رانده از وطن، بیپناه در خانه میزبان
گزارش میدانی هممیهن از سفارت افغانستان و اقبالیه قزوین منطقهای که به خانه مهاجران افغانستانی حمله شد
گزارش میدانی هممیهن از سفارت افغانستان و اقبالیه قزوین منطقهای که به خانه مهاجران افغانستانی حمله شد
شیشهها و قفلهای شکسته، اجاقگاز و دوچرخه و بخاری که جایش در حیاط خالی است، کودکان خردسالی که از شوکوارده، 4روز است از خانه بیرون نیامدهاند؛ پنجشنبه ظهر هفته گذشته برای ساکنان محله افغانستانینشین شهر اقبالیه قزوین، روز خوبی نبود. آنها در شیشهای خانه را قفل کرده، همدیگر را در آغوش کشیده و فریاد میزدند. آن سوی درهای شیشهای اما مردانی جوان با چوب و شیلنگ، قفل درآهنی را شکسته و با مشت و لگد و چوب، هر آنچه سر راهشان بود، شکستند و خراب کردند. حیاط خانهها نقلی است، شاید به زحمت 6-5 نفر در آن جا شوند و کودکان به چشم خود دیدند که جلوی در هر خانه نزدیک 20نفر جمع شدند، خراب کردند و سراغ خانه بعدی رفتند. فردای آن روز محله خالی شد، هیچکس جرأت بیرون آمدن نداشت، در محله شایع شده بود که این حملهها ادامه دارد؛ درست مانند همان روز پنجشنبه که خبر حمله به خانه افغانستانیها دهانبهدهان چرخیده بود. برخی شنیدند و در خانه پنهان شدند، گروهی از سر زمینهای کشاورزی به خانه اقوامشان رفتند و تعدادی هم از همهجا بیخبر، شوکه شدند. صدای داد و فریادها و شکستن شیشهها هنوز تن محدثه دختر مهرالله دوساله را میلرزاند. محدثه با دیدن هر مردی که ریش دارد، به گریه میافتد.
موضوع مخالفت با حضور افغانستانیها، محدود به این محله نیست. اخیراً در شبکههای اجتماعی کارزاری با عنوان اخراج مهاجران افغان راهاندازی شد و دستبهدست هم چرخید. بسیاری آن را امضاء کردند و از بیرون رفتن مهاجران خارجی حمایت کردند. شروع این اتفاقات هم شاید به صحبتهای مسئولان درباره تعداد مهاجران افغانستانی در کشور برمیگردد؛ زمانی که گفته شد جمعیت آنها در ایران به 8میلیون نفر رسیده و هر روز حدود 10هزار نفر به صورت غیرقانونی و قانونی وارد مرزهای ایران میشوند. ازآنطرف هم اعلام شد که افزایش جمعیت دانشآموزان افغانستانی به 700هزار نفر رسیده است. بعدتر اما آمار دیگری از تعداد مهاجران افغانستانی اعلام شد؛ 10 تا 15میلیون نفر. قبلتر وزیر کشور در 5مردادماه تعداد مهاجران افغانستانی غیررسمی را 5میلیون نفر اعلام کرده و گفته بود که آمار منتشرشده از تعداد مهاجران افغانستانی در رسانهها، منبع درستی ندارد.
استیصال
محله در سومین روز از هفته، آرام است، زنگ مدرسه خورده و کودکان به سمت خانههایشان میروند اما «بانو»، مادر عزتالله شاگرد کلاس سوم ابتدایی شیفت دوم، برای بردن پسرش دستدست میکند: «بچهها را کتک میزنند.» خبرهایی از مدرسه رسیده که همکلاسیهای ایرانی بچههای افغان را کتک میزنند. مادر هم بچهها را زیر بالوپر گرفته، جرأت بیرون بردنشان را ندارد: «دیروز ریختند سر یکی از بچهها و کتکش زدند.» عزتالله گوشه حیاط ایستاده و به مادر التماس میکند که او را ببرد مدرسه و مادر فعلاً اینپا و آنپا میکند. جای دوچرخه عزتالله گوشه حیاط کوچک خانهشان خالی است، مثل بخاری و اجاقگاز کوچکی که همان گوشه بود و حالا نیست: «آمدند، زدند، شکستند و رفتند.» بانو، زن میانسالی است، میگوید 41-40ساله است اما گرد 50سالگی روی صورتش است. او اهل مزارشریف است. خانه را نشان میدهد با تصویر همسر و پسرش که چندسال پیش بر اثر ابتلا به یک بیماری عفونی جان باختند و حالا او مانده با عزتالله و حجتالله. بانو برای همین خانه کوچک، ماهانه 550هزار تومان اجاره میدهد با 40میلیون تومان پول پیش.
خانههای محله، پر از قصه است؛ قصه حملهای که روز پنجشنبه به آنها شد و بخشی از خانههایشان را ویران کرد. آنها کلانتری هم رفتند و جوابی که به آنها داده شد، همین بود: «بچهها را بیرون نفرستید.» فرمانداری هم رفتند و همین جواب را شنیدند. از آن روز، نانواییهای محله به آنها نان نمیفروشند و در کوچه پسکوچهها به آنها میگویند: «افغانی برو گمشو». آنها میشنوند، سرشان را پایین میاندازند و میروند. بانو میگوید چهکار کنیم؟ چارهای نداریم. جایی نداریم.
بیسابقه
حمله به خانههای مهاجران افغان، سیزدهم مهرماه در محله کوچک پپچدرپیچی با خانههای نقلی رخ داد؛ محلهای در دل شهر اقبالیه قزوین که گفته میشود 70هزار نفر جمعیت دارد و در 8کیلومتری قزوین قرار دارد. دو روز بعد از این حمله، علی ابراهیمی فرمانده انتظامی استان قزوین گفت که این افراد خودسر بودند و 19 متهم در این باره بازداشت شده اند.اهالی ایرانی محل میگویند که افغانستانیها اجازه سکونت در تمام مناطق قزوین را ندارند؛ یکی از مناطق اقبالیه است و منطقه دیگر چوبیندر. برخی ساکنان بیش از 15-10سال است که از تاکستان به اقبالیه آمدهاند. آنها کارت آمایش دارند، کارتها را نشان میدهند و میگویند که تابهحال چنین اتفاقی بیسابقه بوده است: «همیشه مسائلی وجود داشته اما هیچوقت اینطور با ما برخورد نکرده بودند.» یک روز پس از این حمله بود که فرمانده انتظامی قزوین اعلام کرد که 19نفر از عوامل حمله به خانه مهاجران خارجی دستگیر شدهاند و مهرالله میگوید که برخی از آنها را میشناخته و برخی ناشناس بودهاند؛ آنها از اهالی محل بودهاند. مهرالله میگوید که تعداد حملهکنندگان بیشتر از 20نفر بود. او در خانه را نشان میدهد و میگوید که برای همین در 400هزار تومان خرج کرده. وسایل حیاط همچنان کف زمین بود. آنها چندروز است از خانه بیرون نیامدهاند: «در خیابان به ما میگویند افغانی برو. اگر میخواهند ما برویم، بهطور رسمی به ما بگویند برو. اگر میخواهند برویم چرا پاسپورتمان را تمدید میکنند؟ بگویند بروید، ما هم میرویم سرپناه دیگری برای خودمان پیدا میکنیم.» صدیقه، خواهر همسر مهرالله است. آنها پولی برای اجاره خانه نداشتند و در خانه برادرش ماندهاند. آنها 7ماه پیش به ایران آمدهاند، 12ساله است و مدرسه ثبتنامش نکرده: «از مرز تا اینجا هر نفر 7میلیون و 500هزار تومان از ما گرفتند.»
منزل ایرانی است
ایرانیان ساکن محله میگویند تعداد افغانستانیها زیاد شده، بنگاهیها خانهها را گران به آنها میدهند و همین موضوع سببشده تا قیمتها بالا رود. بیکاری هم زیاد شده و ایرانیان میگویند تقصیر افغانستانیهاست. خانه طاهره و همسرش دیواربهدیوار خانه مرجان است. آنها ایرانیاند و روی در خانهشان نوشتهاند: «منزل ایرانی است.» این را دخترشان نوشته تا از حمله مهاجمان در امان باشند. طاهره موافق خروج مهاجران از محله است. او آنها را دلیل بیکاری همسرش میداند؛ همسری که ظهر یک روز کاری، در خانه است: «شوهرم میرود خیابان برای کارگری. میگوید 500تومان، کارفرما قبول نمیکند. کارگر افغانستانی میگوید 200تومان. کارفرما او را میبرد. همین شده تا شوهرم بیکار بماند.» آنها گرانی خانهها، کمبود نان و بیکاری مردان را به گردن مهاجران افغانستانی میاندازند و میگویند که کل محله موافق رفتن آنهاست.
خانه اسحاق هم وضعیتی شبیه سایر خانهها دارد. وسط حیاط، چرخی چوبی پر از فلفلقرمز است که میان آفتاب پهن شدهاند تا خشک شوند. اسحاق و خانوادهاش سر زمین کار میکنند و منتظر نوهشان هستند. عروسشان در حیاط سرک میکشد، روز پنجشنبه آنقدر حالش بد شده بود که ترسیدهاند جنین سقط شود. در خانه آنها هم تخریب شده بود. آنها عروس و بچههای دیگر را در آغوش گرفته بودند و از ترس میلرزیدند. در آخر هم با پلیس تماس گرفتند تا نجاب پیدا کنند. آنها سال 64 به ایران آمدهاند. قبلاً تاکستان بودهاند و حالا سالهاست در این منطقه زندگی میکنند: «دیروز جوشکار آمد 450هزار تومان برای تعمیر در گرفت.» آنها چندروز است سر کار نرفتهاند.
خانه کناری خالی است. احمد، پسر خانه، تازه از مدرسه آمده و ماجرای روز پنجشنبه را تعریف میکند که یکی از حملهکنندگان قابلمه بزرگ آب را روی مادرش ریخت؛ آبی که جوش بود. در خانه آنها را هم شکستند، دیوار را خراب کردند و ماشین لباسشویی را غُر کردند.
همسایه آنها ایرانی است. مرد از دست افغانستانیها کلافه است و تنها دلیل این هجوم به افغانستانیها را گرانی خانهها میداند: «ما با آنها کاری نداریم جز اینکه آنها قیمت خانهها را بالا بردهاند وگرنه آزار و اذیتی ازطرف آنها ندیدهایم.» همسایه دیگر هم میگوید که تعداد افغانستانیها خیلی زیاد شده و بنگاهیها از این وضعیت سوءاستفاده کردهاند. آنها مشکل امنیتی و بهداشتی دارند. فقط هم در این محله نیستند. در شهر مشعلدار قزوین هم تعدادشان بالاست. آنجا دوبرابر ظرفیتش، مهاجر دارد. او اما بهطور ضمنی از حملهکنندگان دفاع میکند: «اتفاق خاصی نیفتاد. فقط در کوچهها بودند.»
سفارت
مقابل سفارت افغانستان هر روز جمعیت بسیاری در انتظار نشستهاند، کنار پیادهراهها جای سوزنانداختن نیست. برخی بساط کردهاند و برخی هم روی لبه جوی نشستهاند. بیشتریها برای گرفتن تذکره یا همان شناسنامه افغانستانی یا نکاحت که سند ازدواجشان است، یا برای تمدید پاسپورت و گرفتن ویزا و گرفتن مدارک برای ارائه به مدارس آمدهاند. از میان جمعیت اما تعداد دخترانی که با مردان افغانستانی در خارج از ایران ازدواج کردهاند، بالاست. آنها برای گرفتن سند ازدواج مراجعه کردهاند. ریحانه یکی از آنهاست، 18ساله است و همسرش در آلمان انتظارش را میکشد. با مادرش لبه جوی نشسته تا صدایشان کنند. آنها ساکن یکی از شهرکها در ملارد هستند و میگویند بیش از 30سال است در ایران زندگی میکنند. کارت آمایش دارند و با پولهایی که برادرش از آلمان فرستاده، خانه خریدهاند. خانه بهنام بنگاهی است. آنها همیشه مهمان دارند؛ مهمانانی که اقوامشان از افغانستان هستند و راهی ایران شدهاند. آنها از بیکاری و فقر به کشور همسایه پناه بردهاند و در مسیر با انواع خشونتها مواجه شدهاند: «پسر یکی از فامیلمان که 5سالش بود در راه از بیآبی جان باخت. خانواده همانجا روی سرش شن ریخت، دفنش کرد و راهی تهران شد.» قاچاقبرها آنها را به ایران میآورند، قیمتها متفاوت است اما برای خانواده 6نفره عمویش که بهتازگی آمدهاند 145میلیون تومان پول گرفتند: «قاچاقبرها خیلی خشن برخورد میکنند، در مسیر مهاجران را کتک میزنند. آنها را در تهران به خوابگاهی منتقل میکنند و همانروز باید یکی بیاید سراغشان. هیچکس نمیداند خوابگاه کجاست. خودشان تاکسی میگیرند و راهیشان میکنند.» مادر ریحانه میگوید وقتی آنها به ایران میرسند بسیار شرایط بدی دارند. از میان اقوامشان چندنفری هم تاکنون رد مرز شدهاند. اما همین رد مرزیها، 10میلیون به قاچاقبرها میدهند و دوباره به شهر برمیگردند. با همه این شرایط آنها میگویند که تعداد اقوامشان که راهی ایران شدهاند بسیار زیاد شده. این درحالیاست که در هفتههای اخیر حملات زیادی به افغانها شده. مثل مردی که در صف نانوایی بود و چند ایرانی میخواستند زودتر از او نان بگیرند. او اجازه نداده، درگیر شدهاند و کتک خورده. یا روز جمعه که تعدادی وارد مسجدشان شدهاند و شروع به زدن مردم کردهاند. روحانیشان را هم بهتازگی در خیابان زدهاند.
آنها میگویند در این سالها مشکلی نداشتهاند. هرچند اجازه تحصیل نداشتهاند، مثل برادرش که کلاس نهم برای انتخاب رشته، رشته تجربی را انتخاب کرده بود اما مدرسه به او گفته بود که مهاجران نمیتوانند رشته تجربی را انتخاب کنند. او هم ترک تحصیل کرد و به آلمان رفت. ریحانه میگوید خواهر و برادرانش همه ترک تحصیل کردهاند. با همه اینها ریحانه میگوید خیلی از آنهایی که به تازگی وارد ایران میشوند حتی از نظر فرهنگی با سایر افغانستانیها متفاوتند و شاید در اینجاست که تنش ایجاد میشود.
مهلا هم گوشه پیادهراه به دیوار سفارت تکیه زده و منتظر است. تعدادی برگه در دستش است و میگوید که همسرش در سوئد زندگی میکند و برای کارهای نکاحت یا همان سند ازدواج آمده است. او 25ساله است، در ایران به دنیا آمده و در کاشان در محله عربها زندگی میکند؛ محلهای که حالا دیگر مهاجر عرب ندارد. او میگوید که همسرش وقتی به ایران آمده، در اولین روز به استخر رفته اما در استخر به او گفتهاند افغانستانیها را راه نمیدهند. وقتی هم برای اجاره سوییت رفتهاند، به آنها اعلام کردهاند که به افغانستانی سوییت نمیدهند. حتی بهتازگی هم برای کارهای بانکی به بانک رفته بود که متصدی به او گفته بود کارت بانکی دیگر تمدید نمیشود: «هر وقت برای کاری مراجعه میکنیم، میگویند سامانه بسته شده است. سامانه به دستور اشخاصی بسته یا باز میشود.» اقوام آنها در اصفهان زندگی میکنند و از آنها شنیده که در آنجا هم اوضاع بد است و در خیابان خفتشان میکنند. برای مهلا، بدترین خاطرات مهاجرستیزی مربوط به دوران کودکی است. وقتی به مدرسه میرفته و آنجا دانشآموزان میگفتند، نمیخواهند کنار مهلا بنشینند: «همیشه طور دیگری به ما نگاه میکنند. حتی وقتی رفتم دانشگاه. درحالیکه ما قانونی هستیم و پاسپورت دانشجویی دارم.» مهلا در رشته حقوق درس خوانده و تا مدتی پرونده حقوقی اقوامشان را پیگیری میکرده است.
شبانه، زن جوان 26سالهای است که حدود یکماه است به ایران آمده. او هم برای گرفتن سند نکاحش به سفارت مراجعه کرده و میگوید در همین یکماه، برخورد خاصی از ایرانیان ندیده اما قیمتها را با آنها چندین برابر حساب میکنند. او میگوید که اهالی افغانستان از سر ناچاری به ایران میآیند. آنجا بیکاری بسیار شدید است و دختران دیگر نمیتوانند به مکتب و دانشگاه بروند و همه در فقر بهسر میبرند. او قرار است به زودی راهی دانمارک شود. او به نقل از اقوامش میگوید که در ایران با آنها رفتار بدی شده است.
موج مهاجرت از روستاهای افغانستان
پیمان حقیقتطلب، مدیر پژوهش انجمنی بهنام دیاران است که در حوزه مهاجران فعالیت میکند. او معتقد است آنچه در فضای مجازی در ارتباط با مهاجرستیزی و بهطور مشخص افغانستیزی رخ داده، سازماندهی شده است، چراکه بهطور همزمان مطالب و محتوا در ارتباط با این موضوع تولید و بهطور گسترده هم منتشر شد و شایعهپراکنی فراوانی اتفاق افتاد. حقیقتطلب سالهاست در حوزه مهاجران افغانستانی و مشکلات آنها فعالیت کرده و حالا با مشاهده موج افغانستیزی، به تحلیل وضعیت میپردازد. به اعتقاد او، اتفاق رخداده تکعاملی نیست و مجموعهای از عوامل، این اتفاق را سبب شده که یکی از آنها وضعیت اقتصادی ایران است. ازسویدیگر هم در تمام جوامع، مهاجران کوتاهترین دیوار را دارند و خیلی راحت مشکلات را به گردنشان میاندازند و این مسئله هم تنها مختص به ایران نیست.
حقیقتطلب البته افزایش موج مهاجرت افغانها پس از تسلط طالبان را در وضعیت رخداده، بیتاثیر نمیداند: «بیشتر این مهاجران شاید در سه، چهار ماه اول مهاجرتشان بهدلیل ناامنی در افغانستان به ایران آمدند اما آنچه باعث ماندگاریشان شد، شرایط اقتصادی بود. بههرحال وضعیت افغانستان وخیم است و آنها با کوچکشدن اقتصادشان حتی تورم منفی را تجربه میکنند.» اما این تمام ماجرا نیست. به اعتقاد این فعال اجتماعی، میان مهاجران قبلی و جدید، تفاوتهایی وجود دارد؛ آنها که سابقه حضور طولانی در ایران دارند، بسیاری از مسائل را پذیرفتهاند، کارت اقامت دارند، مدرسه رفتهاند و شبیه ایرانیان رفتار میکنند. اما در موج جدید که از حدود دوسال پیش شروع شده، خیلی از مهاجران از جوامع روستایی افغانستان وارد ایران شدهاند و هنوز نتوانستهاند با فرهنگ و شرایط ایران کنار بیایند، ازسویدیگر چون تعدادشان زیاد شده بیشتر از قبل بهچشم مردم میآیند. شاید تصور میشود این اتفاقات مربوط به هفتههای اخیر است، اما اینطور نیست و بهتدریج چنین اتفاقی افتاده است.
آمارهای متناقض
به گفته او با وجود حضور طولانیمدت مهاجران افغان در ایران، اطلاع دقیقی از تعدادشان وجود ندارد. یکجا میگویند 5میلیون نفر، جای دیگر 10 و حتی 15میلیون نفر. درحالیکه این افراد سرشماری شدهاند و میتوان آمارشان را اعلام کرد؛ اینکه در کدام استانها حضور دارند و بیشترین جمعیت مربوط به کدام استان است. بههرحال این آمارها وجود دارد اما هیچوقت انتشار عمومی داده نشده است، همین مسئله سبب شده تا وضعیت مهاجران افغانستانی در ایران گنگ باشد. براساس سرشماری نفوس و مسکن سال 95 که ازسوی مرکز آمار ایران منتشر شد، تعداد مهاجران افغانستانی یکمیلیون و 583هزار و 979نفر اعلام شد. اما حالا گمانهزنی میشود که این تعداد به 7 تا 8میلیون نفر رسیده است. مردادماه امسال هم یکی از نمایندههای سابق مجلس به خبرآنلاین گفته بود که یکپنجم جمعیت افغانستان در ایران زندگی میکنند. بااینهمه اما برآورد حقیقتطلب از تعداد مهاجران افغانستانی در ایران 5میلیون نفر است؛ آماری که قبلاً سهمیلیون نفر بود: «بههرحال زمانیکه آمار اعلام میشود، شفافسازی صورت میگیرد. البته در این میان هم اقداماتی که برای خروج این مهاجران غیرقانونی صورت گرفته، اطلاعرسانی نمیشود. مثلاً وزارت کشور، هیچوقت آمار خروج این مهاجران را اعلام نمیکند. در مقابل اما منابع آماری غیرایرانی مثل وزارت مهاجران افغانستان یا کمیساریای عالی سازمانملل اعلام کرده بود که از سال 1400 تا 1401 یکمیلیون نفر و از سال 1401 تا 1402، 800هزار نفر از ایران رد مرز شدهاند، هرچند این رد مرزها خیلی وقتها با بازگشت مهاجران همراه است و مهاجرت چرخشی ایجاد کرده است.»
شبکه وسیع قاچاقبر
مهاجرت چرخشی را شبکه قاچاق مهاجر یا افغانکش، پررونق کرده است؛ شبکهای که به گفته مدیر پژوهش انجمن دیاران، بسیار قوی عمل میکند و پولهای زیادی هم از مهاجران میگیرد: «این شبکهها درآمد بسیار بالایی دارند و طی سالهای اخیر، تقویت شدهاند. بههرحال هر زمان که درباره افزایش مهاجران صحبت میشود تنها راهحل، اخراج دستهجمعی آنهاست، یعنی میخواهند آنها را به خشنترین حالت ممکن از کشور اخراج کنند. همین حالا هم نیروی انتظامی میتواند یکمیلیون نفر از این مهاجران را از کشور اخراج کند. اما وقتی در افغانستان اشتغالی وجود ندارد، به کمک همین شبکه دوباره به کشور باز میگردند.» مرز نیمروز، نقطه تلاقی مهاجران افغانستانی است. آنها از نیمروز به پاکستان میروند و از آنجا راهی ایران: «مسئله مهاجرت افغانستانیها به ایران، مختص کشور ما نیست، این مسئله در کشورهای دیگر ازجمله مکزیک و آمریکا هم دیده میشود. بههرحال اعلام میشود که مهاجرت حق انسان است و در کشورهای مختلف، اختلاف سطح زندگی وجود دارد اما در کشور برخی که خودشان را ایرانپرست معرفی میکنند، میگویند که باید مرزها بسته شود و خواستار برخوردهای خشونتآمیز و ملیگرایانه با این افرادند.» به اعتقاد این فعال اجتماعی، یکی از راهحلها برای کاهش تعداد مهاجران افغانستانی در ایران، رشد اقتصادی در افغانستان است: «مسئله تنها مدیریت مهاجران نیست. دیپلماسی میان ایران و افغانستان هم دراینزمینه مؤثر است، بههرحال در سالهای گذشته کمکاریهایی صورت گرفته است، شاید سوال این باشد که چرا ایران در افغانستان کارخانهای ندارد؟ بههرحال نیروی کار در افغانستان زیاد است و میتواند آنها را بهکار گیرد.» مسئله مهمتر در بحث مهاجران، کودکان هستند که امسال شرایط تحصیلشان سختتر شده و به گفته حقیقتطلب، اگر آنها را ثبتنام کنند هم جوی علیهشان ایجاد شده که گاهی تحصیل آنها در مدارس را غیرممکن کرده است. بههرحال بیسواد ماندن این کودکان منجر به تثبیت و ادامه وضعیت موجود است و در این میان از همه بیشتر هم به جامعه ایران، آسیب وارد میشود.
انتشار سازمانیافته مطالب در فضای مجازی
حمله به افغانستانیها در شهرهای مختلف ادامه دارد، برخی رسانهای میشود و برخی تنها میان خود مهاجران دهانبهدهان میچرخد، فحاشی و توهین و آزار و اذیت فیزیکی و کلامی اتفاقی است که برای مهاجران افغان هم غریب است. آنها میگویند هیچوقت با این رفتارها مواجه نبودهاند. این فعال مدنی هم این خبرها را شنیده و میگوید که این نوع برخوردها با مهاجران در جهان هم اپیدمی شده است. افراطیها در بیشتر کشورهای جهان در حال قدرت گرفتن هستند و یک جریان جهانی علیه مهاجران ایجاد کردهاند که ایران هم تحتتاثیر قرار گرفته است. حتی دیده میشود که برخی از نخبگان علیه افغانستانیها مطلب منتشر میکنند. به گفته این فعال مدنی، بیشازهمه این فعالیتهای ضدمهاجر در فضای مجازی دیده میشود: «تاثیر گروههای فعال در فضای مجازی بالاست. افراد ناشناس با حسابهای کاربری غیرواقعی، یکشبه تشکیل شدهاند و با انتشار یا بازنشر فیلم و کلیپهای مختلف، به این موج دامن میزنند. برخی از ویدئوها کاملاً ساختگی است و نوع تولید محتوای منظم و مستمر، نشان میدهد که اینها کار مردم عادی نیست و اخبار و اطلاعات علیه این افراد در فضای مجازی، سازماندهی شده بهنظر میرسد. آنها حتی شایعهپراکنی هم میکنند و میگویند که طالبان میخواهد در ایران نماینده مجلس داشته باشد. مسئله اصلی، افزایش مهاجرت افغانستانیها از روستا به شهر است. یعنی افراد با تفکر سنتی و روستایی وارد شهرهای دیگر در کشور دیگری میشوند و این تفکرات، منجر به تنشهایی میشود.»
به اعتقاد حقیقتطلب، پاشنه آشیل مدیریت مهاجرت، ورود غیرقانونی آنها و فعالیت گسترده افغانکشهاست: «استان سیستان و بلوچستان از استانهای کمتر توسعهیافته کشور است. شرایط اشتغال برای بسیاری از مردم فراهم نیست و اگر همین قاچاقبرها هم فعالیت نکنند، چطور باید زندگی کنند. اگر برای مردم این استان اشتغال ایجاد شود، احتمال اینکه افغانکشها هم کمتر فعالیت کنند زیاد است.»
بااینهمه اما این فعال مدنی میگوید که اقداماتی برای ساماندهی مهاجران افغانستانی در حال انجام است، مثل کاری که سازمان ملی مهاجرت انجام داده و آن هم یکپارچه کردن مدرک قانونی مهاجران قانونی است. از طریق این اقدام آنها میتوانند سیمکارت و کارت بانکی دریافت کنند. مسئله این است که میان مهاجر قانونی و غیرقانونی، در کشور تفاوتی وجود ندارد. مهاجرانی قانونی هم به اندازه غیرقانونیها محدود هستند بههمیندلیل انگیزهای برای قانونیکردن ورود خود ندارند. در کنار اینها هم باید با قاچاقبری و افغانکشی برخورد و برای مردم سیستان و بلوچستان، اشتغالزایی ایجاد شود.