمایت ایران از گروههایی که با اسرائیل مبارزه میکنند از زمان اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل در دهه ۱۹۸۰ شروع شد و حزبالله لبنان به نخستین گروهی تبدیل شد که از ایران کمک مالی، آموزش، ظرفیتسازی و سلاح دریافت میکند. اما در طول زمان، حزبالله مانند حماس در فلسطین به یک بازیگر سیاسی در لبنان تبدیل شد؛ اقدامی که باعث شد قدرت آن افزایش پیدا کند، اما مسئولیتهای تازهای هم برای این گروه ایجاد کرد. قدرت نظامی حزبالله در جنگ ۲۰۰۶ با اسرائیل به نمایش گذاشتهشد. در طول زمان، روابط ایران و حزبالله به یک شراکت تکامل یافت. در طول جنگ داخلی سوریه، حزبالله به یک ابزار مهم برای حفاظت از نظام حاکم تبدیل شد. خودمختاری محلی گروههای محور مقاومت، اجازه میدهد که این گروهها بهعنوان بازیگران مستقل عمل کنند. ایران لازم نیست که برای هر اقدام سیاسی یا نظامی به آنها چراغ سبز نشان دهد و گاهی مجبور است به آنها در مقابل برخی از اقدامات هشدار دهد. توانمندسازی شرکای منطقهای ایران، باعث شدهاست که رمزگشایی ازآنها به چالشی تبدیل شود. در جنگ کنونی، استفاده کارت انکارپذیری مداخله ایران سختتر شدهاست، چراکه ایران سعی میکند تا از این واقعه برای نمایش تواناییهایش برای ضربه زدن به آسیبپذیریهای اسرائیل استفاده کند. تهران بهعنوان پدرخوانده محور مقاومت، میخواهد از احساسات ضداسرائیلی بهرهبرداری کند. از قضا تعداد کمی از ایرانیان از استراتژی منطقهای ایران حمایت میکنند اما مخالفت داخلی باعث نمیشود که ایران از سیاست امنیتی و خارجی خود دست بردارد. ایران به استمرار حمایت مالی از محور مقاومت ادامه میدهد، درحالیکه سعی میکند کارتهایش را بیش از پیش پنهان نگه دارد.